Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
quadraple
چهار برابر
Search result with all words
quad
درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
quads
درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
fourfold
چهار برابر چهارگانه
quadruple fission
انشقاق چهار برابر
Other Matches
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster
تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
howitzer
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
trapezium
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumvir
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrapterous
دارای چهار بال چهار جناحی
quadrumana
چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetragonal
دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrahedron
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrangles
چهار گوش چهار دیواری
qyaternary
چهار واحدی چهار عضوی
quatrefoil
چهار ترک چهار گوشه
quadrangle
چهار گوش چهار دیواری
doubled
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
densities
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomun
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
sensitive to corrosion
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
triplicate
سه برابر سه برابر کردن
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
quadrilaterals
چهار بر
quadrupeds
چهار پا
tetrad
چهار
quadruped
چهار پا
quadrupled
چهار لا
quadrilateral
چهار بر
quadruples
چهار لا
quadruple
چهار لا
quadrupling
چهار لا
tetragon
چهار بر
quarter
چهار یک
four
چهار
quatre
چهار
quartile
چهار یک
quadrate
چهار یک
quadrupling
چهار تایی
quadruples
چهار تایی
quadruples
چهار گانه
quadrupled
چهار تایی
quadrupled
چهار گانه
quadrant
چهار یک دایره
quadrate
چهار گوش
quadrupling
چهار گانه
quadric
چهار تایی
quadrifid
چهار شکافی
tetrastich
چهار بیتی
tetrasporous
چهار هاگی
tetrasporic
چهار هاگی
quadrisyllabic
چهار هجائی
tetrapod
پروانه چهار پا
quadruple
چهار تایی
quadruple
چهار گانه
tetratomic
چهار اتمی
gallop
چهار نعل
galloped
چهار نعل
gallops
چهار نعل
long legged
چهار پایه
twice is
دو دو تا چهار تا میشود
point four
اصل چهار
quadrangular
چهار گوشه
quadrilateral
چهار ضلعی
quadrant
چهار گوش
the four seasons
چهار فصل
the cardinal humours
چهار ابگونه
tetrastichous
چهار جزیی
tetravalent
چهار بنیانی
tetravalent
چهار فرفیتی
tetraphyllous
چهار برگه
tetrameter
چهار وزنی
tetragon
چهار ضلعی
foursquare
چهار ضلعی
double breasted
کت چهار دکمه
tetradactylous
چهار پنجهای
tetrad
چهار عنصری
quatrefoil
گل چهار گلبرگی
footstool
چهار پایه
footstools
چهار پایه
quadrilateral
چهار جانبه
cross legged
چهار زانو
quadrilaterals
چهار ضلعی
qyaternary
چهار تایی
backfour
چهار مدافع
quadrilaterals
چهار جانبه
square dome
چهار طاقی
all fours
چهار دست و پا
quadrivalent
چهار ارزشی
tetragon
چهار گوشه
tetramerous
چهار جزیی
quadripartite
چهار جزئی
tetrasyllabic
چهار هجائی
tetrahedron
چهار وجهی
four way
چهار راه
tertramerous
چهار جزئی
tetrahedral
چهار وجهی
four way
چهار لولهای
tetrahedral
چهار ضلعی
four pole
چهار قطبی
four o'clock
ساعت چهار
quadrivalent
چهار بنیانی
four dimensional
چهار بعدی
four cycle
چهار چرخه
four
عدد چهار
Wednesdays
چهار شنبه
quad
چهار گوش
creep
چهار دست و پا
Wednesday
چهار شنبه
square
چهار گوش
squared
چهار گوش
intersection
چهار راه
intersections
چهار راه
quadruplet
چهار گانه
quadruplets
چهار گانه
quad
چهار قلو
squaring
چهار گوش
quads
چهار قلو
all eyes
چهار چشمی
quads
چهار گوش
close
چهار گوشه
squares
چهار گوش
threefold
سه برابر
decuple
ده برابر
three fold
سه برابر
sextuple
شش برابر
equalling
برابر
equipollent
برابر
equaling
برابر
euqal
برابر
eq
برابر با
equalled
برابر
equal
برابر
equals
برابر
square
برابر
vs
در برابر
tenfold
ده برابر
doubled
دو برابر
double
دو برابر
tantamount
برابر
doubled up
دو برابر
identical
برابر
bracketed
برابر
equaled
برابر
even
<adj.>
برابر
symmetric
برابر
as much a
دو برابر
sixfold
شش برابر
abreast
برابر
tripling
سه برابر
squares
برابر
triples
سه برابر
paripassu
برابر
tripled
سه برابر
level with each other
برابر
ninefold
نه برابر
triple
سه برابر
for
در برابر
one hundred times as many
صد برابر
squaring
برابر
versus
در برابر
one fold
یک برابر
two fold
دو برابر
breast
برابر
homological
برابر
he is twice the man he was
دو برابر
squared
برابر
breasts
برابر
opposite
برابر
opposites
برابر
quadrilaterals
مربوط به چهار گوش
quadrilateral
مربوط به چهار گوش
it is four months old
چهار ماهه است
estipite
ستون چهار گوش
quadrilateral
چهار پهلو چهارضلعی
gridiron
شبکه چهار خانه
four wheel drive
محرک چهار چرخ
quadded cable
کابل چهار سیمی
four-wheel drive
محرک چهار چرخ
phantomed cable
کابل چهار سیمی
phantom circuit
مدار چهار سیمی
terrachord
یک رشته چهار پردهای
it is 0 minutes past four
ده دقیقه از چهار می گذرد
quadrilaterals
چهار پهلو چهارضلعی
Italian roof
بام چهار طرفه
quatrains
شعر چهار سطری
magnetic quadrupole
چهار قطبی مغناطیسی
tetrachromatism
دید چهار رنگی
quadrangles
چهار ضلعی چهارگوشه
mooring swivel
مدور چهار راه
mansard
شیروانی چهار ترک
quadrangle
چهار ضلعی چهارگوشه
cloister-vault
طاق چهار ترک
quads
در معنای چهار بار
tetragonal distortion
واپیچش چهار گوشهای
creep
چهار دست و پا رفتن
creeps
چهار دست و پا رفتن
skates
ماهی چهار گوش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com