Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
Other Matches
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
slaver
کشتی حامل بردگان
victualler
کشتی حامل خواربار
flagship
کشتی حامل پرچم امیرالبحری
flagships
کشتی حامل پرچم امیرالبحری
flag ship
ناوسرفرماندهی کشتی حامل دریادار
destination carrier
کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
marooner
کشتی دزدان دریایی
pirate
کشتی دزدان دریایی
brigantine
کشتی دزدان دریایی
sea rover
کشتی دزدان دریایی
pirated
کشتی دزدان دریایی
pirates
کشتی دزدان دریایی
pirating
کشتی دزدان دریایی
corsair
کشتی دزدان دریایی
walk the plank
<idiom>
مجبور به ترک کشتی بوسیله دزدان دریایی
sea tail
بنه دریایی یکانهای هواروکه با کشتی حمل میشود
guardship
ناو یا کشتی نگهبان یا مسئول گشت زنی دریایی
shipyard
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
fanal
فانوس دریایی
pharos
فانوس دریایی
lighthouses
فانوس دریایی
lighthouse
فانوس دریایی
lighthouses
چراغ خانه برج فانوس دریایی
lighthouse
چراغ خانه برج فانوس دریایی
wet storage
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
seabee
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
floating light
کشتی فانوس دار
lightships
کشتی فانوس دار
lightship
کشتی فانوس دار
weapon carrier
کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
midshipman
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
running lights
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
kite
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kites
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officers
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
pilot chart
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
oceanography
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
petty officer
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
chine
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
sea mark
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
stadimeter
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea cucumber
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
sea power
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
tern
پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
naval activity
تاسیسات دریایی قسمت دریایی
marines
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
terns
پرستوک دریایی چلچله دریایی
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
light lists
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
maritime
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
rear commodore
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
carriers
حامل
vehicle
حامل
vehicles
حامل
conveyor
حامل
porter
حامل
porters
حامل
carrier
حامل
vectors
حامل
stave
حامل
conveyer
حامل
bearer
حامل
vector
حامل
bearers
حامل
gerent
حامل
bearer cheque
چک حامل
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
data carrier
حامل داده ها
gestatorial
حامل پاپ
osborne shackle
قلاب حامل
linkman
حامل مشعل
messenger wire
سیم حامل
linkboy
حامل مشعل
linkmen
حامل مشعل
radius vector
شعاع حامل
payable to the bearer
در وجه حامل
image carrier
حامل تصویر
data carrier
حامل داده
vector
حامل بردار
transport
ترابری حامل
bearer bond
سند حامل
tape transport
حامل نوار
bearer cheque
چک در وجه حامل
sound carrier
حامل صوت
bearing angle
زاویه حامل
breech block carrier
حامل کولاس
transported
ترابری حامل
thurifer
حامل مجمر
thurifer
حامل بخوردان
vectors
حامل بردار
video carrier
حامل ویدئو
bearing
زاویه حامل
vectorial
حامل بردار
transports
ترابری حامل
transporting
ترابری حامل
carrier detect
کشف حامل
carrier detect
تشخیص حامل
carrier gas
گاز حامل
vehicle
حامل رسانه
carrier wave
موج حامل
vehicles
حامل رسانه
carrier system
سیستم حامل
messenger
طناب حامل
bearer
در وجه حامل
bearers
در وجه حامل
carrier frequency
بسامد حامل
messengers
طناب حامل
color carrier
حامل رنگ
carrier frequency
فرکانس حامل
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
crash position indicator
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
comported
دربرداشتن حامل بودن
comport
دربرداشتن حامل بودن
comports
دربرداشتن حامل بودن
stretcher-bearers
حامل تخت روان
stave
روی خط حامل نوشتن
stretcher-bearer
حامل تخت روان
current carrying conductor
رسانای حامل بار
comporting
دربرداشتن حامل بودن
bearer bond
سند در وجه حامل
caddy
حامل وسایل بازیگر
gestatoraial chair
کرسی حامل پاپ
bearer stock
اسناد در وجه حامل
stretcher bearer
حامل تخت روان
caddies
حامل وسایل بازیگر
caddied
حامل وسایل بازیگر
caddie
حامل وسایل بازیگر
caddying
حامل وسایل بازیگر
armor bearer
حامل اسلحه زرهدار
platform
رسانگر حامل گیرنده
platforms
رسانگر حامل گیرنده
carrier frequency
فرکانس موج حامل
carrier color signal
پیام رنگی حامل
persi
حامل راس الغول
warrant to bearer
به حواله کرد حامل
perseus
حامل راس الغول
carriers
حامل غلطک حمال
carriers
برنامه حامل میکرب
carrier
حامل غلطک حمال
pay to the bearer
دروجه حامل بپردازید
carrier
برنامه حامل میکرب
weapon carrier
حامل جنگ افزار
telephone carrier current
جریان حامل تلفنی
convoy commodore
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
naval gunfire
تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
signal
هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
Please pay the bearer .
دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
color carrier reference
فاز مبنای حامل رنگ
signalled
هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
ignitor
محفظه حامل باروت اشتعال
conversion angle
زاویه حامل مسیر ناو
party boat
قایق بزرگ حامل مشتریان
payable to bearer
قابل پرداخت در وجه حامل
signaled
هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
common carrier
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
carrier frequency
فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
carrier wave
موج حامل امواج رادار یا بی سیم
vectorial
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com