| Total search result: 201 (41 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| there is no p of doing it |
کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| estoppel |
عدم امکان انکار پس از اقرار |
| there is no p of his going |
رفتن وی هیچ امکان ندارد |
| estoppel |
اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار |
| race condition |
حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد |
| he did it of his own a |
بطیب خاطرانکار راکرد |
| He did it to save his face. |
برای حفظ آبرواینگار راکرد |
| He did it with his fathers knowledge. |
با اطلاع پدرش اینکار راکرد |
| He did it out of friendship. |
ازروی دوستی اینکار راکرد |
renounce |
انکار کردن |
repudiate |
انکار کردن |
| repudiates |
انکار کردن |
| repudiating |
انکار کردن |
| disclaiming |
انکار کردن |
| disclaims |
انکار کردن |
| renounced |
انکار کردن |
| disclaimed |
انکار کردن |
| disclaim |
انکار کردن |
| back-pedals |
انکار کردن |
| renounces |
انکار کردن |
| renouncing |
انکار کردن |
| denied |
انکار کردن |
| gainsaid |
انکار کردن |
| gainsaying |
انکار کردن |
| disaffirm |
انکار کردن |
| reneging |
انکار کردن |
| reneges |
انکار کردن |
| reneged |
انکار کردن |
| renege |
انکار کردن |
| back-pedal |
انکار کردن |
| back-pedalled |
انکار کردن |
| back-pedalling |
انکار کردن |
| denying |
انکار کردن |
| deny |
انکار کردن |
| denies |
انکار کردن |
| gainsay |
انکار کردن |
| recants |
انکار کردن |
| forswearing |
انکار کردن |
| recanted |
انکار کردن |
| recanting |
انکار کردن |
| abnegate |
انکار کردن |
| gainsays |
انکار کردن |
| recant |
انکار کردن |
| forswears |
انکار کردن |
| forswear |
انکار کردن |
| deny |
انکار یا حاشا کردن |
| negative |
رد یا تکذیب یا انکار کردن |
| negatives |
رد یا تکذیب یا انکار کردن |
| denying |
انکار یا حاشا کردن |
| denied |
انکار یا حاشا کردن |
| forswear |
باسوگند انکار کردن |
| denies |
انکار یا حاشا کردن |
| forswears |
باسوگند انکار کردن |
| forswearing |
باسوگند انکار کردن |
| There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. |
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد ) |
| He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> |
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد. |
| owning to his i. to do that |
نظر به عجزاواز کردن انکار |
| to make [deny] an allegation |
تهمتی زدن [ را انکار کردن] |
| disclaim all liability |
کلیه بدهیها را انکار کردن |
| one must |
نمیتوان گفت |
| it is hard to say |
نمیتوان گفت |
| window |
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری |
| there is no mistaking |
نمیتوان اشتباه کرد |
| he is second to none |
دومی ندارد بالادست ندارد |
| nemo tenetur ad impossible |
هیچ کس را نمیتوان به انجام کار |
| it is hard to say |
به اسانی نمیتوان قضاوت کرد |
| we cannot undo the past |
چیز گذشته را نمیتوان برگرداند |
| this report is incredible |
این گزارش را نمیتوان باورکرد |
| edlin |
در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند |
| it is not p to climb it |
نمیتوان از ان بالارفت بالارفتن از ان ممکن نیست |
| it is past reclaim |
دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد |
| it is not d. |
نمیتوان ازان صرف نظر کرد |
| snow under <idiom> |
قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد |
| life is not worth an hour's p |
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت |
| scheduler |
امکان نرم افزاری که به کاربر امکان مدیریت جلسات , قرار ملاقاتها یا استفاده از منابع میدهد. |
| forsakes |
رها کردن انکار کردن |
| forsaking |
رها کردن انکار کردن |
| forsake |
رها کردن انکار کردن |
| drop dead halt |
توقفی که نمیتوان ان رامورد پوشش قرار داد |
| nemo de domo sua extrahi debet |
هیچ کس را نمیتوان به زوراز خانه اش خارج کرد |
| it will not bear repeating |
جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد |
| short run |
زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد |
| residents |
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد |
| resident |
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد |
| nescience |
اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود |
| copyright |
که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت |
| copyrights |
که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت |
| Winsock |
امکان نرم افزاری برای کنترل مودم هنگام اتصال به اینترنت تحت DOS-MS یا ویندوز که به کامپیوتر امکان ارتباط تحت پروتکل TCP/IP میدهد |
| Windows Explorer |
امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد |
| to throw open the door to |
امکان پذیر کردن |
| fullest |
پر کردن درون چیزی تا حد امکان |
| full |
پر کردن درون چیزی تا حد امکان |
| resident |
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد |
| residents |
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد |
| autos |
امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر |
| auto |
امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر |
| write permit ring |
چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد |
| networking |
در یک شهر یا شهرهای مختلف که به آنها امکان ردو بدل کردن اطلاعات میدهد |
| responses |
صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد |
| response |
صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد |
| public |
متن یا برنامهای که حق کپی ندارد و توسط هر کسی قابل کپی کردن است |
| disclamation |
انکار |
| recantation |
انکار |
| gainsaid |
انکار |
| disavowal |
انکار |
| disaffirmation |
انکار |
| denial |
انکار |
| abnegation |
انکار رد |
| denials |
انکار |
| disproval |
انکار |
| retractaion |
انکار |
| repudiation |
انکار |
| abjuration |
انکار |
| disavows |
انکار |
| disavow |
انکار |
| negation |
انکار |
| disavowed |
انکار |
| disavowing |
انکار |
| gainsays |
انکار |
| gainsay |
انکار |
| contradiction |
انکار |
| contradictions |
انکار |
| denegation |
انکار |
| gainsaying |
انکار |
| self denial |
انکار نفس |
| irrefutable |
انکار ناپذیر |
| palinode |
صنعت انکار |
| undeniable |
انکار ناپذیر |
| unchallenged |
انکار ناپذیر |
| self renunciation |
انکار نفس |
| irrefutability |
انکار ناپذیری |
| undeniably |
انکار ناپذیر |
| self abnegation |
انکار نفس |
| retractable |
انکار پذیر |
| deniable |
قابل انکار |
| self-denial |
انکار خویشتن |
denier |
انکار کننده |
| self-denial |
انکار نفس |
| forswore |
انکار کرد |
| gainsayer |
انکار کننده |
| language |
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد |
| languages |
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد |
| fire capabilities |
چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه |
| port |
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد |
| he has a good mind |
که انکار را انجام دهد |
| atheism |
انکار وجود خدا |
| peremptory |
غیر قابل انکار |
| atheistic |
وابسته به انکار خدا |
| renunciative |
ناشی از انکار نفس |
| renunciatory |
ناشی از انکار نفس |
| negation of statement |
انکار یا تکذیب گفتهای |
| negatory |
مبنی بر نفی یا انکار |
| compiles |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
| compile |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
| compiled |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
| compiling |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
| reader |
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد |
| readers |
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد |
| texts |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
| text |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
| disparages |
انکار فضیلت چیزی راکردن |
| disparaged |
انکار فضیلت چیزی راکردن |
| self abnegating |
انکار کننده نفس خود |
| disparage |
انکار فضیلت چیزی راکردن |
| the odds are that he will doit |
احتمال دارد که انکار را بکند |
| rebuttable presumption |
فرض قانونی قابل انکار |
| irrefragable |
غیر قابل انکار و تکذیب |
| how nicely he did it |
چقدرخوب انکار را انجام داد |
| redliner |
خصوصیتی در گروه کاری یا نرم افزای کلمه پرداز که امکان رنگی کردن نوشتار متن در جاهای مختلف میدهد |
| conclusive or irrebuttable presumption |
فرض قانونی غیر قابل انکار |
| personal |
محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند |
| escape character |
کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر |
| issue of fact |
نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود |
| graphics |
وسیله سطح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد |
| tablets |
صفحه گرافیکی یا وسیله مسط ح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد |
| tablet |
صفحه گرافیکی یا وسیله مسط ح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد |
| report program generator |
زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد |
| infra red link |
سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند |
| estopel |
عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار |
| HyperTerminal |
برنامه ارتباطی که در ویندوز وجود دارد و به کاربر امکان صدا کردن کامپیوتر راه دور از طریق مودم و فایلهای ارتباطی میدهد |
| microcomputer |
کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند |
| micro |
کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند |
| micros |
کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند |
| it does not weigh with me |
ندارد |
| flicker free |
ی ندارد |
| there is no style about her |
ندارد |
| he is not of that stamp |
را ندارد |
| there is no limit to it |
حد ندارد |
| he hasno notion of going |
سر رفتن ندارد |
| he has nothing of his own |
چیزی ندارد |
| he has nostomach for the fight |
سر دعوا ندارد |
| he has no temperature to day |
امروز تب ندارد |
| he has no manners |
اداب ندارد |
| he has no excuse what |
عذری ندارد |
| he has an a. to grind |
غرضی ندارد |
| it lacks soul |
روح ندارد |
| it does not matter |
اهمیت ندارد |
| he is out of huomor |
دماغ ندارد |
| It is o. k . ( all right ) . it doesent matter . |
عیب ندارد |
| it is nothing new |
تازگی ندارد |
| it is nothing out of the way |
غرابتی ندارد |