English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
to read a book کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
Other Matches
when reading a book در حال خواندن کتابی
reemploy دوباره بخدمت خواندن
extend فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
lilts اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilt اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
by the book کتابی
scribal کتابی
bookish کتابی
literay کتابی
literary کتابی
bookman کتابی
the a of a book خوانندگان کتابی
edition [ed.] [of a book] ویرایش [کتابی]
edition [ed.] [of a book] چاپ [کتابی]
Duch arch قوس کتابی
carpenter stopper خفت کتابی
book learning علم کتابی
credenza قفسه یا جا کتابی
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
to inset a sheet in a book برگی را در کتابی گذاشتن
delectus کتابی که پارههای برگزیده
bookplayer شطرنج باز کتابی
book move حرکت کتابی شطرنج
flex x خرج انفجار کتابی
purview of a book انچه کتابی فرامیگیرد
needle book سوزن دان کتابی
To bind a book. کتابی را جلد کردن
i had never seen such a book من هرگز چنین کتابی ندیده ام
with out book برون سند کتابی ازبر
the forthcoming book کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
he presented me with a book کتابی بمن پیشکشی کرد
book draw تساوی کتابی یا تئوریک شطرنج
versions کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
version کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
to wade through a book بکندی وزحمت کتابی راخواندن
he presented abook to me کتابی بمن پیشکشی کرد
to license a book اجازه چاپ کتابی را دادن
read head هد خواندن راس خواندن
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
pedantry or pedantism پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
interpolator کسیکه عبارات قلب در کتابی می افزاید
scissors and paste تالیف کتابی با برشهای کتابهای دیگر
to put any one through a book کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
booklore علم کتابی معلومات ناشی از مطالعه کتاب
interleave برگ سفید لای صفحات کتابی گذاشتن
sexto کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
interleaf برگ سفید که لای برگهای کتابی بگذارند
rubricator کسیکه عنوانهای کتابی رابخط قرمز مینویسد
grangerism ارایش کتابی باموادچاپی یاعکس هایی که ازکتابهای دیگرببرند
accession number نمره مسلسل کتابی که به کتب کتابخانه افزوده میشود
to prefix a chapter to a book فصلی بطور دیباچه یا مقدمه در جلو کتابی نوشتن
what not قفسه گنجه طاقچه دار کتاب دان جا کتابی
head crash برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
White Papers کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Paper کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
A to Z کتابی حاوی اطلاعات مربوط به نقشه راههای یک شهر یا ناحیه مشخص
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
one-offs یک باره
rampire باره
one-off یک باره
lake rampart اب باره
ter سه باره
in relation to در باره
in regard to در باره
rampart باره
glossarist کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
here در این باره
to sputter [about] تف پراندن [در باره ]
herein در این باره
Impressionism در باره ادراک
regards باره نسبت
regards بابت باره
regarded باره نسبت
regarded بابت باره
on بالای در باره
regard باره نسبت
tartar باره دندان
regard بابت باره
one-night stand برنامهی یک باره
one-night stands برنامهی یک باره
tartars باره دندان
tartarous دارای باره دندان
with relation to نسبت به راجع به در باره
you do me injustice در باره من بی عدالتی می کنید
rearrngement ترتیب دوم باره
It deals with ... موضوع در باره ... است.
countermark انگ دوم باره
reapparition فهور دوم باره
to speak [about] صحبت کردن [در باره]
re order سفارش دوم باره
aftercrop حاصل دوم باره
conventions باره مسائل حزبی ناحیهای
convention باره مسائل حزبی ناحیهای
he is an a. on that سخن او دراین باره است
multipoint اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
to sputter [about] با خشم سخن گفتن [در باره ]
i assured him of that به او در این باره اطمینان دادم
prejudicate بی رسیدگی رای دادن در باره
deuterogamy عروسی دوم باره تجدیدفراش
to contemplate about/on/over something اندیشه کردن [در باره چیزی]
to meditate on/over something اندیشه کردن [در باره چیزی]
to ruminate on something اندیشه کردن [در باره چیزی]
for the rest اما در باره باقی مطالب
She did not ask about this. او [زن] دراین باره پرسش نکرد.
