Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
mestiza
کسیکه زاده اسپانیولی و هندی وامریکایی باشد
Other Matches
mestizo
کسیکه زاده اسپتنیولی و هندی و امریکایی باشد
cousinry
عموزاده هاودایی زاده هاوعمه زاده هاوخاله زاده ها
fillbelly
کسیکه درکاری حریص باشد
negroid
کسیکه خون سیاهان در او باشد
cessionary
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
octoroon
کسیکه یک هشتم از خون سیاهان در او باشد
conventionalist
کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
melodramatist
کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
croppy
کسیکه موی سرش راکوتاه کرده باشد
knight marshal
کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
nepotism
انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
physiocrat
کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
blue blood
نجیب زاده اشراف زاده
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
cousinly
دایی زاده وار خاله زاده وار
nepew
پسر خواهر برادر زاده یا خواهر زاده
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
tomtom
کوس هندی طبل هندی کوس زدن
hispanic
اسپانیولی
Spanish
اسپانیولی
spaniard
اسپانیولی
pistole
لیره اسپانیولی
matadors
گاوباز اسپانیولی
matador
گاوباز اسپانیولی
tangoing
رقص چهارضربی اسپانیولی
fandango
یکجور رقص اسپانیولی
malaguena
نوعی رقص اسپانیولی
tangoed
رقص چهارضربی اسپانیولی
jennet
اسب اسپانیولی کوچک
tango
رقص چهارضربی اسپانیولی
tangos
رقص چهارضربی اسپانیولی
fandangos
یکجور رقص اسپانیولی
piastre or ter
سکه سیمین اسپانیولی
saraband
رقص سنگین اسپانیولی
pelota
بازی تنیس اسپانیولی
flota
دسته کشتیهای اسپانیولی
They were talking in Spanish .
بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
morisco
عرب اسپانیولی ارایش عربی
sherris
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sombreros
کلاه لبه پهن اسپانیولی
sombrero
کلاه لبه پهن اسپانیولی
sherry
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sherries
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
cha cha
نوعی رقص تند اسپانیولی
omber
نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
peseta
سکه اسپانیولی با ارزش تقریبی 01پنس
ombre
نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
tents
اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
tent
اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
mozarrab
عیسوی اسپانیولی که تابع پادشاهان عرب بود
galleon
کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
galleons
کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
fitz
زاده
frying
زاده
descendant
زاده
descended
زاده
nee
زاده
progeniture
زاده
fries
زاده
fry
زاده
descendent
زاده
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
knighting
نجیب زاده
thane
نجیب زاده
nobleman
نجیب زاده
knighted
نجیب زاده
knight
نجیب زاده
magnate
نجیب زاده
legitimated
حلال زاده
legitimates
حلال زاده
first born
نخست زاده
sea born
زاده دریا
legitimating
حلال زاده
first-born
نخست زاده
knights
نجیب زاده
noblemen
نجیب زاده
legitimate
حلال زاده
magnates
نجیب زاده
cousin german
عمه زاده
firstling
نخست زاده
bashaw
نجیب زاده
freeborn
ازاد زاده
grandee
اصیل زاده
aristocrats
اشراف زاده
aristocrats
نجیب زاده
aristocrat
اشراف زاده
aristocrat
نجیب زاده
firstborn
نخست زاده
first ling
نخست زاده
first begotten
نخست زاده
coz
عمه زاده
coz
دایی زاده
coz
خاله زاده
chevalier
نجیب زاده
earth born
زاده خاک
evite
زاده حوا
born in the purple
غنی زاده
born in the purple
دارا زاده
born in lawful wedding
حلال زاده
cousins
دایی زاده
cousins
عمو زاده
hamite
زاده حام
high born
نجیب زاده
patricians
اعیان زاده
patricians
نجیب زاده
patrician
اعیان زاده
patrician
نجیب زاده
hagseed
زاده عجوزه
illegitimate
زنا زاده
blue blooded
نجیب زاده
cousins
خاله زاده
cousins
عمه زاده
cousin
دایی زاده
cousin
عمو زاده
cousin
خاله زاده
cousin
عمه زاده
childe
نجیب زاده
blue-blooded
نجیب زاده
levite
زاده لاوی
cousin german
عمو زاده
noblewoman
نجیب زاده
noblewomen
نجیب زاده
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
dons
لرد یا نجیب زاده
feringhee
پرتغالی زاده هند
cousinly
عمه زاده وار
junker
اصیل زاده المانی
mulatto
زاده اروپایی وزنگی
underbred
نااصل زاده بی تربیت
donned
لرد یا نجیب زاده
gentleman of fortune
نجیب زاده حادثه جو
don
لرد یا نجیب زاده
donning
لرد یا نجیب زاده
speak of the devil and he appears
<idiom>
حلال زاده بودن
well born
اصیل نجیب زاده
junker
جوان نجیب زاده المانی
hagborn
شیطان زاده فرزند ساحره
true born
حلال زاده اصیل اصل
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
indus
هندی
Indians
هندی
indic
هندی
indianize
هندی
pavana wood plant
هندی
Indian
هندی
milord
مرد اشرافی ونجیب زاده انگلیسی
wellborn
نجیب زاده دارای خصوصیات نجابت
household troops
هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
africander
اروپایی نژادی که درافریقای جنوبی زاده شد
india rubbers
لاستیک هندی
papayas
عنبه هندی
mongooses
نمس هندی
picrorhiza
خربق هندی
sweet corn
ذرت هندی
india rubber
لاستیک هندی
yogis
مرتاض هندی
yogi
مرتاض هندی
pennorth
ارتانیای هندی
pandits
دانشمند هندی
indian millet
ارزن هندی
mongoose
نمس هندی
adjutant crane
درنای هندی
pandit
دانشمند هندی
Indians
وابسته به هندی ها
zibet
زبان هندی
pugg
دستار هندی
indian tobacco
تنباکوی هندی
cashew
بادام هندی
acouchy
خرگوش هندی
indian nard
سنبل هندی
pinguin
اناناس هندی
Indian
وابسته به هندی ها
adjutant crane
لک لک هندی لک لک لاشخور
gavial
نهنگ هندی
indian in reverse
هندی معکوس
gaur
گاووحشی هندی
gamboge
نار هندی
yogin
مرتاض هندی
sasin
اهوی هندی
cutch
کات هندی
sugar-apple
سیتافال هندی
sweetsop
سفرجل هندی
catechu
کاد هندی
mongoose or mun
نمس هندی
curries
زردچوبه هندی
cassia
پرک هندی
paradoxure
زماد هندی
cashoo
کات هندی
curry
زردچوبه هندی
cannabis indica
حشیش هندی
sweetsop
درخت ات هندی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com