Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
quadrilateral
چهار جانبه
quadrilaterals
چهار جانبه
Search result with all words
quadruple pact
پیمان چهار جانبه
quadruple pact
میثاق چهار جانبه
Other Matches
tripartite pact
قرارداد سه جانبه میثاق سه جانبه
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster
تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumvir
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetragonal
دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrumana
چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrahedron
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetrapterous
دارای چهار بال چهار جناحی
quadrangle
چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil
چهار ترک چهار گوشه
quadrangles
چهار گوش چهار دیواری
qyaternary
چهار واحدی چهار عضوی
one legged
یک جانبه
one way
یک جانبه
one-way
یک جانبه
partite
جانبه
ex parte
یک جانبه
trilateral
سه جانبه
tripartite
سه جانبه
unilateral
یک جانبه
bilateral
دو جانبه
mutual
دو جانبه
unilaterally
یک جانبه
reciprocal
دو جانبه
tripartite pact
پیمان سه جانبه
multilateral
چند جانبه
unilateral agreement
قرارداد یک جانبه
bilateral contract
قرارداد دو جانبه
unilateral
یک جانبه تک سویه
synchronous converter
تبدیلگر دو جانبه
blind transportation
ارسال یک جانبه
triparite
سه نسخهای سه جانبه
wall-to-wall
همه جانبه
bilateral monopoly
انحصار دو جانبه
unilaterally
یک جانبه تک سویه
unilateral agreement
توافق یک جانبه
dual agent
عامل دو جانبه
one sided
یک جانبه مغرضانه
widespread
همه جانبه
reciprocal agreement
توافق دو جانبه
unilateral contract
قرارداد یک جانبه
reciprocal agreement
قرارداد دو جانبه
unilateral declaration
بیانیه یک جانبه
bilateral treaty
معاهده یا معاهدات دو جانبه
trust
انحصارات چند جانبه
match
رویارویی بازیهای دو جانبه
matches
رویارویی بازیهای دو جانبه
double agent
عامل اطلاعاتی دو جانبه
double agents
عامل اطلاعاتی دو جانبه
mutilateral agreement
موافقت چند جانبه
unilateral contract
تعهد یک جانبه ایقاع
multilateral trade
تجارت چند جانبه
dual agent
عامل اطلاعاتی دو جانبه
duopoly
انحصار دو جانبه فروش
duopsony
انحصار دو جانبه خرید
total war
جنگ همه جانبه
trusts
انحصارات چند جانبه
trusted
انحصارات چند جانبه
Bilateral contract.
پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
multilateral contract
قرارداد چند جانبه
imperfect oligopoly
انحصار چند جانبه ناقص
siege mentality
دشمن پنداری همه جانبه
oligopsony
انحصار چند جانبه خرید
mutual exclusion
ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
collusive oligopoly
انحصار چند جانبه سازشکارانه
complete oligopoly
انحصار چند جانبه کامل
extensive cultivation
توسعه همه جانبه کشت وکار
bilateral infrastructure
سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
res inter alios
debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
assistance
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
game theory
این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
tripartite declaration of 0
اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
bilateral spotting
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
cross servicing
خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
quadrilaterals
چهار بر
quatre
چهار
quadruped
چهار پا
quadrupeds
چهار پا
tetragon
چهار بر
tetrad
چهار
quadrilateral
چهار بر
quadruple
چهار لا
quadrate
چهار یک
quartile
چهار یک
quarter
چهار یک
quadrupled
چهار لا
quadrupling
چهار لا
four
چهار
quadruples
چهار لا
the cardinal humours
چهار ابگونه
the four seasons
چهار فصل
four way
چهار لولهای
four way
چهار راه
double breasted
کت چهار دکمه
qyaternary
چهار تایی
cross legged
چهار زانو
foursquare
چهار ضلعی
four o'clock
ساعت چهار
quadrilateral
چهار ضلعی
four dimensional
چهار بعدی
four
عدد چهار
tetratomic
چهار اتمی
intersection
چهار راه
quadrilaterals
چهار ضلعی
all fours
چهار دست و پا
four pole
چهار قطبی
intersections
چهار راه
backfour
چهار مدافع
tetravalent
چهار فرفیتی
four cycle
چهار چرخه
tetravalent
چهار بنیانی
twice is
دو دو تا چهار تا میشود
tetrastichous
چهار جزیی
quadrisyllabic
چهار هجائی
square
چهار گوش
squared
چهار گوش
squares
چهار گوش
squaring
چهار گوش
tetragon
چهار ضلعی
point four
اصل چهار
gallop
چهار نعل
galloped
چهار نعل
gallops
چهار نعل
tetragon
چهار گوشه
tetrasyllabic
چهار هجائی
tetrahedral
چهار ضلعی
quad
چهار گوش
tetrad
چهار عنصری
Wednesdays
چهار شنبه
quads
چهار قلو
quads
چهار گوش
quadrifid
چهار شکافی
close
چهار گوشه
quadric
چهار تایی
quadrate
چهار گوش
quadraple
چهار برابر
tertramerous
چهار جزئی
quadrant
چهار یک دایره
quadrant
چهار گوش
quadruplet
چهار گانه
quadruplets
چهار گانه
Wednesday
چهار شنبه
quadrangular
چهار گوشه
tetrahedral
چهار وجهی
quadruple
چهار گانه
quatrefoil
گل چهار گلبرگی
tetradactylous
چهار پنجهای
tetramerous
چهار جزیی
long legged
چهار پایه
tetrameter
چهار وزنی
tetraphyllous
چهار برگه
tetrapod
پروانه چهار پا
all eyes
چهار چشمی
tetrasporic
چهار هاگی
tetrasporous
چهار هاگی
footstool
چهار پایه
footstools
چهار پایه
tetrahedron
چهار وجهی
quadruple
چهار تایی
quadrupled
چهار گانه
quadrupled
چهار تایی
quadruples
چهار گانه
quadruples
چهار تایی
quadrupling
چهار گانه
quadrupling
چهار تایی
quad
چهار قلو
quadrivalent
چهار بنیانی
quadrivalent
چهار ارزشی
square dome
چهار طاقی
quadripartite
چهار جزئی
creep
چهار دست و پا
tetrastich
چهار بیتی
radiation scattering
انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
creep
چهار دست و پا رفتن
tetragonal system
دستگاه چهار گوشهای
tetragonal distortion
واپیچش چهار گوشهای
phantom circuit
مدار چهار سیمی
phantomed cable
کابل چهار سیمی
distorted tetrahedron
چهار وجهی واپیچیده
eyes in the back of one's head
<idiom>
چهار چشمی پاییدن
Wednesdays
هر چهار شنبه یکبار
terrachord
یک رشته چهار پردهای
Wednesday
هر چهار شنبه یکبار
courses
چهار نعل رفتن
coursed
چهار نعل رفتن
quadrille
شطرنجی چهار گوش
quadrilles
شطرنجی چهار گوش
impale
چهار میل کردن
quadrangles
چهار ضلعی چهارگوشه
magnetic quadrupole
چهار قطبی مغناطیسی
mansard
شیروانی چهار ترک
tetralogy
چهار درام یاتراژدی
mooring swivel
مدور چهار راه
round-the-clock
بیست و چهار ساعته
quadrangle
چهار ضلعی چهارگوشه
four blade beater
همزن چهار تیغه
quadripartite
چهار تایی چهارسویی
impaling
چهار میل کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com