Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
vasculum
کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
Other Matches
wolf's claw
رصن نبات کبریت گیاه کبریت
matchboxes
قوطی کبریت
box of matches
قوطی کبریت
match box
قوطی کبریت
club moss
گیاه کبریت
clearinghouse
سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
funeral home
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
natural dyes
رنگینه های طبیعی
[که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
ppm
Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
can
قوطی قوطی کنسرو
cans
قوطی قوطی کنسرو
canning
قوطی قوطی کنسرو
Plans for the dam have been rejected by environmentalists.
برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
module
اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
modules
اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
isomorph
جانور یا گیاه ویاگروهی که مشابه گیاه یاگروه دیگری است
ear
خوشه
[بخشی از ساقه گیاه غلاتی]
[گیاه شناسی]
gametophyte
گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
acceptance sampling
نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
box magazine
قوطی خشاب خشاب قوطی شکل
rhubarb
گیاه ریواس
[از برگ های این گیاه در چین و هند جهت تهیه رنگ زرد لیمویی استفاده می شود.]
sampled
نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sample
نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
lighter
کبریت
lighters
کبریت
madder
گیاه روناس
[از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
safety match
کبریت بی خطر
to strika a match
کبریت زدن
matchwood
چوب کبریت
brimstone match
کبریت گوگردی
matchsticks
مقوای کبریت
matchstick
چوب کبریت
matchstick
مقوای کبریت
match
مسابقه کبریت
some matches
چند تا کبریت
matches
مسابقه کبریت
To strike a match.
کبریت زدن
matches
چوب کبریت
to strike a match or light
کبریت زدن
to strike a light
کبریت زدن
match
چوب کبریت
matchsticks
چوب کبریت
matchstick
مانند چوب کبریت
matchsticks
مانند چوب کبریت
slow match
کبریت کند سوز
sampling
نمونه گیری برداشت نمونه
halophyte
گیاه اب شور یا گیاه شوره زی
wildling
گیاه وحشی گیاه خودرو
stick insects
حشرهی چوب کبریت مانند
stick insect
حشرهی چوب کبریت مانند
vesuvian
کبریت vesuvius وابسته به کوه اتشفشان
Could we have some matches please?
ممکن است لطفا چند تا کبریت برایمان بیاورید؟
fragment
[فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
undisturbed sample
نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
hemp
گیاه شاهدانه
[در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
packets
قوطی
packet
قوطی
tins
قوطی
tin
قوطی
canister
قوطی
box
قوطی
six-packs
شش قوطی
can
قوطی
boxes
قوطی
six-pack
شش قوطی
canisters
قوطی
canning
قوطی
cans
قوطی
gasoline can
قوطی بنزین
can opener
در قوطی باز کن
can-opener
در قوطی باز کن
can-openers
در قوطی باز کن
tinned
قوطی کرده
tinned
توی قوطی
snuffbox
قوطی انفیه
springer
قوطی قر شده
snuff box
قوطی انفیه
box camera
دوربین قوطی
cans
قوطی حلبی
spice box
قوطی ادویه
box cameras
دوربین قوطی
canning
قوطی حلبی
accumulator box
قوطی اکولاموتور
canisters
قوطی خرج
tincan
قوطی حلبی
canister
قوطی خرج
cigar case
قوطی سیگار
can
قوطی حلبی
cigarette case
قوطی سیگارت
jewel case
قوطی جواهر
pillboxes
قوطی حب دارو وغیره
canister
[قوطی کوچک دردار]
pill box
قوطی گردونه کوچک
pouncet box
قوطی محتوی گردخوشبو
pouncet box
قوطی عطر پاش
fly book
قوطی مگس ساختگی
pillbox
قوطی حب دارو وغیره
box trail
سهم قوطی شکل
packages
قوطی بسته بندی کردن
can opener
[American]
قوطی بازکن
[آشپزی]
[ابزارآلات]
tin opener
[British]
قوطی بازکن
[آشپزی]
[ابزارآلات]
packaged
قوطی بسته بندی کردن
package
قوطی بسته بندی کردن
Find demolition charges to
قوطی مواد منفجره همه منظوره
all purpose canister
قوطی مواد منفجره همه منظوره
springer
قوطی حلبی در بستهای که باد کرده باشد
locket
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
lockets
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
therein
دران
lamplighter
با ان چراغ را روشن میکنند
betting shop
جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
capped
سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
cap
سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
therabout
دران حدود
offing
دران نزدیکی ها
slideway
راهی که دران سر
thereabout
دران حدود
trampolines
توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
trampoline
توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
drainpipes
لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
bisk
ماهی وغیره درست میکنند
Havana
سیگاربرگی که درهاوانایاcuba درست میکنند
barbette
سنگری که از انجاتوپها رااتش میکنند
aeroscope
اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
airbed
تشکی که آنرا با باد پر میکنند
drainpipe
لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
vanity boxŠcaseŠor bag
قوطی یاکیف کوچکی که دارای اینه واسباب پودرزنی باشد
nautch
که دران رقاص میرقصند
it is not subject to review
دران روا نیست
then
انگاه دران هنگام
therewith
دران هنگام بدانوسیله
coffee mills
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
needleful
نخی که یکبار درته سوزن میکنند
moulding board
تختهای که خمیر را روی ان قالب میکنند
endoparasite
انگلهایی که درداخل بدن زندگی میکنند
gilded youth
جوانان دولتمندکه بسبک روززندگی میکنند
kumiss
قومیس نوشابهای که تاتارهاازشیرمادیان درست میکنند
collarette
یقه زنانه که ازتوریاخزیاچیزهای دیگردرست میکنند
kick about
فوتبالی که بدون قانون بازی میکنند
they overtax our strength
بما تکلیف میکنند که زیادنیروی خودرابکاراندازیم
they are under serveillance
انهارا نظارت میکنند انهارامی پایند
skipjack
بازیچهای که از جناغ مرغ درست میکنند
bedbugs
ساس که از خون انسان تغذیه میکنند
bedbug
ساس که از خون انسان تغذیه میکنند
Plants store up the sun's energy.
گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
swimming bath
تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
scrinium
لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
errors slipped in
اشتباهاتی دران راه یافت
thereis not a p of truth init
ذرهای راستی دران نیست
thumbhole
حفرهای که شست دران جابگیرد
polytonality
ایجاد چندلحن دران واحد
i had no voice in that matter
من دران قضیه رایی نداشتم
pot liquor
اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
polytony
ایجادچند لحن دران واحد
hasty pudding
خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
library paste
نوعی خمیر چسبنده که ازنشاسته درست میکنند
gabionade
خط جان پناهی که ازسبدهای خاک درست میکنند
gridiron
اهن مشبکی که روی ان گوشت کباب میکنند
halophile
موجوداتی که درمحیط یا ابهای شور زندگی میکنند
injection engine
ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
rolling
نیمرخهای فولادی را با عمل نورد تهیه میکنند
racket ball
گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
reference librery
کتابخانهای که مردم بدانجارفته بکتابهایی مراجعه میکنند
there is a rush for the papers
مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
circular dispersion
قطر کوچکترین دایرهای که 57% پرتابه ها به ان برخورد میکنند
bacillus
باکتریهای میلهای شکل که تولید هاگ میکنند
Bantu
عضو قبیلههایی که به زبانهای بانتو تکلم میکنند
promenade concert
مجلس ساز و اوازیکه تماشاکنندگان ان گردش میکنند
wimble
هر نوع اسباب یاوسیلهای که باان سوراخ میکنند
oast
کورهای که رازک را دران خشک می کنند
actinology
دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
impressibly
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
crate
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
crates
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
gill net
دامی که چون ماهی دران بیافتد
cellaret
گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
mainstream
مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
deadfall
دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
dish wash
ابی که دران فرف شسته باشند
dish water
ابی که دران فرف شسته باشند
flashpoints
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoint
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashingpoint
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
dripping pan
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
american plan
مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
crazing mill
اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند
coach dog
یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
brainstorming
گردهمایی که در آن همه چارهها و اندیشههای خود را ابراز میکنند
bloody marys
مشروبی که از ودکا و سوس گوجه فرنگی درست میکنند
G-string
پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند
embrasure
مزغل یا شکافی که ازانجا توپ و تفنگ رااتش میکنند
durometer
اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
G-strings
پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند
gingall
یکجورتفنگ سنگین که روی پایهای گذاشته اتش میکنند
embrasures
مزغل یا شکافی که ازانجا توپ و تفنگ رااتش میکنند
figure head
مجسمه ای که بر دماغه کشتی نصب میکنند
[رئیس پوشالی]
fog curing room
اطاق نمداری که نمونههای بتن ازمایشی را در ان نگهداری میکنند
bloody mary
مشروبی که از ودکا و سوس گوجه فرنگی درست میکنند
camp follower
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
littered
محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com