Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
wraparound |
چرخش 063 درجهای ژیمناست ازبالای ناحیه ران |
|
|
Other Matches |
|
half circle |
چرخش نمیدایره ژیمناست |
double |
دوبار چرخش کامل ژیمناست |
doubled |
دوبار چرخش کامل ژیمناست |
doubled up |
دوبار چرخش کامل ژیمناست |
pass shooting |
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی |
blitter |
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است |
waltz three |
سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند |
kind of |
تا درجهای |
botany |
گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه |
dial graduation |
مقیاس درجهای |
degree gradution |
مقیاس درجهای |
degree gradution |
تقسیم بندی درجهای |
hot tempering |
سخت گردانی درجهای |
dial graduation |
تقسیم بندی درجهای |
wide angle |
عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای |
flashpoint |
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد |
landsman |
ملوان ساده که هنوز درجهای نگرفته |
flashpoints |
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد |
wide-angle |
عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای |
flashingpoint |
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد |
poll degree |
درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد |
gymnast |
ژیمناست |
gymnasts |
ژیمناست |
leap |
جهش ژیمناست |
leaped |
جهش ژیمناست |
leaps |
جهش ژیمناست |
fullest |
چرخیدن ژیمناست |
full |
چرخیدن ژیمناست |
straddle vault |
پرش پا باز ژیمناست |
cuts |
درو زدن ژیمناست |
stutz |
عقبگرد جلو ژیمناست |
stag leap |
پرش پا باز ژیمناست |
tumbler |
ژیمناست زمینی کار |
tumblers |
ژیمناست زمینی کار |
cut |
درو زدن ژیمناست |
landings |
فرود ژیمناست به زمین |
landing |
فرود ژیمناست به زمین |
monkey hang |
اویزان شدن ژیمناست با یک دست |
toe stand |
ایستادن ژیمناست روی نوک پا |
croup |
انتهای خرک نزدیک ژیمناست |
Master of Arts |
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند |
Masters of Arts |
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند |
single action |
یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته |
spots |
کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت |
english hand balance |
بالانس ژیمناست روی چوب موازنه |
swing half turn |
تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ |
muscle up |
بالاکشیدن بکمک نیروی عضلانی ژیمناست |
spot |
کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت |
dismounts |
پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله |
single leg balance |
حرکت تعادلی بدن ژیمناست روی یک پا |
dismounting |
پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله |
dismount |
پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله |
upper arm hang |
اویزان شدن ژیمناست روی کتفها |
support |
تکیه بدن ژیمناست روی دستها |
split lean |
پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین |
chest roll |
چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه |
near side |
سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود |
planche |
وضع افقی بدن ژیمناست روی دستها |
swan scale |
تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه |
dish rag |
حالت افقی بدن ژیمناست درامتداد چوب موازنه |
extends |
کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست |
extending |
کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست |
extend |
کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست |
mag |
ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست |
coffee grinder |
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین |
mags |
ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست |
coffee grinders |
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین |
stockli |
حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو |
seated |
وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه |
seats |
وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه |
seat |
وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه |
tinsica |
چرخ ارابه با نیم چرخ ژیمناست |
ranges |
ناحیه |
sympatric |
هم ناحیه |
subregion |
ناحیه |
sectors |
ناحیه |
sector |
ناحیه |
output area |
ناحیه |
proclimax |
ناحیه |
reaching |
ناحیه |
ranged |
ناحیه |
range |
ناحیه |
reach |
ناحیه |
reached |
ناحیه |
shires |
ناحیه |
reaches |
ناحیه |
district |
ناحیه |
districts |
ناحیه |
situs |
ناحیه |
realm |
ناحیه |
wards |
ناحیه |
zones |
ناحیه |
demesne |
ناحیه |
zone |
ناحیه |
regional <adj.> |
ناحیه ای |
shire |
ناحیه |
ward |
ناحیه |
regions |
ناحیه |
realms |
ناحیه |
partitions |
ناحیه |
partition |
ناحیه |
areas |
ناحیه |
area |
ناحیه |
local <adj.> |
ناحیه ای |
region |
ناحیه |
scan area |
ناحیه پیمایش |
terrain |
زمین ناحیه |
part |
سهم ناحیه |
depletion zone |
ناحیه تخلیه |
critical region |
ناحیه بحرانی |
audio range |
ناحیه صوتی |
critical area |
ناحیه بحرانی |
intermediate zone |
ناحیه ی میانی |
sector commander |
فرمانده ناحیه |
input area |
ناحیه ورودی |
baffle area |
ناحیه کور |
silva |
ناحیه جنگلی |
littoral |
ناحیه ساحلی |
sciatic |
ناحیه چاربند |
commutation zone |
ناحیه کموتاسیون |
magnetic domain |
ناحیه مغناطیسی |
regions |
ناحیه عملیات |
regions |
ناحیه نظامی |
naval district |
ناحیه دریایی |
radius of action |
ناحیه رانندگی |
pyramidal area |
ناحیه هرمی |
region |
ناحیه فضا |
common area |
ناحیه مشترک |
slums |
ناحیه فقیرنشین |
slum |
ناحیه فقیرنشین |
oral zone |
ناحیه دهانی |
boom swing |
ناحیه لرزش |
broca's area |
ناحیه بروکا |
buffer area |
ناحیه میانگیر |
overflow area |
ناحیه سرریز |
range of adjustment |
ناحیه تنظیم |
range of storke |
ناحیه ضربه |
measuring range |
ناحیه ی سنجش |
Equator |
ناحیه استوایی |
regions |
ناحیه فضا |
climatic region |
ناحیه اقلیمی |
region |
ناحیه عملیات |
erogenous zones |
ناحیه شهوتزا |
residential area |
ناحیه مسکونی |
erogenous zone |
ناحیه شهوتزا |
region |
ناحیه نظامی |
range of variation |
ناحیه انحراف |
range of variation |
ناحیه تغییر |
motor area |
ناحیه حرکتی |
recording eara |
ناحیه ضبط |
skid row |
ناحیه پست |
work area |
ناحیه کاری |
fixed area |
ناحیه ثابت |
zone |
منطقه ناحیه |
the abdominal region |
ناحیه شکم |
edge zone |
ناحیه لبه |
zone of contact |
ناحیه تماس |
territorialization |
ایجاد ناحیه |
telephone area |
ناحیه اتصال |
lumbar |
ناحیه کمر |
touch spot |
ناحیه بساوشی |
zones |
منطقه ناحیه |
goldfield |
ناحیه زرخیز |
wernicke's area |
ناحیه ورنیکه |
geiger muller region o. plateau |
ناحیه قطع |
sector |
خط کش ریاضی ناحیه |
frequency region |
ناحیه فرکانس |
sectors |
خط کش ریاضی ناحیه |
forbidden zone |
ناحیه ممنوع |
genital zone |
ناحیه تناسلی |
gold field |
ناحیه زرخیز |
Sept |
ناحیه محصو |
critical region |
ناحیه شاخص |
districts |
ناحیه نظامی |
arid area |
ناحیه خشک |
active area |
ناحیه فعال |
suppressor area |
ناحیه بازدارنده |
dead space |
ناحیه کور |
storage area |
ناحیه انبارش |
hypnogenic zone |
ناحیه خواب زا |
area search |
جستجوی ناحیه |
heat affected zone |
ناحیه پیوند |
depletion area |
ناحیه تخلیه |
output area |
ناحیه خروجی |
depletion barrier |
ناحیه تخلیه |
soft spot |
ناحیه نشست |
two phase region |
ناحیه دو فازی |
indifference zone |
ناحیه خنثی |
depletion layer |
ناحیه تخلیه |
district |
ناحیه نظامی |
regionalism |
ناحیه گرایی |
twirl |
چرخش |
twirling |
چرخش |
rotation |
چرخش |
twirled |
چرخش |
wheels |
چرخش |
wheeling |
چرخش |
wheel |
چرخش |
levorotation |
چرخش به چپ |
whirls |
چرخش |