Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
found shipment |
کالای بدون بارنامه یا رسید |
|
|
Other Matches |
|
ocean manifest |
بارنامه حمل کالای دریایی |
contract shipment number |
شماره بارنامه کالای ارسالی |
clean bill of lading |
بارنامه بدون قیدوشرط |
found shipment |
بار بدون بارنامه |
dead stock |
کالای بدون خریدان |
he muddled through |
بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید |
to pay against receipt |
در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن |
labeled cargo |
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است |
bear |
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد |
bears |
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد |
giffen good |
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است |
manifesting |
بارنامه |
road bill |
بارنامه |
manifested |
بارنامه |
manifest |
بارنامه |
blading |
بارنامه |
consignment note |
بارنامه |
manifests |
بارنامه |
b/l |
بارنامه |
bill of lading |
بارنامه |
way bill |
بارنامه |
waybill |
بارنامه |
through bill of exchange |
بارنامه سراسری |
dirty bill od lading |
بارنامه مشروط |
ocean manifest |
بارنامه دریایی |
bill of loading |
بارنامه کشتی |
dirty bill od lading |
بارنامه مغشوش |
short form bill of exchange |
بارنامه ملخص |
clean bill of lading |
بارنامه بی نقض |
foul bill of lading |
بارنامه نادرست |
foul bill of lading |
بارنامه مشروط |
way bill |
بارنامه دریایی |
through bill of lading |
بارنامه سراسری |
clean bill of lading |
بارنامه ساده |
flight manifest |
بارنامه هواپیما |
clean bill of lading |
بارنامه بی نقص |
clean bill of exchange |
بارنامه بی نقص |
claused bill og exchange |
بارنامه مشروط |
combined bill of laning |
بارنامه مرکب |
clean bill of lading |
بارنامه تمیز |
supply manifest |
بارنامه امادی |
inland waterway bill of lading |
بارنامه ابراه داخلی |
reconsignment |
تجدید بارنامه کردن |
combined bill of laning |
بارنامه حمل مرکب |
railway bill of lading |
بارنامه راه اهن |
on board bill of exchange |
بارنامه روی کشتی |
airway bill |
بارنامه حمل هوایی |
awb |
بارنامه حمل هوایی |
air bill |
بارنامه محموله هوایی |
way bill |
بارنامه راه اهن |
supply manifest |
بارنامه اقلام تدارکاتی |
house airway bill |
بارنامه داخلی هوایی |
cargo documentation |
بارنامههای کشتی بارنامه کردن |
fiata combined transport bill of lading |
بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا" |
contract shipment number |
شماره بارنامه مواد مربوط به قرارداد |
flight manifest |
بارنامه پرواز یا لیست مسافرین هواپیما |
reconsignment |
تنظیم مجدد بارنامه برای تحویل |
freight release |
بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل |
without any reservation |
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا |
informally |
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی |
unformed |
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان |
fbl |
lading of bill combinedtransport FIATA بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا" |
flat |
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری |
flattest |
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری |
of no interest |
بدون اهمیت [بدون جلب توجه] |
independently |
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال |
due date |
سر رسید |
quittance |
رسید |
receipt |
رسید |
when it came to a push |
رسید |
receipt statement |
رسید |
receipts |
رسید |
maturity |
سر رسید |
Taoism |
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت |
it crossed my mind |
بنظرم رسید |
the post has come |
پست رسید |
world came that |
خبر رسید که |
to fall due |
سر رسید شدن |
matured |
سر رسید شده |
receipt |
قبض رسید |
official receipt |
رسید رسمی |
summer is in |
تابستان رسید |
dock warrant |
رسید لنگرگاه |
dock receipt |
رسید لنگرگاه |
What time do we arrive? |
کی خواهیم رسید؟ |
hand receipt |
رسید دستی |
quittance |
رسید مفاصا |
scrip |
رسید موقتی |
chitty |
یادداشت-رسید |
It crossed my mind. |
به نظرم رسید. |
receipts |
قبض رسید |
It occurred to me. |
به فکرم رسید. |
vouchers |
قبض رسید |
voucher |
قبض رسید |
It occurred to me. |
به نظرم رسید. |
It came home to me. |
به نظرم رسید. |
It came home to me. |
به فکرم رسید. |
It crossed my mind. |
به فکرم رسید. |
warehouse receipt |
رسید انبار |
binder |
رسید بیعانه |
It's over. |
به پایان رسید. |
certificate of receipt |
