Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
black sheep
کسی که مایه ننگ وخجالت خانوادهای باشد
Other Matches
short clay
خاکی که خاک رسش کم باشد خاک رس کم مایه
bituminous binder
مایه اتصال هیدروکربوری چسب مایه قیری
redux
خانوادهای از چسبها
phenolics
خانوادهای از پلیمرهای مصنوعی
support a family
متکفل مخارج خانوادهای بودن
plexiglas
خانوادهای از پلاستیکهای رزین بویژه از نوع نورگذران
Perspex
خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
phenolic epoxy
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
permalloy
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
principal
مایه
thinnest
کم مایه
principals
مایه
thins
کم مایه
low pitched
کم مایه
germen
مایه
resource
مایه
thinned
کم مایه
low-pitched
کم مایه
gravamen
مایه غم
motif
مایه
thinners
کم مایه
motifs
مایه
stock
: مایه
stocked
: مایه
wishy-washy
کم مایه
wishy washy
کم مایه
thin
کم مایه
genitor
مایه
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
the root of dispute
مایه نزاع
emulsifier
مایه امولسیون
emulsifiers
مایه امولسیون
endoplasm
درون مایه
accelerative
مایه افزایش
libidos
زیست مایه
libido
زیست مایه
inoculations
مایه کوبی
placebos
مایه تسکین
placebo
مایه تسکین
pests
مایه ازارواسیب
down-and-outs
بکلی بی مایه
down-and-out
بکلی بی مایه
pest
مایه ازارواسیب
down and out
بکلی بی مایه
short clay
خاک کم مایه
staff of life
مایه حیات
inoculation
مایه کوبی
gazing stock
مایه عبرت
gaping stock
مایه حیرت
to tone up
کم مایه شدن
wage funds
مایه دستمزد
eyesores
مایه نفرت
cumbersome
مایه زحمت
dreary
مایه افسردگی
dreariest
مایه افسردگی
drearier
مایه افسردگی
heartbreaking
مایه دل شکستگی
surpriser
مایه حیرت
eyesore
مایه نفرت
feeling tone
مایه احساسی
unfortunate
مایه تاسف
feeding cloth
مایه رسان
scunner
مایه نفرت
lee shore
مایه خطر
chill
مایه دلسردی
chills
مایه دلسردی
comfort
مایه تسلی
comforted
مایه تسلی
comforting
مایه تسلی
comforts
مایه تسلی
deplorable
مایه دلسوزی
vaccine
مایه ابله
vaccines
مایه ابله
inoculator
مایه کوب
wet blankets
مایه یاس
wet blanket
مایه یاس
leavens
خمیر مایه
lean concrete
بتن کم مایه
laughingstock
مایه خنده
meagre lime
اهک کم مایه
key note
مایه نما
key note
معرف مایه
trivial
کم مایه بدیهی
mitigative
مایه کاهش
molif
مایه اصلی
leaven
خمیر مایه
leavening
خمیر مایه
petiolin
خیو مایه
phlogiston
مایه اتش
motif
مایه اصلی
rear waistlock and forward single leg
درو با مایه از مچ پا
motifs
مایه اصلی
bones of contention
مایه نفاق
bait
مایه تطمیع
baited
مایه تطمیع
baits
مایه تطمیع
rich lime
اهک پر مایه
rich mix
مخلوط پر مایه
rouser
مایه حیرت
origins
سرچشمه مایه
origin
سرچشمه مایه
honourable
مایه سرافرازی
bone of contention
مایه نفاق
plastic clay
خاک رس پر مایه
resourceful
پر مایه و مبتکر
tough clay
خاک رس پر مایه
poor gas
گاز کم مایه
poor lime
اهک کم مایه
principal and profit
مایه و سود
nest egg
مایه اندوخته
nest eggs
مایه اندوخته
making
مایه کامیابی
off key
خارج از مایه
nuisances
مایه رنجش
chromaticity
فام مایه
criticaster
نقاد کم مایه
affrighter
مایه ترس
binder
بست مایه
Principal and interest .
مایه وسود
aggravative
مایه تشدید
rennet
پنیر مایه
binder
چسب مایه
disfiguration
مایه زشتی
rennet
مایه ماست
concretive
مایه انجماد
pure color
رنگ مایه
cuse of a
مایه هراس
binders
چسب مایه
nuisance
مایه رنجش
bothers
مایه زحمت
barm
مایه ابجو
binders
بست مایه
bothering
مایه زحمت
bothered
مایه زحمت
bother
مایه زحمت
asphaltene
مایه قیری
compressive
مایه تراکم
cumbrous
مایه زحمت
brewer's yeast
مایه ابجو
source
مایه مبداء
pay the piper
بی مایه فطیر است
dissatisfactory
مایه عدم رضایت
aggravation
مایه تشدید جرم
frail
گول خور بی مایه
vaccination card
دفترچه مایه کوبی
principals
مایه سرمایه اصلی
awesome
مایه هیبت یا حرمت
tonality
مایه رنگ پذیری
husbandŠs tea
چایی کم مایه و سرد
solace
مایه تسلی ارامش
swipes
ابجو بد وکم مایه
one cannot make an omlette without breaking eggs
<idiom>
بی مایه فطیر است
one horse
مخصوص یک اسب بی مایه
small farmers
کشاورزان خرد یا کم مایه
it will give rise to a quarrel
مایه ستیزه خواهد شد
to put one's best foot forward
<idiom>
از دل و جان مایه گذاشتن
frailest
گول خور بی مایه
standing switch
رودست با مایه ارنج
mitigatory
مایه کاهش یا ارامش
principal
مایه سرمایه اصلی
frailer
گول خور بی مایه
shockinjg
مایه انزجار برخورنده
rennet
مایه سیب انگلستان
it is a libel on him
مایه ابروئی اوست
ectoplasm
اکتوپلاسم برون مایه
curing compound
مایه عمل اورنده
fat lime
اهک پر برکت یا پر مایه
ferment
ماده تخمیر مایه
exterminative
مایه انهدام یا انقراض
abdicative
مایه کناره گیری
fermenting
ماده تخمیر مایه
bogeyman
مایه ترس ووحشت
bogeymen
مایه ترس ووحشت
adhesion agent
مایه چسب افزا
ferments
ماده تخمیر مایه
nuisance
مایه تصدیع خاطر
nuisances
مایه تصدیع خاطر
bituminous binder
بست مایه قیری
vaccine
مایه واکسن
[پزشکی]
It is a source lf pride .
مایه افتخار است
vaccination cards
دفترچه های مایه کوبی
He who pays the piper calls the tune .
بی مایه فطیر است
I have prompted this .
این را من مایه آمده ام
regrettably
بطور مایه تاسف
double arm roll from front
زیر با مایه کلندون
to promise well
مایه امیدواری بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com