Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
expressive eyes
چشمان با حالت
Other Matches
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
languideyes
چشمان بی حال
hazel eyes
چشمان میشی
die away
چشمان خماریابیحال
languishing eyes
چشمان خمار
d. eyes
چشمان بادکرده
dilated eges
چشمان بادکرده
streaming eyes
چشمان اشکبار
languideyes
چشمان بیمار
blear eyes
چشمان قی گرفته
coma vigil
اغماء با چشمان باز
dry-eyed
دارای چشمان بیسرشک
popeyed
دارای چشمان برامده
beady eyes
چشمان ریز براق
stalk eyed
دارای چشمان جلوامده
f.eyes
چشمان فتان یاگیرنده
haggard
دارای چشمان فرورفته
asquint
با چشمان لوچ یاچپ
sunken eyes
چشمان فرو رفته
wild eyed
دارای چشمان وحشی وخیره
beady
دارای چشمان ریز وگرد
fire eyed
دارای چشمان افروخته یادرخشان
bloods hot eyes
چشمان قرمز و خون گرفته
sloe eyed
دارای چشمان ابی پرنگ
move to tears
اشک از چشمان کسی جاری شدن
bleary
دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
bushbabies
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
temper
حالت
phases
حالت
posturing
حالت
moods
حالت
tempered
حالت
phased
حالت
line condition
حالت خط
mood
حالت
expression
حالت
expressions
حالت
stances
حالت
manner
حالت
disposition
حالت
stance
حالت
situation
حالت
situations
حالت
attitude
حالت
attitudes
حالت
pyreticosis
حالت تب
tempers
حالت
phase
حالت
idiocrasy
حالت
makes
حالت
make
حالت
if
حالت
predicament
حالت
predicaments
حالت
estates
حالت
ill conditioned
بد حالت
posture
حالت
queasiness
حالت قی
febricity
حالت تب
feverishness
حالت تب
case
حالت
glass eyed
بی حالت
cases
حالت
postures
حالت
self
حالت
postured
حالت
estate
حالت
state-
حالت
states
حالت
stating
حالت
temperaments
حالت
temperament
حالت
stated
حالت
status
حالت
unexpressive
بی حالت
fettle
حالت
condition
حالت
grain
حالت
state
حالت
drowsihead
حالت نیمخواب
final state
حالت پایانی
drive state
حالت سائقی
drinking bout
حالت مستی
eburnation
حالت عاجی
eigenstate
حالت انرژی
excited state
حالت برانگیخته
exceptional case
حالت استثنایی
erectness
حالت عمودی
feminineness
حالت زنانه
facial expression
حالت چهره
febile
دارای حالت تب
equilibrium state
حالت تعادل
equation of state
معادله حالت
energy state
حالت انرژی
feminity
حالت زنانه
circumstantiality
حالت وکیفیت
free wheeling
حالت خلاصی
ignition condition
حالت احتراق
in a state of depression
در حالت افسردگی
in form
خوش حالت
inactive status
حالت انتساب
on average
[on av.]
در حالت کلی
averaged
در حالت کلی
incipience
حالت نخستین
incipincy
حالت نخستین
initial state
حالت اغازی
input mode
حالت ورودی
idle position
حالت سکون
idiocrasy
حالت مخصوص
fugitiveness
حالت شخص
gas phase
حالت گازی
glassy state
حالت شیشهای
vitreus state
حالت شیشهای
goutiness
حالت نقرسی
grittiness
حالت شنی
ground state
حالت پایه
hang over
حالت خماری
heat proof quality
حالت نسوزی
humanness
حالت انسانیت
i.c.
حالت اولیه
iciness
حالت یخی
insert mode
حالت درج
possessive
حالت اضافه
sulkily
با حالت قهر
accusative
حالت مفعولی
miriness
حالت باطلاقی
accidentalness
حالت اتفاقی
acedia
حالت خ-لسه
adrenergic reponse state
حالت پر ادرنالینی
affectedly
با حالت بخودگرفته
affectivity
حالت عاطفی
amentia
حالت هذیان
answer mode
حالت جواب
answer mode
حالت پاسخ
antisepsis
حالت ضد عفونی
thirstily
با حالت تشنگی
genitive
حالت اضافه
possessives
حالت اضافه
domesticity
حالت اهلی
fluidity
حالت مایعی
resilience
حالت ارتجاعی
crudely
در حالت خامی
Lucky you!
<idiom>
خوش به حالت!
nervousness
حالت عصبانی
defensively
با حالت تدافع
defensively
حالت دفاعی
defensive
حالت تدافع
arborescence
حالت شاخهای
worst-case scenario
بدترین حالت
atilt
با حالت حمله
command mode
حالت فرماندهی
conjugality
حالت زناشویی
continuum state
حالت پیوستار
conversational mode
حالت محاورهای
corresponding state
حالت متنافر
counterpoise
حالت تعادل
creaminess
حالت سرشیری
deadness
حالت مرده
deliverable state
در حالت تحویل
deplorble condltion
حالت زار
doubtfulness
حالت تردید
doughiness
حالت خمیری
downiness
حالت کرکی
colloidal state
حالت کلوییدی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com