Dictiornary-Farsi | چهار راه اتوبان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
cloverleaf	چهار راه اتوبان


Other Matches

turnpikes	اتوبان
superhighways	اتوبان
turnpike	اتوبان
superhighway	اتوبان
highways	چندرشتهای اتوبان
highway	چندرشتهای اتوبان
Is there a motorway?	آیا اتوبان است؟
autobahn	اتوبان جاده عریض
cross-in-square	[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster	تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium	چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil	چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumvir	انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
quadrumana	چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetragonal	دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrapterous	دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron	جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrangle	چهار گوش چهار دیواری
quadrangles	چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil	چهار ترک چهار گوشه
qyaternary	چهار واحدی چهار عضوی
quartile	چهار یک
quatre	چهار
quadruped	چهار پا
tetrad	چهار
quadrupeds	چهار پا
tetragon	چهار بر
quadrupling	چهار لا
quadrate	چهار یک
quadruple	چهار لا
quadruples	چهار لا
four	چهار
quadrilateral	چهار بر
quadrilaterals	چهار بر
quadrupled	چهار لا
quarter	چهار یک
tertramerous	چهار جزئی
quadrupling	چهار گانه
quadruples	چهار تایی
quadrupling	چهار تایی
tetragon	چهار ضلعی
creep	چهار دست و پا
long legged	چهار پایه
quadripartite	چهار جزئی
tetrad	چهار عنصری
tetradactylous	چهار پنجهای
tetragon	چهار گوشه
close	چهار گوشه
quadrilaterals	چهار ضلعی
four	عدد چهار
quadraple	چهار برابر
all fours	چهار دست و پا
quadrate	چهار گوش
cross legged	چهار زانو
backfour	چهار مدافع
quadrivalent	چهار ارزشی
quadrangular	چهار گوشه
tetrasyllabic	چهار هجائی
quadrisyllabic	چهار هجائی
quadrifid	چهار شکافی
footstools	چهار پایه
quadrant	چهار یک دایره
square dome	چهار طاقی
qyaternary	چهار تایی
footstool	چهار پایه
quadrivalent	چهار بنیانی
quatrefoil	گل چهار گلبرگی
quadrilateral	چهار ضلعی
quadrilateral	چهار جانبه
double breasted	کت چهار دکمه
point four	اصل چهار
quadrilaterals	چهار جانبه
quadrant	چهار گوش
quadric	چهار تایی
squares	چهار گوش
quad	چهار گوش
foursquare	چهار ضلعی
tetravalent	چهار بنیانی
quads	چهار قلو
quads	چهار گوش
tetravalent	چهار فرفیتی
tetratomic	چهار اتمی
tetrastichous	چهار جزیی
four way	چهار لولهای
tetrasporous	چهار هاگی
tetrasporic	چهار هاگی
tetrapod	پروانه چهار پا
tetraphyllous	چهار برگه
quad	چهار قلو
all eyes	چهار چشمی
intersection	چهار راه
intersections	چهار راه
four way	چهار راه
four pole	چهار قطبی
four o'clock	ساعت چهار
twice is	دو دو تا چهار تا میشود
the four seasons	چهار فصل
the cardinal humours	چهار ابگونه
quadruplet	چهار گانه
quadruplets	چهار گانه
quadruples	چهار گانه
squaring	چهار گوش
tetramerous	چهار جزیی
galloped	چهار نعل
four cycle	چهار چرخه
gallop	چهار نعل
gallops	چهار نعل
tetrahedron	چهار وجهی
tetrahedral	چهار وجهی
tetrahedral	چهار ضلعی
quadruple	چهار تایی
quadrupled	چهار گانه
quadrupled	چهار تایی
four dimensional	چهار بعدی
tetrameter	چهار وزنی
Wednesdays	چهار شنبه
square	چهار گوش
tetrastich	چهار بیتی
Wednesday	چهار شنبه
squared	چهار گوش
quadruple	چهار گانه
gridiron	شبکه چهار خانه
estipite	ستون چهار گوش
fourth degree of readiness	امادگی درجه چهار
inclosure	چهار دیواری حصار
it is 0 minutes past four	ده دقیقه از چهار می گذرد
mooring swivel	مدور چهار راه
four terminal network	شبکه چهار قطبی
phantomed cable	کابل چهار سیمی
four wheel brake	ترمز چهار چرخ
full edged	چهار تراش کامل
Egyptian triangle	[سه، چهار یا پنج گوش]
cardinal points	چهار جهت اصلی
magnetic quadrupole	چهار قطبی مغناطیسی
it is four months old	چهار ماهه است
mansard	شیروانی چهار ترک
four wire circuit	مدار چهار سیمه
fourfold	چهار برابر چهارگانه
quadded cable	کابل چهار سیمی
graticule	چهار خانه کردن
phantom circuit	مدار چهار سیمی
quadrennial	چهار سال یکبار
tetragonal distortion	واپیچش چهار گوشهای
tetragonal system	دستگاه چهار گوشهای
tetralogy	چهار درام یاتراژدی
tetrameter	شعر چهار وتدی
tetrandrous	دارای چهار کاسبرگ
tetrapetalous	دارای چهار گلبرگ
tetrode	لامپ چهار قطبی
eyes in the back of one's head <idiom>	چهار چشمی پاییدن
the big four	بزرگان چهار گانه
twice is	2 ضرب در 2 میشود چهار
diagonal	قطر چهار ضلعی
four-square	چهار گوشهی کامل
jct	مخفف چهار راه
round-the-clock	بیست و چهار ساعته
four blade beater	همزن چهار تیغه
tetrachromatism	دید چهار رنگی
terrachord	یک رشته چهار پردهای
quadrisyllable	کلمه چهار هجائی
quadrumvirate	انجمنی مرکب از چهار تن
quadruple address	با نشانی چهار کانه
quadruple fission	انشقاق چهار برابر
quadruple pact	پیمان چهار جانبه
quadruple pact	میثاق چهار جانبه
curb-roof	شیروانی چهار تکه
quartan	چهار روز یکبار
cross-vault	طاق چهار بخش
quaternion	بخش چهارگانه چهار
quatrefoil	ارایش چهار پردهای
cross-quarter	[آرایش گل چهار برگی]
scow	قایق چهار گوش
space time	دستگاه چهار بعدی
square wave	موج چهار گوش
teragram	واژه چهار حرفی
cloister-vault	طاق چهار ترک
four stroke engine	موتور چهار زمانه
four-wheel drive	محرک چهار چرخ
quatrains	شعر چهار سطری
quatrain	شعر چهار سطری
skates	ماهی چهار گوش
quadrilaterals	چهار پهلو چهارضلعی
distorted tetrahedron	چهار وجهی واپیچیده
skate	ماهی چهار گوش
quadrille	شطرنجی چهار گوش
double pair royal	چهار برگ یکجور
creeps	چهار دست و پا رفتن
quads	در معنای چهار بار
skated	ماهی چهار گوش
creep	چهار دست و پا رفتن
quadrangles	چهار ضلعی چهارگوشه
delire a quatre	هذیان چهار نفری
quad	در معنای چهار بار
aft spring	طناب شماره چهار
four wheel drive	محرک چهار چرخ
stool	کرسی [سه یا چهار پایه]
quadrilaterals	مربوط به چهار گوش
quadrilateral	چهار پهلو چهارضلعی
coffin corner	چهار گوشه زمین
corpora quadrigemina	اجسام چهار قلو