Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
fullwrite professional
یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
number cruncher
کامپیوتر کاملا" عددی کامپیوتر محاسباتی
Other Matches
minicomputer
کامپیوتر کوچک با محدوده دستوران و توان پردازش بیشتر از ریز کامپیوتر ولی غیرقابل مقایسه با سرعت و فرفیت ارسال داده کامپیوتر main frame
upload
1-ارسال فایلهای داده یا برنامه از یک کامپیوتر کوچک به CPU اصلی . 2-ارسال فایل از یک کامپیوتر به BBS یا کامپیوتر میزبان .
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
mini
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
remote
نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remoter
نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remotest
نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
slave
کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
assembler
اسمبلی که کد ماشین را از یک کامپیوتر در حین اجرای کامپیوتر دیگر تولید ی کند
load module
یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
slaving
کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slaves
کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
literate
قادر به فهمیدن اصط لاحات مربوط به کامپیوتر و نحوه استفاده از کامپیوتر
slaved
کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
downward
توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
processor
استفاده از چندین کامپیوتر کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
interfacing
سخت افزار یا نرم افزاری که واسط بین دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و وسیله است
downsize
انتقال یک شرکت از یک سیستم کامپیوتر بر پایه کامپیوتر mainframe مرکزی به محیط شبکه .
host computers
کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
host computer
کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
identification
حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود
identification
تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
CTR
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترلی به کامپیوتر می فرستد
naive user
شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
preprocessor
کامپیوتر کوچک که برخی پردازشهای ابتدایی روی داده خام انجام میدهد پیش از ارسال آن به کامپیوتر اصلی
output
1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر
outputs
1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر
infra red link
سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند
reset key
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
layer
استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
layers
استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
computing
مربوط به کامپیوتر یا اجرا روی کامپیوتر ها
special purpose computer
کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص
applebus
امکان میدهد که به سایرکامپیوترها وصل شده و یک شبکه ایجاد کند تا اطلاعات یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگرانتقال یابدیک دستگاه بیرونی که به ریزکامپیوتر ACINTOSH
ctrl
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
voice grade channel
ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
automonitor
ثبت کننده عملیات کامپیوتر برنامه کامپیوتری که وفایف عملیاتی کامپیوتر را ثبت میکند
primary memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
three address computer
کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه
main store
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
computer memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
main memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
processor
پردازندهای که بین منبع ورودی و کامپیوتر مرکزی است , کار آن پردازش داده دریافتن برای کاهش بار کاری کامپیوتر اصلی است
remotest
سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote
سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remoter
سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
bootstrap
مجموعه دستوراتی که پیش از بار شدن برنامه توسط کامپیوتر اجرا میشود که معمولاگ سیستم عامل را بار میکند وقتی که کامپیوتر روشن میشود
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
RPC
روش ارتباط بین دو برنامه روی دو کامپیوتر جدا ولی مرتبط . یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر در شبکه درخواست پردازش یک مشکل را میکند و سپس نتیجه را نمایش میدهد. و در برنامههای client / server استفاده میشود
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
completely