گواهی رسید |
binders |
رسید بیعانه |
to a receipt |
رسید گرفتن |
debit note |
رسید بدهکار |
he thought out a plan |
فکری بنظرش رسید |
appropriation receipt |
رسیدسپرده رسید اعتبار |
i am in receipt of your letter |
نامه شما به من رسید |
railway receipt |
رسید راه اهن |
he was overtake by a storm |
طوفانی باودر رسید |
acknowledgement |
اعلام وصول رسید |
receipts |
رسید پیام دریافت شد |
receipts |
دریافت رسید دادن |
receipt |
رسید پیام دریافت شد |
data fright receipt |
رسید اماری حمل |
the hour has struck |
موقع بحران رسید |
data freight receipt |
رسید اماری حمل |
air mail receipt |
رسید پست هوایی |
dock warrant |
رسید انبار بارانداز |
We just received word that . . . |
هم اکنون اطلاع رسید که … |
At this point of the conversation. |
صحبت که به اینجا رسید |
He was sick to death . He was fed up to the back teeth . |
جانش به لب آمد ( رسید ) |
it received royal assent |
به توشیح ملوکانه رسید |
point of intersection |
نقطه بهم رسید |
receipt |
دریافت رسید دادن |
appropriation receipt |
رسید سپرده قانونی |
mate's receipt |
رسید کاپیتان کشتی |
mate's receipt |
رسید معاون ناخدا |
clean receipt |
رسید بی قید و شرط |
it was signed by his majesty the shah |
به توشیح همایونی رسید |
At that point [stage] , ... |
وقتی که موقعش رسید... |
acknowledgments |
اعلام وصول رسید |
i am through with my work |
کارم به پایان رسید |
acknowledgements |
اعلام وصول رسید |
parataxis |
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر |
lynch law |
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی |
unstressed |
بدون اضطراب بدون کشش |
unbranched |
بدون انشعاب بدون شعبه |
offhand |
بدون مقدمه بدون تهیه |
achylous |
بدون کیلوس بدون قیلوس |
He arrived in the nick of time . |
درست به موقع رسید ( سر بزنگاه ) |
It changed hands a few times before I got it. |
چند دست گشت تا به من رسید |
offenders will be punished |
متخلفین بکیفر خواهند رسید |
forwarder's receipt |
رسید متصدی حمل و نقل |
The train came in on time . |
قطار به موقع رسید ( سروقت ) |
The negotiations were successful ( inconclusive ) . |
مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید ) |
I heard a sound . |
صدائی به گوشم خورد( رسید ) |
The train was 10 minutes late. |
قطار 10 دقیقه دیر رسید |
now and then a guest w come |
گاه گاهی میهمانی می رسید |
the bill will mature to morrow |
سر رسید پرداخت ان قبض فردا است |
The project was terminated as of July 1. |
پروژه از اول ژولیه به پایان رسید. |
A solution suddenly proffered itself. |
ناگهان راه حلی به نظر رسید. |
bill falls due on |
تاریخ سر رسید اسناد مدت دار |
the bill is overdraw |
سر رسید برات منقضی شده است |
deferred liability |
بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است |
Luchily for me the train was late. |
خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید |
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem. |
مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید. |
process |
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید |
processes |
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید |
date of grace |
مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید |
constructive receipt billing |
ارسال صورت اقلام ارسالی روش ارسال بارنامه |
giffen good |
کالای گیفن |
purpose made |
کالای سفارشی |
contraband |
کالای قاچاق |
in wards |
کالای رسیده |
consignment |
کالای امانی |
scaron |
کالای کمیاب |
easy commodity |
کالای نا مرغوب |
contraband |
کالای غیرمجاز |
staple |
کالای عمده |
end item |
کالای ضروری |
merchandise |
کالای تجارتی |
normal good |
کالای معمولی |
shoddy |
کالای تقلبی |
free good |
کالای رایگان |
final goods |
کالای نهائی |
rip-off |
کالای قلابی |
goods in pledge |
کالای گروی |
fakement |
کالای قلب |
economic good |
کالای اقتصادی |
import |
کالای وارده |
smuggled merchandise |
کالای قاچاق |
knit goods |
کالای کش بافت |
stolen goods |
کالای مسروقه |
commodities |
کالای مصرفی |
normal good |
کالای عادی |
the goods in question |
کالای موردبحث |
goods afloat |
کالای در راه |
import |
کالای رسیده |
imported |
کالای رسیده |
importing |
کالای رسیده |
naval stores |
کالای دریایی |
frustrated cargo |
کالای سرگردان |
general cargo |
کالای معمولی |
inferior good |
کالای پست |
smuggled goods |
کالای قاچاق |
luxury good |
کالای لوکس |
consignments |
کالای امانی |
importing |
کالای وارده |
labeled cargo |
کالای ویژه |