Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
pacific security pact
پیمان امنیت پاسفیک
Other Matches
brucsels treaty organization
سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
concordat
پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
contract
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
safety
امنیت
peacefulness
امنیت
security
امنیت
data security
امنیت داده ها
external security
امنیت خارجی
safety fork
دوشاخه امنیت
internal security
امنیت داخلی
job security
امنیت شغلی
national security
امنیت ملی
security council
شورای امنیت
safety
امنیت محفوفیت
physical security
امنیت فیزیکی
buffer distance
حاشیه امنیت
security
اداره امنیت
security force
اداره امنیت
security service
اداره امنیت
angle of safety
زاویه امنیت
buffer distance
محوطه امنیت
computer security
امنیت کامپیوتر
flight clearance
تعیین امنیت پرواز
area of uncertainity
محوطه عدم امنیت
healt and safety commision
کمیسیون سلامت و امنیت
Department of Homeland Security
[DHS]
وزارتخانه امنیت کشور
to hunker down
در پی امنیت و آسایش بودن
software security
امنیت نرم افزاری
stability
امنیت داخلی ثبات سیاسی
internal security
امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
displacement
امنیت در آدرس اندیس دار
elevation of security
بالا بردن حاشیه امنیت
security council
شورای امنیت سازمان ملل متحد
minimum clearance
حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
police action
عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
margins
فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
margin
فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
security specialist
فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
shared
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
protect
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
protects
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
share
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
crest clearing graph
نمودار تعیین کمترین درجه مربوط به حاشیه امنیت مانع
protecting
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
shares
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
British Standards Institute
سازمان انگلیسی که طراحی و امنیت استاندارهای انگلیس را بررسی میکند
trust territory
ناحیه تحت قیمومت شورای امنیت سازمان ملل متحد
protecting
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protect
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protects
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
unlawful assembly
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
DES
استاندارد دولت آمریکا برای سیستم رمز بلاک داده با امنیت بالا. مقایسه با # Public Key #
security council
یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
agreements
پیمان
acted
پیمان
oath
پیمان
oaths
پیمان
ally
هم پیمان
allying
هم پیمان
pact
پیمان
pacts
پیمان
agreement
پیمان
compaction
پیمان
convenant
پیمان
deed of covenant
پیمان
troth
پیمان
in league
هم پیمان
lague
پیمان
treaties
پیمان
treaty
پیمان
act
پیمان
allegiant
هم پیمان
obstriction
پیمان
allied
هم پیمان
contract
پیمان
covenants
پیمان
compacts
پیمان
covenant
پیمان
testaments
پیمان
avow
پیمان
avowing
پیمان
promises
پیمان
vowing
پیمان
vowed
پیمان
vow
پیمان
compacting
پیمان
vows
پیمان
promise
پیمان
compacted
پیمان
compact
پیمان
avows
پیمان
leagues
پیمان
confederate
هم پیمان
federates
هم پیمان
federating
هم پیمان
federated
هم پیمان
federate
هم پیمان
hand
پیمان
handing
پیمان
testament
پیمان
league
پیمان
confederates
هم پیمان
pan-
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
compacting
پیمان معاهده
purchase notice agreements
پیمان خرید
to give ones faith
پیمان دادن
reneger
پیمان شکن
perfidy
پیمان شکنی
perfidiousness
پیمان شکنی
locarno treaty
پیمان لوکارنو
compacts
پیمان معاهده
nonaligned
ناهم پیمان
contractors
پیمان کار
offensive alliance
پیمان تهاجمی
contractor
پیمان کار
peace pact
پیمان صلح
renewal of the convention
تجدید پیمان
compacted
پیمان معاهده
warlock
پیمان شکن
written contract
پیمان نامه
covenant
پیمان بستن
accords
مصالحه پیمان
accord
مصالحه پیمان
violaor
پیمان شکن
covenants
پیمان بستن
compact
پیمان معاهده
accorded
مصالحه پیمان
warsaw treaty
پیمان ورشو
contract
: پیمان بستن
contract
کنترات پیمان .
to pawn one's word
پیمان بستن
tripartite pact
پیمان سه جانبه
affiance
پیمان ازدواج
faith
دین پیمان
concord
یکجوری پیمان
perjured
پیمان شکن
violation
پیمان شکنی
perfidious
پیمان شکن
allied
کشورهای هم پیمان
faiths
دین پیمان
abjurer or abjuror
پیمان شکن
conspire
هم پیمان شدن
conspired
هم پیمان شدن
abjuration
پیمان شکنی
conspires
هم پیمان شدن
conspiring
هم پیمان شدن
handfast
پیمان عروسی
treason
پیمان شکنی
dunkrik treaty
پیمان دونکرک
forswore
پیمان شکنی کرد
convention
پیمان نامه انجمن
pact
معاهده پیمان بستن
to stand in with any one
با کسی هم پیمان بودن
to pledge one's word
قول یا پیمان دادن
allied headquarters
قرارگاه کشورهای هم پیمان
to keep to one's word
درست پیمان بودن
alliances
پیمان بین دول
to forswear oneself
پیمان شکنی کردن
to fly away from an agreement
پیمان شکنی کردن
treaty
قرارداد پیمان نظامی
conventions
پیمان نامه انجمن
Bilateral contract.
پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
Old Testament
پیمان یا وصیت قدیم
confederacies
ایالات هم پیمان هم پیمانی
confederacy
ایالات هم پیمان هم پیمانی
capitulating
پیمان تسلیم بستن
capitulates
پیمان تسلیم بستن
pacts
معاهده پیمان بستن
capitulated
پیمان تسلیم بستن
capitulate
پیمان تسلیم بستن
treaties
قرارداد پیمان نظامی
alliance
پیمان بین دول
breach of promise
شکستن پیمان ازدواج
brian kellogg
پیمان بریان کلوگ
pact of non aggression
پیمان عدم تجاوز
forswear
پیمان شکنی یانقض
perjurious
ناشی از پیمان شکنی
adhesion
الحاق دولتی به یک پیمان
perfidiously
ازروی پیمان شکنی
quadruple pact
پیمان چهار جانبه
contractor plant
کارخانه پیمان کار
forswearing
پیمان شکنی یانقض
forswears
پیمان شکنی یانقض
promise of marriage
قول یا پیمان عروسی
nato forces
نیروهای پیمان ناتو
locarno treaty
پیمان منعقدبین المان
contracting officer
افسر متصدی پیمان
cento
سازمان پیمان مرکزی
casus fofderis
هدف انعقاد پیمان
casus fofderis
سبب انعقاد پیمان
yalta conference
م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
junk
اطلاعات یا سخت افزاری که بی استفاده است یا از تاریخ گذشته است یا کار امنیت
accords
پیمان غیررسمی بین المللی
leagues
هم پیمان شدن گروه ورزشی
in treaty
مشغول مذاکره و عقد پیمان
to vow
عهد کردن
[پیمان دادن]
league
هم پیمان شدن گروه ورزشی
stipulating
پیمان بستن تصریح کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com