<adv.>
کاملا
utterly
کاملا
whole hog
کاملا
absolutely dry
کاملا
spankings
کاملا
de-
کاملا
all around
کاملا
jam-packed
کاملا پر
spanking
کاملا
purely
کاملا"
in full
کاملا
egregiously
کاملا
replete
کاملا پر
absolutely
کاملا"
hand and foot
کاملا
teetotally
کاملا
smack
کاملا
richly
کاملا"
smacks
کاملا
stone deaf
کاملا کر
perfectly
کاملا"
open-and-shut
کاملا
smacked
کاملا
well
<adv.>
کاملا
root and branch
کاملا
partitur
کاملا
partitura
کاملا
thoroughly
کاملا"
brand new
کاملا نو
entirely
کاملا
open and shut
کاملا
sopping
کاملا
in its entirety
کاملا
exactly
کاملا
to the quick
کاملا
to the full
کاملا
to perfection
کاملا
to a turn
کاملا
to a t
کاملا
intoto
کاملا
scot ant lot
کاملا
sounds
کاملا
absolutely
<adv.>
کاملا
fully
کاملا
by all means
<adv.>
کاملا
sound
کاملا
comprehensive
<adv.>
کاملا
wholly
کاملا
altogether
کاملا
quite
کاملا
to its full extent
<adv.>
کاملا
definitely
<adv.>
کاملا
soundest
کاملا
totally
کاملا
thru
کاملا
sounded
کاملا
quite
[completely, perfectly]
<adv.>
کاملا
stored program computer
کامپیوتر با برنامه انباشته کامپیوتر با برنامه ذخیره شده
come full circle
<idiom>
کاملا برعکس
outrightly
کاملا بیدرنگ
dead as a doornail
<idiom>
کاملا مرده
broad a wake
کاملا بیدار
fully automatic
کاملا" خودکار
outright
کاملا بیدرنگ
dead center
<idiom>
کاملا وسط
in all seriousness
<adv.>
کاملا جدی
due
درست کاملا"
wide-awake
کاملا بیدار
inextenso
کاملا بلند
point device
کاملا راست
wide awake
کاملا بیدار
full-suspension
<adj.>
کاملا معلق
to a T
<idiom>
کاملا،دقیقا
put across
<idiom>
کاملا فهمیدن
head over heels
<idiom>
کاملا ،عمیقا
fit like a glove
<idiom>
کاملا مناسب
perfectly elastic
کاملا با کشش
heavily armed
کاملا مسلح
full duplex
کاملا" دو رشتهای
evolute
کاملا روییده
span new
کاملا تازه
air dry
کاملا خشک
four-square
کاملا مربع
down to the ground
ازهرحیث کاملا
identical
کاملا" برابر
armed to the teeth
کاملا` مسلح
chock-a-block
کاملا افراشته
chock-a-block
کاملا کشیده
stone blind
کاملا کور
close-ups
کاملا افراشته
close-up
کاملا افراشته
close up
کاملا افراشته
stone broke
کاملا ورشکست
zonked
کاملا خسته
fitting allowance
کاملا" اندازه
dead even
کاملا مساوی
absolute dry
کاملا" خشک
kaput
کاملا شک ست خورده
full blown
کاملا افراشته
bang on
کاملا درستوصحیح
for all the world like
کاملا` شبیه
full duplex
کاملا دو رشتهای
quite seriously
<adv.>
کاملا جدی
RAM
[random access memory]
رم کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
Random-access memory
رم کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
remoter
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remotest
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remote
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
In perfect condition (shape).
کاملا" صحیح وسالم
wear out
کاملا خسته کردن
It was a complete surprise to me .
کاملا" غافلگیر شدم
engrossed
کاملا اشغال شده
uttered
باعلی درجه کاملا
far cry
<idiom>
چیزی کاملا متفاوت
smashup
کاملا خرد شده
utters
باعلی درجه کاملا
brand new
<idiom>
کاملا تازه وجدید
birthday suit
<idiom>
کاملا لخت وبرهنه
perfectly inelastic demand
تقاضای کاملا بی کشش
perfectly elastic supply
عرضه کاملا با کشش
well-done steak
استیک کاملا پخته
perfectly elastic demand
تقاضای کاملا با کشش
utter
باعلی درجه کاملا
absorb
کاملا فرو بردن
ignoramuses
شخص کاملا بی سواد
wider
پرت کاملا باز
a whole new ball game
<idiom>
یک ماجرای کاملا متفاوت
widest
پرت کاملا باز
wide
پرت کاملا باز
through
از اغاز تا انتها کاملا
That's quite enough.
اون کاملا کافیه.
to read through something
چیزی را کاملا خواندن
to read over something
چیزی را کاملا خواندن
in perfect trim
کاملا اراسته یا اماده
to be absolutely determined
کاملا مصمم بودن
to wreck
کاملا خراب کردن
full-suspension bike
دوچرخه کاملا معلق
It's all over.
همه اش
[کاملا]
تمام شد.
perfectly inelastic supply
عرضه کاملا بی کشش
full duplex channel
مجرای کاملا دو رشتهای
he is the very moral
کاملا مانند است به
routed
کاملا شکست دادن
rout
کاملا شکست دادن
routs
کاملا شکست دادن
another kettle of fish
<idiom>
کاملا متفاوت از دیگری
computer integrated manufactureing
کارخانه کاملا" اتوماتیک
ignoramus
شخص کاملا بی سواد
IBM
اصط لاح کلی برای کامپیوتر شخصی که با سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر IBM سازگار است بدون توجه به اینکه پردازنده Intel از کدام استفاده میکند. حاوی با EISA,ISA یا MCA است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com