Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
paperhanger
کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
Other Matches
wall paper
کاغذ دیواری
hangings
کاغذ دیواری
wallpaper
کاغذ دیواری
paper hangings
کاغذ دیواری
wallpapers
کاغذ دیواری
paper hanger
کاغذ دیواری چسبان
wallpaper adhesive
چسب کاغذ دیواری
wallpaper
با کاغذ دیواری تزئین کردن
wallpapers
با کاغذ دیواری تزئین کردن
hanging
[فرش کردن، کاغذ دیواری یا هر تزئینی برای اتاق]
sprocket feed
محل نگهداری کاغذ که چاپگر کاغذ را باچرخ دندانه دار در سوراخهای مقدار لبه هر کاغذ می چرخاند
She pressed the child to her side.
بچه را به خودش چسباند
raftsman
مردی که الوار را بهم می چسباند
tractor feed
روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
friction feed
تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
sheet
سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
skipped
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
sheets
سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
skip
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skips
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
plotters
وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotter
وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
sprocket holes
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
NCR paper
کاغذ خاص تلقیح شده با مواد شیمیایی که به صورتهای مختلف استفاده میشود. پس از چاپ گرفتن این کاغذ با چاپگر impact
flows
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flowed
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flow
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
scratch paper
کاغذ مسوده کاغذ سیاهه
toner
که در چاگر لیزری استفاده میشود. تونر با بر الکتریکی روی کاغذ منتقل میشود و سپس با نوک آن به طور موقت روی کاغذ قرار می گیرد
feed
روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feeds
روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
parietal
دیواری
murals
دیواری
mural
دیواری
walls
دیواری
wall
دیواری
grate
بخاری تو دیواری
affiche
اعلان دیواری
grates
بخاری تو دیواری
grated
بخاری تو دیواری
sconce mirror
ایینه دیواری
mural
نقاشی دیواری
transparencies
اسلاید دیواری
transparency
اسلاید دیواری
covered forge
کوره دیواری
side board
میز پا دیواری
banks
کرانه دیواری
bank
کرانه دیواری
extra-mural
فرا دیواری
mural
نقش دیواری
wall hanging
تزئینات دیواری
socket
[wall socket]
پریز دیواری
intermural
میان دیواری
wall socket
پریز دیواری
point
[wall socket]
[British]
پریز دیواری
fire side
بخاری دیواری
power outlet
پریز دیواری
fire place
بخاری دیواری
fire grate
اجاق دیواری
murals
نقاشی دیواری
wall mounted switch
کلید دیواری
wall mounting cabinet
قفسه دیواری
wall painting
نقاشی دیواری
wall clock
ساعت دیواری
murals
نقش دیواری
chimney
بخاری دیواری
chimneys
بخاری دیواری
outlet box
جعبه دیواری
wall tie
بست دیواری
frescoes
نقاشی دیواری
fresco
نقاشی دیواری
rung
پله ی دیواری
electrical outlet
پریز دیواری
lean to roof
بام سینه دیواری
witch hazel
موچسب پیچک دیواری
tablature
نقاشی دیواری یا سقفی
lean-to proof
بام سینه دیواری
pitch and toss
بازی بیخ دیواری
fractable
[کتیبه دیواری سنتوری]
electrical outlets
پریز های دیواری
electric sockets
پریز های دیواری
paper stainer
سازنده کاغذهای دیواری
to batter awall
کوبیدن یافروریختن دیواری
power outlets
پریز های دیواری
inclosure
چهار دیواری حصار
wall sockets
پریز های دیواری
gas bracket
لوله دیواری که دارای گازسوزباشد
to panel a wall
دیواری را تخته کوبی کردن
The clock has stopped.
ساعت دیواری خوابیده است
countermure
دیواری که برای پشتیبان دیواردیگربسازند
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
dyke
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
framework
استخوان بندی قالب چهار دیواری
to peck down a wall
دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
frameworks
استخوان بندی قالب چهار دیواری
dikes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
krantz
خاره هایی که دیواری ازانهادرست شود
dykes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
The clock is fast (gaining).
ساعت دیواری تند کار می کند
Does this clock keep good time?
این ساعت دیواری درست کار می کند ؟
branch cutoff
دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
parpen
سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
cuckoo clock
ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
cuckoo clocks
ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
This is a self - winding clock .
این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است )
gospeller
کسیکه
blessed is he who
کسیکه
whom
کسیکه
one who
کسیکه
dragman
کسیکه
minimalist
کسیکه خرسنداست
whomso
بهر کسیکه
long shot
کسیکه درمسابقات
introspectionist
کسیکه معتقد به
constructionist
کسیکه قانون
stalker
کسیکه میخرامد
heliophobe
کسیکه ازافتاب بیزاراست
figurant
کسیکه باجمع میرقصد
rumormonger
کسیکه شایعه میسازد
misogynist
کسیکه از زن بیزار است
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
misogynists
کسیکه از زن بیزار است
euphuist
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
pall bearer
کسیکه در همراهی با جنازه
wonder worker
کسیکه معجزه میکند
jogger
کسیکه اهسته می دود
scaler
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
joggers
کسیکه اهسته می دود
nob
کسیکه از طبقات بالاباشد
nobs
کسیکه از طبقات بالاباشد
tugger
کسیکه کوشش وتقلامیکند
benedick
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
snorter
کسیکه خرناس میکشد
pledger
کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
purse bearer
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
pseudologist
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
personator
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
presentee
کسیکه چیزی باوعرضه شده
proselyte
کسیکه تازه بدینی واردشود
pseudologer
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
processionist
کسیکه با دستهای راه میافتد
paradoxist
کسیکه سخنهای متناقض میگوید
paralogist
کسیکه قیاس نادرست میسازد
night walker
کسیکه در خواب راه میرود
revenant
کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
non entity
کسیکه بودونابوداو یکی است
symposiarch
کسیکه جلسهای را اداره میکند
symposiast
کسیکه در بزم شرکت میکند
speller
کسیکه لغت را هجی میکند
songwriter
کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
somnambulistic
کسیکه درخواب راه میرود
soliloquizer
کسیکه باخود حرف میزند
negroid
کسیکه خون سیاهان در او باشد
soliloquist
کسیکه باخود حرف میزند
falconers
کسیکه با شاهین شکار میکند
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
nightwalker
کسیکه شب در خواب راه میرود
sandbagger
کسیکه کیسه شن بکار برد
hylicist
کسیکه معتقد به مادیات است
ortorian
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
falconer
کسیکه با شاهین شکار میکند
stargazer
کسیکه به ستاره ها خیره شده
fruiter
کسیکه درخت میوه میکارد
demonist
کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
deadhead
کسیکه بدون بلیط سوار
depositor
کسیکه پول در بانک میگذارد
contrapuntist
کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
cessionary
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
browser
کسیکه جسته وگریخته میخواند
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
chain smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain-smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain-smokers
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
prankster
کسیکه شوخی زننده کند
sweaters
کسیکه عرق میکند پلوور
sweater
کسیکه عرق میکند پلوور
fruitarian
کسیکه با میوه زندگی میکند .
watcher
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
watchers
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
gigman
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
gossiper
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
griper
کسیکه مرتب شکایت میکند
fillbelly
کسیکه درکاری حریص باشد
gunfighter
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
faunist
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
embracer
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
elephantiac
کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
inductee
کسیکه وارد خدمت شده
light sleeper
کسیکه خوابش سبک است
autodidact
کسیکه پیش خود میاموزد
lobbyist
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
weaner
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com