English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
master console پیشخوان اصلی
Other Matches
countered پیشخوان
countering پیشخوان
worktop پیشخوان
counter پیشخوان
contour طرح پیشخوان
instrument panels پیشخوان ابزار
countered پیشخوان باجه
frieze-rail نرده پیشخوان
countering پیشخوان باجه
counter پیشخوان باجه
panels قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
panel قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
barmen مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
barman مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base unit یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
principle اصلی
arch اصلی
arches اصلی
inherent اصلی
head اصلی
organic اصلی
elementarily اصلی
cardinal اصلی
majoring اصلی
majored اصلی
major اصلی
cardinals اصلی
parent اصلی
firsthand اصلی
fundametal اصلی
immanent اصلی
ingrown اصلی
isogeny هم اصلی
line link خط اصلی
main attack تک اصلی
arch- اصلی
main deck پل اصلی
main door در اصلی
genuine اصلی
main stem خط اصلی
principal اصلی
main <adj.> اصلی
initialing اصلی
initialled اصلی
initialling اصلی
initials اصلی
primitive اصلی
primal اصلی
functional اصلی
elementary اصلی
normative اصلی
fundamental اصلی
principals اصلی
trunk خط اصلی
trunks خط اصلی
initial اصلی
initialed اصلی
main خط اصلی
texts اصلی
mastered اصلی
master اصلی
main line خط اصلی
main lines خط اصلی
primarily اصلی
aboriginal اصلی
quintessential اصلی
aboriginals اصلی
germinal اصلی
primary اصلی
elemental اصلی
essential اصلی
essentials اصلی
intrinsic اصلی
primordial اصلی
first-hand اصلی
seminal اصلی
masters اصلی
mainlined اصلی
mainline خط اصلی
native code کد اصلی
original اصلی
text اصلی
mainlines خط اصلی
mainlined خط اصلی
proto اصلی
mainline اصلی
originals اصلی
radical اصلی
radicals اصلی
primed اصلی
major <adj.> اصلی
quintessential <adj.> اصلی
basic اصلی
substantive [essential] <adj.> اصلی
vital <adj.> اصلی
mainlining اصلی
prime اصلی
mainlines اصلی
mainlining خط اصلی
essential <adj.> اصلی
basics اصلی
rudimental اصلی
primes اصلی
avenue خیابان اصلی
avenues خیابان اصلی
mainspring دلیل اصلی
mainspring انگیزه اصلی
prime mover محرک اصلی
prime movers محرک اصلی
main line نهر اصلی
root name نام اصلی
root directory دایرکتوری اصلی
main lines نهر اصلی
main lines کانال اصلی
main line کانال اصلی
inessentials غیر اصلی
primary colours رنگهای اصلی
principal reason علت اصلی
substance ماده اصلی
substances ماده اصلی
principal punishment مجازات اصلی
principal planets سیارات اصلی
principal in the first degree مجرم اصلی
principal contractor پیمانکار اصلی
primary مقدماتی اصلی
principal clause قضیه اصلی
principal axis محور اصلی
principal cause علت اصلی
constituent جزء اصلی
habitats جای اصلی
habitat جای اصلی
principal stress خستگی اصلی
meat غذای اصلی
meats غذای اصلی
main road جاده اصلی
main road راه اصلی
main roads جاده اصلی
main roads راه اصلی
headquarters شعبه اصلی
proenomen نام اصلی
principle point مبداء اصلی
principle axis محور اصلی
principal stress تنش اصلی
constituents جزء اصلی
inessential غیر اصلی
high-altar محراب اصلی
crown cornice کتیبه اصلی
crown cornice قرنیز اصلی
initialing اصلی اغازی
initialing پاراف اصلی
cour d'honneur حیاط اصلی
initialled اصلی اغازی
initialled پاراف اصلی
concourse سالن اصلی
atrium حیاط اصلی
initialling اصلی اغازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com