English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
Vistory was dearly bought . پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
Other Matches
easy money پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
at par بقیمت اسمی
at a low price بقیمت نازل
She paid for it with her life . بقیمت جانش تمام شد
at par بقیمت اصلی برابرقیمت اسمی
dump بقیمت خیلی ارزان فروختن فرورفتن درخیالات واهی حالت مالخو لیایی
weight گرانی
oppressiveness گرانی
dearth گرانی
despondency دل گرانی
gravity گرانی
expensiveness گرانی
dearness گرانی
costliness گرانی
deaths گرانی
death گرانی
despondence دل گرانی
dear year سال گرانی
relative density گرانی ویژه
pannage حق گرانی چرانی
dearth کمیابی و گرانی
acceleration of gravity شتاب گرانی
apparent gravity شتاب گرانی
specific gravities گرانی ویژه
gravity meter گرانی سنج
acceleration of free fall شتاب گرانی
specific gravity گرانی ویژه
drawings روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
intensity of gravity گرانی یا جاذبه زیاد
bloodguilty جانی
highbinder جانی
thug جانی
thugs جانی
malefactors جانی
malefactor جانی
assassinator جانی
murderers جانی
convicts جانی
convicting جانی
murderer جانی
convict جانی
inanition بی جانی
felons جانی
criminals جانی
felon جانی
convicted جانی
bane جانی
criminal جانی
criminal جنایتکار جانی
yegg جانی ولگرد
assassin جانی تروریست
assassins جانی تروریست
criminals جنایتکار جانی
dog cheap مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
criminals جانی جنایتکار جنایی
criminal جانی جنایتکار جنایی
criminate جانی قلمداد کردن
gallows bird جانی واجب الاعدام
felon جانی جنایت کار
felons جانی جنایت کار
fetiche چیزبی جانی که مانندبت بپرستند
fetich چیزبی جانی که مانند بت بپرستند
yeggman جانی ولگرد دزد صندوق شکن
mortality تلفات
total loss تلفات کل
casualties تلفات
victims تلفات
victim تلفات
loss تلفات
casualty تلفات
fatality تلفات
fatalities تلفات
losses تلفات
low loss cable کابل با تلفات کم
low loss coil بوبین با تلفات کم
suffers تلفات دیدن
low loss construction ساختمان کم تلفات
casualty تلفات و ضایعات
magnetic hystersis loss تلفات هیسترزیس
mass casualties تلفات زیاد
mortality factor ضریب تلفات
casualties تلفات و ضایعات
total losses کل تلفات ابی
the losses of the army تلفات ارتش
tip loss تلفات نوک
loss تلفات ضایعات
treble our casualties سه برابر تلفات ما
lethal area منطقه تلفات
insulation power factor زاویه ی تلفات
kill factor ضریب تلفات
casualty radius شعاع تلفات
corona losses تلفات کورونا
battle casualty تلفات جنگی
suffered تلفات دیدن
suffer تلفات دیدن
low loss capacitor خازن با تلفات دی الکتریک کم
low loss ceramics سرامیک با تلفات دی الکتریکی کم
absorption losses تلفات ناشی از جذب
mass casualties تلفات و ضایعات شدید
eddy current losses تلفات جریان گردابی
no load loss تلف یا تلفات بی باری
casualty radius شعاع تولید تلفات
kill probability احتمال واردکردن تلفات
loss replacement جایگزینی تلفات و ضایعات
interphase transformer loss تلفات پیچک صنعتی
vulnerability در معرض تلفات بودن
loss appraisal قبول تلفات در جنگ
victoriousness پیروزی
scored پیروزی
takes پیروزی
beat پیروزی
triumph پیروزی
triumphed پیروزی
triumphing پیروزی
victoriously با پیروزی
scores پیروزی
take پیروزی
win پیروزی
wins پیروزی
achievement پیروزی
beats پیروزی
victories پیروزی
conquests پیروزی
score پیروزی
conquest پیروزی
triumphs پیروزی
victory پیروزی
inflict casualty تلفات وارد کردن بدشمن
gear friction losses تلفات اصطکاکی جعبه دنده
to take toll of any one تلفات زیادبرکسی وارد اوردن
loss تلفات جنگی ضایعات رزمی
tolls تعداد تلفات جنگی ضایعه
the army lost heavily ارتش تلفات سنگین داد
casualty agent عامل ایجاد تلفات و ضایعات
escaped water تلفات اب هنگام بهره برداری
toll تعداد تلفات جنگی ضایعه
tolling تعداد تلفات جنگی ضایعه
conquer پیروزی یافتن بر
triumphal حاکی از پیروزی
paeans پیروزی نامه
steal پیروزی غیرمنتظره
paean پیروزی نامه
steals پیروزی غیرمنتظره
conquering پیروزی یافتن بر
v day روز پیروزی
secure of victory مطمئن به پیروزی
nike الهه پیروزی
victory day روز پیروزی
victory stele لوح پیروزی
win on points پیروزی با امتیاز
winnable شایسته پیروزی
win پیروزی برد
V-sign علامت پیروزی
wins پیروزی برد
garrison finish پیروزی غیرمنتظره
V-signs علامت پیروزی
conquers پیروزی یافتن بر
triumphal cloumn برج پیروزی
trophies نشان پیروزی
trophy نشان پیروزی
trophy یادگاری پیروزی
successes پیروزی نتیجه
success پیروزی نتیجه
trophies یادگاری پیروزی
inflicts وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
kills تلفات منفجر کردن از بین بردن
inflict وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicting وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
kill تلفات منفجر کردن از بین بردن
inflicted وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
dielectric loss factor meter دستگاه اندازه گیری ضریب تلفات
pewter جام پیروزی جایزه
win by knockout پیروزی با ناک اوت
paeans پیروزی نامه نوشتن
paean پیروزی نامه نوشتن
achievements پیروزی کار بزرگ
triumphantly فاتحانه فریاد پیروزی
sudden victory پیروزی در وقت اضافی
triumphant فاتحانه فریاد پیروزی
pull it out پیروزی در واپسین لحظات
all out فراوان
excessive فراوان
foison فراوان
an abundance of فراوان
plentifully فراوان
exuberant فراوان
prolific فراوان
plentiful فراوان
plenty فراوان
fulsome فراوان
superabundant فراوان
galore فراوان
oodles فراوان
abundant فراوان
copious فراوان
richly فراوان
in galore فراوان
unsparing فراوان
profuse فراوان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com