English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
picturesquely چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
Other Matches
adorably چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
pontifically چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
meetly چنانکه در خور باشد
medially چنانکه درمیان باشد
inviolably چنانکه سزاوارحرمت باشد
culpably چنانکه سزاوارسرزنش باشد
pitfully چنانکه سزاوارنکوهش باشد
brilliantly چنانکه برجسته باشد
sanguinarily چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
inviolately چنانکه بی حرمت نشده باشد
commendably چنانکه شایان ستایش باشد
objectiveness چنانکه در خارج معقول باشد
pleasingly چنانکه خوش ایند باشد
hellishness خویی که شایسته دوزخ باشد
paradoxically چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
laboriously ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
contemptibly چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
maritally چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
nutritively چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
nutritiously چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
accordantly بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
modernly بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
portentously چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
academically چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
nobleman شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
noblemen شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
reflexively چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
xerography عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerographic عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
stenciled الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
hectograph ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
geodesy نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
as چنانکه
in the event that چنانکه
how چنانکه
so that چنانکه
fit شایسته
worthiest شایسته
seemly شایسته
qualified شایسته
practicable <adj.> شایسته
worthier شایسته
fittest شایسته
competent شایسته
fits شایسته
meets شایسته
appropriate [for an occasion] <adj.> شایسته
apropos شایسته
convenient <adj.> شایسته
functional <adj.> شایسته
worthy شایسته
practical <adj.> شایسته
purpose-built <adj.> شایسته
utilitarian [useful] <adj.> شایسته
useful <adj.> شایسته
purposeful <adj.> شایسته
purposive <adj.> شایسته
qua شایسته
good شایسته
proper شایسته
meet شایسته
accurate [correct] <adj.> شایسته
correct <adj.> شایسته
exact <adj.> شایسته
proper <adj.> شایسته
real <adj.> شایسته
true <adj.> شایسته
meritorious شایسته
inept نا شایسته
pertinent شایسته
suitable <adj.> شایسته
dilatorily چنانکه پرشود
pinchingly چنانکه فشاراورد
coordinately چنانکه یکجورباشد
prettily چنانکه زیبانماید
insolubly چنانکه اب نشود
gratifyingly چنانکه خوشنودسازد
expressively چنانکه مقصودرابرساند
admissibleness چنانکه روا
as is well known چنانکه مشهور
so to speak چنانکه گویی
permissively چنانکه مخیرسازد
cresuendo چنانکه صداخردخرد
proper چنانکه شایدوباید
as it deserves چنانکه باید
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
duly <adv.> بطور شایسته
correctly <adv.> بطور شایسته
winnable شایسته پیروزی
aright <adv.> بطور شایسته
justly <adv.> بطور شایسته
worshipful شایسته احترام
worthful شایسته مستحق
quoteworthy شایسته ذکر
pensionable شایسته بازنشستگی
proper dress جامه شایسته
fit لایق شایسته
properly <adv.> بطور شایسته
rightfully <adv.> بطور شایسته
rightly <adv.> بطور شایسته
adequate شایسته بودن
becoming شایسته درخور
companionable شایسته رفاقت
eligible شایسته انتخاب
meritorious شایسته ترین
meetly بطور شایسته
conditioning شایسته سازی
courtlier شایسته دربار
courtliest شایسته دربار
courtly شایسته دربار
the ticket کار شایسته
suitable شایسته فراخور
intrinsic مرتب شایسته
apt مناسب شایسته
properly بطور شایسته
fits لایق شایسته
devisable شایسته تامل
christianlike شایسته مسیحیت
devisable شایسته اندیشه
behove شایسته بودن
ought not شایسته نیست
to be proper for شایسته بودن
in due form بطرز شایسته
beseem شایسته بودن
by fits and starts شایسته لایق
as it deserves بطور شایسته
derisible شایسته ریشخند
behoove شایسته بودن
fitly بطور شایسته
discreditable شایسته بی اعتباری
fittest لایق شایسته
meet for a man شایسته است که
ogr شایسته غول
befitting درخور شایسته
interminably چنانکه تمام نشود
convincingly چنانکه متقاعد کند
inexcusably چنانکه نتوان معذوردانست
comme il faut چنانکه باید وشاید
inadmissibly چنانکه روایاجایز نباشد
passably چنانکه بتوان پذیرفت
effusively چنانکه گویی بریزد
meetly چنانکه باید و شاید
decrescendo چنانکه صداخردخردضعیف شود
invulnerably چنانکه زخم برندارد
permissively چنانکه اجازه بدهد
inexpressively چنانکه مقصودرا نرساند
opprobriously چنانکه رسوایی اورد
privatively چنانکه نفی یا استثناکند
according as چنانکه بدان سان که
according to his version چنانکه او شرح میداد
fitfully چنانکه بگیردوول کند
funnily چنانکه خنده اورد
irrecoverably چنانکه بهبودی نپذیرد
pliably چنانکه بتوان خم کرد
meaningly چنانکه مقصودرا برساند
gratifyingly چنانکه خوشی دهد
prettily بخوبی چنانکه باید
invisibly چنانکه دیده نشود
decreasingly چنانکه روبکاهش گذارد
heliocentrically چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
gruesomely چنانکه وحشت اورد
perniciously چنانکه زیان اورد
trig list لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
nameable شایسته نام بردن
righting شایسته خوب ذیحق
it does not befit me to شایسته من نیست که مرانشاید که
righted شایسته خوب ذیحق
right شایسته خوب ذیحق
qualified for work شایسته یاقابل کارکردن
ineligible نا شایسته برای انتخاب
gentlemanlike شایسته مرد نجیب
oughtn't نبایستی شایسته نیست
humance انسانی شایسته بشریت
sufficient شایسته صلاحیت دار
suitably بطور مناسب یا شایسته
workmanlike شایسته کارگر خوب
fit to work شایسته یاقابل کارکردن
worthy to become a king شایسته شاه شدن
best شایسته ترین پیشترین
worthily بطور شایسته و در خور
workmanly شایسته کارگر خوب
servile شایسته نوکران چاپلوس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com