Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
brian kellogg
پیمان بریان کلوگ
Other Matches
brian kellogg
پیمانی که مبتکر ان بریان کلوگ وزیرخارجه امریکا در 8291 بودو امضا کنندگان ان جنگ را به عنوان وسیله حل اختلافات بین المللی محکوم و تحریم کردند
brucsels treaty organization
سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
concordat
پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
barbecue
بریان
barbecues
بریان
grill
بریان کردن
grill
بریان شدن
grilling
بریان کردن
grilling
بریان شدن
grills
بریان کردن
grills
بریان شدن
barbecue
بریان کردن
broil
[American]
بریان کردن
cook out
[American]
بریان کردن
parch
بریان کردن
parched corn
گندم بریان
parches
بریان کردن
grill
بریان کردن
roast
بریان کردن برشته شدن
roasts
بریان کردن برشته شدن
roasted
بریان کردن برشته شدن
contract
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
barbecues
بریان کردن کباب کردن
barbecue
بریان کردن کباب کردن
confederates
هم پیمان
troth
پیمان
obstriction
پیمان
lague
پیمان
in league
هم پیمان
confederate
هم پیمان
federate
هم پیمان
federated
هم پیمان
federates
هم پیمان
federating
هم پیمان
league
پیمان
leagues
پیمان
act
پیمان
acted
پیمان
deed of covenant
پیمان
treaties
پیمان
treaty
پیمان
allegiant
هم پیمان
convenant
پیمان
agreements
پیمان
oath
پیمان
oaths
پیمان
ally
هم پیمان
allying
هم پیمان
pact
پیمان
pacts
پیمان
agreement
پیمان
compaction
پیمان
vows
پیمان
covenants
پیمان
vowed
پیمان
promise
پیمان
promises
پیمان
covenant
پیمان
vowing
پیمان
compact
پیمان
contract
پیمان
compacted
پیمان
compacting
پیمان
compacts
پیمان
vow
پیمان
allied
هم پیمان
avowing
پیمان
handing
پیمان
avows
پیمان
avow
پیمان
testament
پیمان
testaments
پیمان
hand
پیمان
handfast
پیمان عروسی
peace pact
پیمان صلح
perfidiousness
پیمان شکنی
perfidy
پیمان شکنی
compact
پیمان معاهده
offensive alliance
پیمان تهاجمی
contract
: پیمان بستن
contract
کنترات پیمان .
locarno treaty
پیمان لوکارنو
dunkrik treaty
پیمان دونکرک
perjured
پیمان شکن
nonaligned
ناهم پیمان
purchase notice agreements
پیمان خرید
accord
مصالحه پیمان
covenant
پیمان بستن
accords
مصالحه پیمان
accorded
مصالحه پیمان
written contract
پیمان نامه
warsaw treaty
پیمان ورشو
warlock
پیمان شکن
reneger
پیمان شکن
renewal of the convention
تجدید پیمان
covenants
پیمان بستن
violaor
پیمان شکن
to give ones faith
پیمان دادن
to pawn one's word
پیمان بستن
tripartite pact
پیمان سه جانبه
treason
پیمان شکنی
faith
دین پیمان
conspire
هم پیمان شدن
affiance
پیمان ازدواج
abjurer or abjuror
پیمان شکن
abjuration
پیمان شکنی
violation
پیمان شکنی
compacts
پیمان معاهده
contractor
پیمان کار
contractors
پیمان کار
concord
یکجوری پیمان
faiths
دین پیمان
allied
کشورهای هم پیمان
compacting
پیمان معاهده
conspired
هم پیمان شدن
conspires
هم پیمان شدن
conspiring
هم پیمان شدن
perfidious
پیمان شکن
compacted
پیمان معاهده
club steak
قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
convention
پیمان نامه انجمن
capitulated
پیمان تسلیم بستن
forswear
پیمان شکنی یانقض
to stand in with any one
با کسی هم پیمان بودن
to pledge one's word
قول یا پیمان دادن
confederacy
ایالات هم پیمان هم پیمانی
to keep to one's word
درست پیمان بودن
alliances
پیمان بین دول
Old Testament
پیمان یا وصیت قدیم
to forswear oneself
پیمان شکنی کردن
forswearing
پیمان شکنی یانقض
capitulates
پیمان تسلیم بستن
pacts
معاهده پیمان بستن
conventions
پیمان نامه انجمن
capitulate
پیمان تسلیم بستن
capitulating
پیمان تسلیم بستن
Bilateral contract.
پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
pact
معاهده پیمان بستن
adhesion
الحاق دولتی به یک پیمان
alliance
پیمان بین دول
forswears
پیمان شکنی یانقض
to fly away from an agreement
پیمان شکنی کردن
treaties
قرارداد پیمان نظامی
forswore
پیمان شکنی کرد
perjurious
ناشی از پیمان شکنی
perfidiously
ازروی پیمان شکنی
nato forces
نیروهای پیمان ناتو
pact of non aggression
پیمان عدم تجاوز
allied headquarters
قرارگاه کشورهای هم پیمان
breach of promise
شکستن پیمان ازدواج
locarno treaty
پیمان منعقدبین المان
treaty
قرارداد پیمان نظامی
casus fofderis
سبب انعقاد پیمان
contractor plant
کارخانه پیمان کار
quadruple pact
پیمان چهار جانبه
pacific security pact
پیمان امنیت پاسفیک
casus fofderis
هدف انعقاد پیمان
cento
سازمان پیمان مرکزی
confederacies
ایالات هم پیمان هم پیمانی
contracting officer
افسر متصدی پیمان
promise of marriage
قول یا پیمان عروسی
in treaty
مشغول مذاکره و عقد پیمان
leagues
هم پیمان شدن گروه ورزشی
accorded
پیمان غیررسمی بین المللی
to vow
عهد کردن
[پیمان دادن]
accord
پیمان غیررسمی بین المللی
north atlantic treaty organization (nato
سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
promise
قول دادن پیمان بستن
accords
پیمان غیررسمی بین المللی
promises
قول دادن پیمان بستن
to enter into an agreement
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to forfeit ones word
پیمان پکستن بدقول درامدن
treaties
قرار داد پیمان نامه
to plight oneself to a person
پیمان نامزدی با کسی بستن
stipulating
پیمان بستن تصریح کردن
to strike hands
دست پیمان بهم دادن
stipulates
پیمان بستن تصریح کردن
value cost contract
پیمان بستن با قیمتهای پایه
treaty
قرار داد پیمان نامه
stipulate
پیمان بستن تصریح کردن
league
هم پیمان شدن گروه ورزشی
they are sworn frends
با هم پیمان دوستی بسته اند
hagiographa
بخش سوم کتاب پیمان کهن
abjuratory
پیمان شکنی مبنی بر نقض عهد
privity in contract
انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
to perform one's oromise
پیمان یاوعده خودرا انجام دادن
seato forces
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
covenantor
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
handfast
دست نامزدی پیمان عروسی بستن با حلقه
NATO
مخفف ناتو سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
eastern european mutual assisstance trea
پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
rio treaty
پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
north atlantic treaty organization (nato
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
purchase request
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
central treaty organization
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
to perjure oneself
پیمان شکنی کردن نقض عهد کردن
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
statute of fraud
قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
marriage
ازدواج پیمان ازدواج
marriages
ازدواج پیمان ازدواج
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com