what do you think of him? عقیده شما در باره او چیست
information [on] about somebody] [something] خبر [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something] معلومات [در باره کسی یا چیزی]
to theorize [about something] نگرشگری کردن [در باره چیزی]
information [on] about somebody] [something] داده ها [در باره کسی یا چیزی]
to theorise [about something] [British E] نگرشگری کردن [در باره چیزی]
to proffer [somebody something ] [something to somebody] [formal] سخن گفتن در باره چیزی
disclosure عمل بیان در باره چیزی
information [on] about somebody] [something] آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
to mack i. about a person در باره کسی از دیگران جویاشدن
to talk shop در باره کار صحبت کردن
what say you to a cinema? در باره سینما چه عقیده دارید
disclosures عمل بیان در باره چیزی
with regard to نسبت به در باره راجع به در خصوص
to pry into a person affairs فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to do one right عدالت در باره کسی بجا اوردن
to have a different view of [ opinion about] something در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
arguments بحث در باره چیزی بدون توافق
argument بحث در باره چیزی بدون توافق
to proffer [somebody something ] [something to somebody] [formal] اظهار نظر دادن در باره چیزی
to consult with somebody about something با کسی در باره چیزی مشاوره کردن
to make of something در باره چیزی نظر [عقیده] داشتن
to theorize [about something] استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
to sputter [about] تند ومغشوش سخن گفتن [در باره ]
What do you make of this [it] ? نظر شما در باره این چه است؟
vallum بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
monographist نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
to theorise [about something] [British E] استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
argue بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
to talk something over with somebody با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
I'll speak at length on this subject. دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
argued بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
Allow me to chew it over in my mind . اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
argues بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
There is nothing I can do about it. از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
to get an overview [of something] دید کلی [در باره چیزی] دست یافتن
I don't want to say anything about that. من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
arguing بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
twelvemo کتابی که یک ورق ان یک دوازدهم ورق بزرگ چاپی باشد
duodecimo کتابی که یک ورق ان یک دوازدهم ورق بزرگ چاپی باشد
to talk out a bill مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
We would appreciate it if you could provide us with some information about ... ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
genetics شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
epitomist شخصی که کتابی را خلاصه کند خلاصه نویس
On the recent developments he had nothing to say. در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
urological رشتهای از علم طب که در باره بیماری دستگاه ادراری وتناسلی بحث میکند
geostrategy شاخهای از فیزیک سیاسی که در باره علم لشکر کشی بحس میکند
urology رشتهای از علم طب که در باره بیماری دستگاه ادراری وتناسلی بحث میکند
Thinking of it still gives me a pang. [Colloquial] هنوز من را آزار می دهد [اذیت می کند] وقتی که در باره آن فکر می کنم.
urologic رشتهای از علم طب که در باره بیماری دستگاه ادراری وتناسلی بحث میکند
What does Main Street think of this policy? بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
off print چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
glaciology علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
permanent income hypothesis مینامد میباشد . این تئوری یکی از تئوریهای جدیددر باره مصرف است
intone خواندن
lip read لب خواندن
lip-read لب خواندن
misreads بد خواندن
lip-reads لب خواندن
misreading بد خواندن
misread بد خواندن
intoning خواندن
recitations از بر خواندن
intoned خواندن
intones خواندن
readings خواندن
reading age سن خواندن
reading خواندن
recitation از بر خواندن
to take lessons یا خواندن
reads خواندن
rhapsodiz خواندن
read خواندن
lulls لالایی خواندن
to song a song سرود خواندن
to glance بشتاب خواندن
peruse بدقت خواندن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com