Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
parathesis
پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
Other Matches
hydrogen bonding
پیوند هیدروژنی
[ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن]
[در رنگرزی]
changelessness
بی تغییری
mutative
تغییری
portmanteau
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus
واژه مرکب از دو واژه
clean
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
cleaned
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
cleanest
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
cleans
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
transition
نقط های در برنامه یا سیستم که تغییری رخ میدهد
transitions
نقط های در برنامه یا سیستم که تغییری رخ میدهد
xenix
تغییری از سیستم عامل UNIXبرای استفاده درریزکامپیوترها
bergson criterion
ضابطهای که نشان میدهد هر تغییری که موجب کاهش مطلوبیت شود نامطلوب است
homosphere
قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
actual address
آدرس ذخیره سازی کامپیوتری که مستقیما و بدون هر گونه تغییری به یک محل یا وسیله دستیابی دارد
or
یا انکه
whoever
هر انکه
encke
انکه
he who
انکه
one who
انکه
that which
انکه
ninthly
نهم انکه
on the one hand
<adv.>
یکی انکه
seventhly
هفتم انکه
before
پیش انکه
imprimis
اول انکه
tenthly
دهم انکه
on the condition that
به شرط انکه
on one side
<adv.>
یکی انکه
even if
ولو انکه
provided
مشروط به انکه
provided
بشرط انکه
that
که برای انکه
secondly
دوم انکه
in the second place
دوم انکه
while
حال انکه
imprlmis
نخست انکه
for one thing
یکی انکه
for one thing
<adv.>
یکی انکه
inoffensively
بی انکه زننده باشد
innocuously
بی انکه گزندی رساند
his reputed son died
انکه پس اوبشمارمیرفت مرد
without his knowing it
بدون انکه بداند
his reputed son died
انکه مشهوربودپسراوست مرد
harmlessly
بی انکه اسیبی رساند
lastly
اخر از همه انکه
irrelatively
بی انکه وابستگی داشته باشد
out of sigt out of mind
از دل برود هر انکه از دیده برفت
ineffectively
بی انکه اثری داشته باشد
on cne's own initiative
بی انکه کسی گفته باشد
frothily
بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
correction
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
inartistically
بی انکه نشان هنراز ان نمایان باشد
for no p reason
بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
numbly
بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
affimable
شایسته انکه بطورقطع گفته شود
orthopaedy
معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
pointlessly
بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد
affirmance
افهارسخنی بقیدراستی وقطعیت بی انکه سوگندی بخورند
inefficaciously
ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد
profound gangrene
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
inexorably
بی انکه نرم شودیا بلابه کسی گوش دهد
permanent set
حالت ثابت فلزپس از انکه کارکرده و فشاردیده است
tie-in
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
to drag in a subject
موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
tie in
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
to spray a tree
داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
tie-ins
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
bilinear filtering
مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
EtherTalk
درسیستم Apple Macintosh گونههای مختلف شبکه اترنت استاندارد برای اتصال دستگاهها بهم و تغییری در Apple Talk کندتر است
attributing
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attributes
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attribute
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
sacked
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
fetch ahead
فرایند واکشی یک دستورالعمل قبل از انکه اخرین دستوراجرای ان تمام شود
forwarding merchant
حق الزحمهای دریافت می دارد بدون انکه دروسیله حمل یا پرداخت کرایه شریک باشد
customs of war
اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
scitovsky double criterion
که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
equitable mortgage
بدون انکه موضوع این عمل یاتاسیس صراحتا" یا منجزا"به رهن دلالت داشته باشد
neologism
نو واژه
term
واژه
neologisms
نو واژه
worded
واژه
mosul
واژه
word
واژه
termed
واژه
terming
واژه
latest event time
دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
intercalation
واژه افزایی
neologisms
واژه جدید
neologism
واژه تراشی
keyword
واژه کلیدی
score out that word
ان واژه را خط بزنید
glossaries
واژه نامه
lexicology
واژه شناسی
neologism
واژه جدید
neologisms
واژه تراشی
loanword
واژه عاریه
word order
ترتیب واژه ها
dissylable
واژه دوهجائی
paronym
واژه هم ریشه
word deafness
واژه کری
word count
واژه شماری
philologist
واژه شناس
stimulus word
واژه محرک
punctuation for reference
زیر واژه
wordbook
واژه نامه
neolalia
واژه تراشی
buzz words
رمز واژه
synonym
واژه مترادف
synonym
واژه هم معنی
synonyms
واژه مترادف
synonyms
واژه هم معنی
loanword
واژه بیگانه
buzz word
رمز واژه
the root of a word
ریشه واژه
cognate
واژه هم ریشه
word-blindness
واژه کوری
word blindness
واژه کوری
worded
واژه سخن
wordbook
واژه نامه
word book
واژه نامه
lexicon
[dictionary]
واژه نامه
glossary
واژه نامه
dictionary
واژه نامه
glossary
واژه نامه
coinage
ابداع واژه
pejorative
واژه تحقیری
word
واژه سخن
os/
سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
word association test
ازمون تداعی واژه ها
an inseparable prefix
سر واژه جدا نشدنی
wordprocessing program
برنامه واژه پردازی
wordage
کلمات واژه بندی
word span test
ازمون فراخنای واژه ها
word building test
ازمون واژه سازی
word choice test
ازمون واژه گزینی
polysllable
واژه جند هجائی
syncopation
کوتاه سازی واژه
homely
[British E]
<adj.>
سنگین
[واژه تحقیری]
pentasyllable
واژه پنج هجائی
prandial
واژه شوخی امیز
post fix
در پایان واژه چسباندن
homely
[British E]
<adj.>
خفه
[واژه تحقیری]
dictionary sort
ترتیب واژه نامهای
score out that word
روی ان واژه خط بکشید
this word means a dog
این واژه یعنی سگ
that word is obsolescent
ان واژه کم کم دارد مهجور
octosyllable
واژه هشت هجائی
teragram
واژه چهار حرفی
homely
[British E]
<adj.>
بیمزه
[واژه تحقیری]
septisyllable
واژه هفت هجائی
english words
واژه ها یا لغات انگلیسی
lexicon
واژه نامه دیکسیونر
lexicons
واژه نامه دیکسیونر
logomachy
بازی واژه پردازی
to die a dry death
مردن بدون انکه علت مرگ غرق شدن یاکشته شدن باشد
prior possession
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
link
پیوند
inosculation
رگ پیوند
slurring
پیوند
imping
پیوند
grafts
پیوند
slurs
پیوند
slurred
پیوند
inosculation
پیوند رگ ها
connection
پیوند
bonding
پیوند
ligaments
پیوند
ligament
پیوند
zonule
پیوند
relation
پیوند
graftage
پیوند
ligature
خط پیوند
synthesis
پیوند
syntheses
پیوند
grafted
پیوند
grafter
پیوند زن
connexions
پیوند
merging
پیوند
slur
پیوند
transplantation
پیوند
nexus
پیوند
unrelated
بی پیوند
anastomosis
پیوند
strapping
پیوند
associate
هم پیوند
associated
هم پیوند
associates
هم پیوند
associating
هم پیوند
grafting
پیوند
bond
پیوند
colligation
پیوند
linkages
پیوند
hyphen
پیوند
connexion
پیوند
hyphens
پیوند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com