Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
convoy
کاروان دریایی ستون موتوری
convoys
کاروان دریایی ستون موتوری
Other Matches
rear commodore
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
convoy commodore
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
convoy schedule
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
sorties
یک کاروان دریایی یاحرکت یک کاروان دریائی
sortie
یک کاروان دریایی یاحرکت یک کاروان دریائی
motorcade
کاروان موتوری
motorcades
کاروان موتوری
convoy joiner
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
pace setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setters
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
evacuation convoy
کاروان اخراجات دریایی
sortie number
شماره پرواز یا کاروان دریایی
escort ship
ناو محافظ کاروان دریایی
convoy assembly port
بندر محل تجمع کاروان دریایی
k day
روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
main body
عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
position buoy
بویه نشان دهنده موقعیت کاروان دریایی
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
short haul
کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
short-haul
کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
floating base
ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
convoy leaver
ناوجدا شده از ستون دریایی
sill of a dock
ستون مدخل حوض دریایی
service line
ستون ناوها لجستیکی دریایی
control officer
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
seabee
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
automotive
وسیله موتوری موتوری
moving pivot
نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
pilaster
هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
Composite Order
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
pilaster
شبه ستون ستون چهارگوش یانیمدایره در بدنه بنا
herma
ستون هرمس :ستون سنگی چارپرکه پیکربربالای ان بود
baluster
ستون کوچک گچ بری شده ستون نرده
eustyle
[دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
blocked
[ستون، نیم ستون و پشته بند محافظ]
physical motor pool
پارک موتوری ساختمان دار پارک موتوری تاسیسات دار
rudder post
ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
columna rostrata
[ستون های توسکانی با پایه ستون]
there is many a slip between the cup and the lip
<proverb>
از این ستون به آن ستون فرج است
personal column
ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
midshipman
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
petty officers
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
kites
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
pilot chart
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
oceanography
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
kite
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
running lights
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
cell
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cells
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
chine
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
from pillar to post
از این ستون بان ستون
band of shaft
[چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
train
کاروان
trains
کاروان
trained
کاروان
convoys
کاروان
kafila
کاروان
convoy
کاروان
caravans
کاروان
orion hound
کاروان کش
caravan
کاروان
angle-leaf
[یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
tabulate
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulates
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulated
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
sea mark
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
stadimeter
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea cucumber
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
for a caravan
برای هر کاروان
caravanning
گذراندنتعطیلیدر کاروان
ocean convoy
کاروان اقیانوس پیما
carnivals
کاروان شادی جشن
carnival
کاروان شادی جشن
march outpost
نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
sirius
ستاره کاروان کش درکلب اکبر
sea power
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
marines
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
naval activity
تاسیسات دریایی قسمت دریایی
terns
پرستوک دریایی چلچله دریایی
tern
پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
trail formation
ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
cadre strength column
ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
light lists
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
pile
ستون ستون لنگرگاه
piled
ستون ستون لنگرگاه
maritime
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
bubble cap plate column
ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
motorboat
قایق موتوری
motor vessel
کشتی موتوری
motor unit
یکان موتوری
motorboats
قایق موتوری
motor drive
محرکه موتوری
pool
پارک موتوری
pooled
پارک موتوری
motorized
یکان موتوری
aerodyne
هواپیمای موتوری
motorboat engine
قایق موتوری
push bike
در برابردوچرخه موتوری
motor vehicle
خودرو موتوری
push bikes
در برابردوچرخه موتوری
pools
پارک موتوری
gasboat
قایق موتوری
motor scooter
روروک موتوری
motorbikes
دوچرخهی موتوری
ferry
قایق موتوری
ferrying
قایق موتوری
motorize
موتوری کردن
powerboat
قایق موتوری
motorization
موتوری کردن
powerboats
قایق موتوری
moped
دوچرخهی موتوری
mopeds
دوچرخهی موتوری
motorbike
دوچرخهی موتوری
ferries
قایق موتوری
ferried
قایق موتوری
motor fule
سوخت موتوری
motor pool
پارک موتوری
socle
پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
acentrous
فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
bureau of naval personnel
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
speedboat
قایق موتوری سرعت
motorboat racing
مسابقه با قایق موتوری
powerboat racing
مسابقه با قایق موتوری
daycruiser
قایق موتوری کوچک
motor launch
قایق موتوری کرجی
diver
راننده قایق موتوری
to start a motor
موتوری را بکار انداختن
power driven vessel
یگان شناور موتوری
motor vehicle
وسیله نقلیه موتوری
panel truck
بارکش کوچک موتوری
speedboats
قایق موتوری سرعت
outboarder
راننده قایق موتوری
motorsports
ورزشهای با وسایل موتوری
powerboating
راندن قایق موتوری
pool equipment
وسایل پارک موتوری
motor transport
حمل و نقل موتوری
parasailing
بلند شدن در هوا با چتر بکمک اتومبیل یا قایق موتوری بلند شدن در هوا با چتر بکمک قایق موتوری
mardi gras
سه روز قبل از چهارشنبه توبه کاتولیک ها که دراستان لویزیانا کاروان شادی حرکت میکند
kick over
<idiom>
موتوری که شروع به کار میکند
automotive
تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری
power mower
چمن زن یا علف چین موتوری
outboard motors
موتوری که روی قایق سوارشده
powerboat
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
powerboats
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
outboard motor
موتوری که روی قایق سوارشده
motorized
یکان موتوریزه محمول موتوری
drag boat
قایق موتوری مسابقه سرعت
movement table
جدول حرکت ستونهای موتوری
cigarrette
قایق مسابقه بزرگ موتوری
motorcar
وسیله نقلیه موتوری اتومبیل
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
cabin cruiser
کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
cabin cruisers
کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
contact ion engine
موتوری برای ایجاد تراست درفضا
speedboat
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
speedboats
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
motored
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
motor-
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
motor
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
motor traffic
رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
motor torpedo boat
قایق موتوری سریع السیراژدر انداز
sea skiff
قایق موتوری به اندازه متوسط با کابین
tractive force
نیروی کشش وسایل نقلیه موتوری
motors
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
storm boat
نوعی قایق سبک هجومی موتوری
hole
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holed
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holes
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holing
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
sportfisherman
قایق موتوری بزرگ برای ماهیگیری دورازساحل
stepping motor
موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
dead engine
موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
flag days
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
truck trailer
ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
stepper motor
موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
crash position indicator
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
naval gunfire
تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
orphans
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphan
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphaned
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
tractor
تراکتور یا ماشین شخم زنی گاو اهن موتوری
tractors
تراکتور یا ماشین شخم زنی گاو اهن موتوری
hydroplaning
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
parakiting
بلند شدن در هوا با چتر بکمک اتومیبل یا قایق موتوری
hydroplanes
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com