Dictiornary-Farsi | کار را از کسی تحویل گرفتن جانشین کسی شدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
take over from	کار را از کسی تحویل گرفتن جانشین کسی شدن


Other Matches

take over	تحویل گرفتن
take delivery of	تحویل گرفتن
to take over	تحویل گرفتن
receipts	بزهکاران را تحویل گرفتن
To take delivery of something.	چیزی را تحویل گرفتن
receipt	بزهکاران را تحویل گرفتن
subrogate	بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
cumulative delivery diagram	منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover	تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
impact shipment	کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
cash on delivery	فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
take over	مسلط شدن غلبه کردن جانشین کردن جانشین شدن
procurement rate	نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
deputies	جانشین
heir	جانشین
locumtenens	جانشین
vicars	جانشین
substituted	جانشین
relief	جانشین
substitute	جانشین
locum	جانشین
imam or imaum	جانشین
subsitute	جانشین
locums	جانشین
vicar	جانشین
substituting	جانشین
absence indicator	جانشین
superseder	جانشین
standby	جانشین
succeeder	جانشین
surrogate	جانشین
standbys	جانشین
surrogates	جانشین
succedaneum	جانشین
succedent	جانشین
replacement	جانشین
replacements	جانشین
successor	جانشین
deputy	جانشین
fill in	جانشین کردن
incomer	جانشین مهاجر
surreptitiously	محرمانه جانشین
swap	جانشین کردن
succedaneous	متعاقب جانشین
swopping	جانشین کردن
swops	جانشین کردن
swopped	جانشین کردن
father surrogate	جانشین پدر
swaps	جانشین کردن
swapped	جانشین کردن
backup	جانشین بازیگر
substituting	جانشین کردن
substitute goods	کالاهای جانشین
fill in	جانشین شونده
surrogates	جانشین شدن
displaces	جانشین شدن
replacement	جانشین سازی
displaces	جابجاکردن جانشین
displaced	جانشین شدن
replacements	جانشین سازی
displaced	جابجاکردن جانشین
displace	جانشین شدن
mother surrogate	جانشین مادر
vacant succession	بدون جانشین
displacing	جانشین شدن
alternate forms	شکلهای جانشین
repeater	پرچم جانشین
wlldcard	علامت جانشین
surrogate	جانشین شدن
vicar of christ	جانشین یا خلیفه
displacement	جانشین سازی
b. eliminator	جانشین باتری ب
expromissor	جانشین بدهکار
mother substitute	جانشین مادر
displace	جابجاکردن جانشین
substitute	جانشین کردن
substitute goals	هدفهای جانشین
substituted	جانشین کردن
complete substitution	جانشین کامل
kludge	جانشین کردن
standby application	کاربرد جانشین
substitution	جانشین سازی
displacing	جابجاکردن جانشین
he succeeded his father	جانشین پدرش شد
pinches	اندک جانشین
pinch	اندک جانشین
to take over	جانشین شدن
heir	جانشین شدن
alias	نام جانشین
aliases	نام جانشین
alternate command authority	مقام جانشین فرماندهی
stand-ins	جانشین هنرپیشه شدن
substituting	تعویض جانشین کردن
substituted	تعویض جانشین کردن
stand-in	جانشین هنرپیشه شدن
to take the place of something	جانشین چیزی شدن
alternate command authority	افسر جانشین فرمانده
substitution test	ازمون جانشین سازی
stand in	جانشین هنرپیشه شدن
vice chief of staff	جانشین رئیس ستاد
subrogation	نیابت جانشین سازی
ingraft	در ذهن جانشین کردن
standards	کالای جانشین رزمی
deputies	قائم مقام جانشین
deputy	قائم مقام جانشین
stand in for someone <idiom>	جانشین کسی بودن
substitute	تعویض جانشین کردن
locumtenens	کفیل جانشین موقت
vicegerent	جانشین قائم مقام
standard	کالای جانشین رزمی
symbol substitution test	ازمون جانشین سازی نمادها
make do with something <idiom>	جانشین چیزی به جای چیزدیگر
succee	جانشین شدن میراث بردن
acceptable product	فراورده جانشین قابل قبول
succession of the presidency	سیستم تعیین جانشین درریاست
deputy chief of naval operation	جانشین فرماندهی نیروی دریایی
vicarious	به نیابت قبول کردن جانشین
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
expansion	فرآیندی که در آن فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جانشین میشود
standard	اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standards	اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
solstice	تحویل
prehension	تحویل
landing, storage, delivery	تحویل
deliveries	تحویل
transter	تحویل
livery	تحویل
utilization	تحویل
process	تحویل
processes	تحویل
devolvement	تحویل
free	تحویل
freed	تحویل
freeing	تحویل
frees	تحویل
bailment	تحویل
liveries	تحویل
delivery	تحویل
bailment	تحویل جنس
pick up and delivery	بارگیری و تحویل
delivering	تحویل تسلیم
period of delivery	دوره تحویل
polytropic	تحویل برزخ
bailee	تحویل گیرنده
rendition	پرداخت تحویل
to hand over	تحویل دادن
surrenders	تحویل دادن
prompt delivery	تحویل فوری
renditions	پرداخت تحویل
terminal price	قیمت تحویل
surrendered	تحویل دادن
theft, pilferage, non delivery	عدم تحویل
hand over	تحویل دادن
ex factory	تحویل در کارخانه
recorded delivery	تحویل سفارشی
irreducibility	تحویل ناپذیری
delivered	تحویل شده
transfer	واگذاری تحویل
transferring	واگذاری تحویل
transfers	واگذاری تحویل
renders	تحویل دادن
rendered	تحویل دادن
transference	تحویل حواله
takeovers	تحویل گیری
takeover	تحویل گیری
delivering	تحویل دادن
surrender	تحویل دادن
acceptance tests	آزمایشهای تحویل
LSD	نگهداری تحویل
delivery note	حواله تحویل
cash dispenser	تحویل دارخودکار
cash dispensers	تحویل دارخودکار
transferee	تحویل گیرنده
shortchange	کم تحویل دادن
fob	تحویل کشتی
to deliver over	تحویل دادن
render	تحویل دادن
free on quay	تحویل دراسکله
smooth delivery	تحویل بی اشکال
delivers	تحویل دادن
deliverable	قابل تحویل
deliverable state	در حالت تحویل
delivered at frontier	تحویل در مرز
cargo delivery	تحویل بار
deliverer	تحویل دهنده
demand satisfaction	تحویل درخواستها
delivery date	تاریخ تحویل
delivery free	تحویل رایگان
catcher's side	سوی تحویل
free docks	تحویل در بارانداز
committed <adj.> <past-p.>	تحویل شده
consigned <adj.> <past-p.>	تحویل شده
delivered <adj.> <past-p.>	تحویل شده
forwarded <adj.> <past-p.>	تحویل شده
forward delivery	تحویل دراینده
supplying	تحویل ذخیره
supplying	تحویل دادن
supply	تحویل ذخیره
supply	تحویل دادن
supplied	تحویل ذخیره