English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
paradoxically چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
Other Matches
paradoxical در فاهر مهمل و درواقع درست
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
meetly چنانکه در خور باشد
medially چنانکه درمیان باشد
brilliantly چنانکه برجسته باشد
pitfully چنانکه سزاوارنکوهش باشد
inviolably چنانکه سزاوارحرمت باشد
culpably چنانکه سزاوارسرزنش باشد
inviolately چنانکه بی حرمت نشده باشد
commendably چنانکه شایان ستایش باشد
objectiveness چنانکه در خارج معقول باشد
pleasingly چنانکه خوش ایند باشد
sanguinarily چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
contemptibly چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
laboriously ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
adorably چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
nutritively چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
nutritiously چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
accordantly بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
picturesquely چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
maritally چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
pontifically چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
modernly بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
portentously چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
king's peg نوشابهای که از شامپانی وکنیاک درست شده باشد
melodramatist کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
paradoxicality چگونگی سخنی که درفاهرمهمل ودرمعنی درست باشد
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
figuring آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figures آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
green bice رنگ سبزی که از لاجوردوزرنیخ زرد درست شده باشد
reflexively چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
cable suspension bridge پلی که از رشتههای سیمی بهم تابیده درست شده باشد
denial تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
joint denial تابع منط قی که خروجی آن وقتی غلط است که هر ورودی درست باشد
neither nor function تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
denials تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
fallacy of composition استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
identity دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است
identities دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است
NOT function تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
fudged غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudges غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudging غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudge غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
trashy مهمل
havers مهمل
trashiest مهمل
trashier مهمل
trash مهمل
twaddler مهمل گو
rubbishing مهمل
waggishly مهمل
waggish مهمل
fiddle faddle مهمل
blatherer مهمل گو
do nothing مهمل
flapdoodle مهمل
bosh مهمل
nonsense مهمل
trashed مهمل
trashes مهمل
trashing مهمل
nerts مهمل
preposterously بطور مهمل
scowler ادم مهمل
paradoxical مهمل نما
dud ادم مهمل
puttered مهمل گشتن
piffle مهمل گویی
paradoxes مهمل نما
paradox مهمل نما
to talk nonsense مهمل گفتن
rubbishy مهمل چرند
gamester هرزه و مهمل
otiose مهمل بی نفع
preposterous مهمل مضحک
puttering مهمل گشتن
trumpery سخن مهمل
putter مهمل گشتن
idiolalia مهمل گویی
putters مهمل گشتن
goofiest لوس و مهمل
goofier لوس و مهمل
goofy لوس و مهمل
ridiculously بطور مهمل
absurdities test ازمون مهمل یابی
hocus pocus چیزبی معنی مهمل
to talk rubbish چرندیا مهمل گفتن
ostensible شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
it is purely absurd صرف پوچ یا مهمل است
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
bobtail اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
how چنانکه
so that چنانکه
in the event that چنانکه
as چنانکه
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
as is well known چنانکه مشهور
expressively چنانکه مقصودرابرساند
so to speak چنانکه گویی
proper چنانکه شایدوباید
permissively چنانکه مخیرسازد
as it deserves چنانکه باید
pinchingly چنانکه فشاراورد
admissibleness چنانکه روا
cresuendo چنانکه صداخردخرد
prettily چنانکه زیبانماید
coordinately چنانکه یکجورباشد
dilatorily چنانکه پرشود
insolubly چنانکه اب نشود
gratifyingly چنانکه خوشنودسازد
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
privatively چنانکه نفی یا استثناکند
according to his version چنانکه او شرح میداد
invulnerably چنانکه زخم برندارد
meetly چنانکه باید و شاید
irrecoverably چنانکه بهبودی نپذیرد
inadmissibly چنانکه روایاجایز نباشد
funnily چنانکه خنده اورد
gratifyingly چنانکه خوشی دهد
heliocentrically چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
invisibly چنانکه دیده نشود
inexcusably چنانکه نتوان معذوردانست
effusively چنانکه گویی بریزد
fitfully چنانکه بگیردوول کند
inexpressively چنانکه مقصودرا نرساند
meaningly چنانکه مقصودرا برساند
decreasingly چنانکه روبکاهش گذارد
according as چنانکه بدان سان که
pliably چنانکه بتوان خم کرد
permissively چنانکه اجازه بدهد
gruesomely چنانکه وحشت اورد
comme il faut چنانکه باید وشاید
convincingly چنانکه متقاعد کند
perniciously چنانکه زیان اورد
prettily بخوبی چنانکه باید
passably چنانکه بتوان پذیرفت
interminably چنانکه تمام نشود
opprobriously چنانکه رسوایی اورد
decrescendo چنانکه صداخردخردضعیف شود
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
peerlessly چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
inexpressively چنانکه زبان دار نباشد
perceptibly چنانکه بتوان درک کرد
inexpressibly چنانکه نتوان بیان کرد
inappreciably بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
inexhaustibly چنانکه تهی یاتمام نشود
grandiosely بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
inseparably چنانکه نتوان سوا کرد
hereditably چنانکه بتوان ارث برد
causatively چنانکه دلالت برسبب نماید
immovably چنانکه نتوان جنبش داد
onerously چنانکه مستلزم انجام تعهدی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com