Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
English
Persian
tongue twister
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue-twister
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue-twisters
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
Other Matches
search and replace
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
jaw breaking
دشوار برای تلفظ
enclitic
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
qualificative
کلمه یا عبارت توصیفی
lection
اختلاف معنی یا تلفظ یک کلمه بامتن چیزی
word order
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
succussatory
دارای حرکت دشوار
functional shift
تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
transliteration
نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
homonym
کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد
ends
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
end
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ended
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
overparted
دارای سهم زیاد یا دشوار سنگین بار
tonemic
دارای تلفظ مشابه
well spoken
دارای تلفظ خوب
well-spoken
دارای تلفظ خوب
trinomial
دارای سه عبارت
lenis
دارای تلفظ نرم رقیق
labels
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labeling
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
label
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labelled
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
fortis
دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
florulent
خوش عبارت دارای صنایع بدیعی
tokens
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
token
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
affirmatory
کلمه اثبات عبارت اثبات
hyphens
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphen
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
logogriph
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
spoonerism
اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
worded
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
least significant bit
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
statute at large
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
prefixes
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefix
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
word
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augment
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
marker
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
markers
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augments
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmenting
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmented
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
worded
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
Persian rug
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
ring shift
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
processor
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
hypertext
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
synonyms
کلمه مترادف کلمه هم معنی
syllables
جزء کلمه مقطع کلمه
synonym
کلمه مترادف کلمه هم معنی
syllable
جزء کلمه مقطع کلمه
lsb
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
keyword
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
soft
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softer
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softest
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
spiny
دشوار
metaphisical
دشوار
rough
دشوار
rock bound
دشوار
straits
دشوار
nerve wrack
دشوار
nerve racking
دشوار
toughest
دشوار
strait
دشوار
trickly
دشوار
roughest
دشوار
arduous
دشوار
tougher
دشوار
nerve-racking
دشوار
inexplicable
دشوار
mind-boggling
دشوار
spinose
دشوار
hardest
دشوار
difficult
دشوار
deep
<adj.>
دشوار
harder
دشوار
hard
دشوار
intolerable
دشوار
mind-blowing
دشوار
operous
دشوار
inexplicit
دشوار
operose
دشوار
tough
دشوار
shift
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
poser
پرسش دشوار
hard game
بازی دشوار
herculean
بسیار دشوار
sores
سخت دشوار
sore
سخت دشوار
insuperability
دشوار گیری
crux
مسئله دشوار
laborious
دشوار پرزحمت
clutched
وضع دشوار
tour de force
کار دشوار
formidable
دشوار نیرومند
clutch
وضع دشوار
clutches
وضع دشوار
clutching
وضع دشوار
poseurs
پرسش دشوار
posers
پرسش دشوار
poseur
پرسش دشوار
dilemmas
وضع دشوار
sticky
دشوار سخت
slippery
دشوار لغزان
knotted
سفت دشوار
dilemma
وضع دشوار
escapade
فراراززندگی دشوار
escapades
فراراززندگی دشوار
to be in a pickle
<idiom>
در وضعیتی دشوار بودن
glossary
فرهنگ لغات دشوار
glossaries
فرهنگ لغات دشوار
impasse
وضع بغرنج و دشوار
hot potato
کار دشوار و ناخوشایند
pickles
خیارترشی وضعیت دشوار
onerous
دشوار طاقت فرسا
uphill
جاده سربالا دشوار
pickle
خیارترشی وضعیت دشوار
hot potatoes
کار دشوار و ناخوشایند
softest
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softer
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
hydra
چیزی که برانداختن ان دشوار است
insupportable
دشوار غیر قابل مقاومت
However difficult the circumstances
[are]
, ...
هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
money player
ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
pronouncing
تلفظ
accented
تلفظ
pronunciations
تلفظ
accents
تلفظ
accent
تلفظ
accenting
تلفظ
cacoepy
تلفظ بد
pronunciation
تلفظ
tune
لحن تلفظ
enunciating
تلفظ کردن
enunciates
تلفظ کردن
tunes
لحن تلفظ
enunciate
تلفظ کردن
enunciated
تلفظ کردن
mispronunciations
تلفظ غلط
velarization
تلفظ کامی
mispronunciation
تلفظ غلط
vocalization
تلفظ صوتی
mispronunciation
تلفظ نادرست
orthoepist
درست تلفظ کن
pronounceable
قابل تلفظ
laissez aller
تلفظ به فرانسه
mispronunciations
تلفظ نادرست
enounce
تلفظ کردن
mispronounciation
تلفظ نادرست
lam dacism
تلفظ حرف
pronounces
تلفظ کردن
pronouncing
تلفظ دار
pronounce
تلفظ کردن
aspirations
تلفظ حرف H ازحلق
sibilate
مانندحرف " س " تلفظ کردن
enunciation
تلفظ واضح و روشن
phonics
تلفظ وهجاهای کلمات
sibilation
تلفظ بشکل حرف " س "
emphasizes
باقوت تلفظ کردن
cacology
تلفظ یا انشاء غلط
sigmatism
تلفظ نادرست حرف " س "
sigmatismus lateralis
تلفظ کناری حرف " س "
emphasizing
باقوت تلفظ کردن
intonation
طرز قرائت تلفظ
lisped
شل وسرزبانی تلفظ کردن
lisping
شل وسرزبانی تلفظ کردن
lisps
شل وسرزبانی تلفظ کردن
lisp
شل وسرزبانی تلفظ کردن
orthoepy
فن درست تلفظ کردن
orthoepic
وابسته به تلفظ درست
anglicization
تلفظ یا نوشتن بطرزانگلیسی
emphasised
باقوت تلفظ کردن
emphasises
باقوت تلفظ کردن
emphasising
باقوت تلفظ کردن
emphasize
باقوت تلفظ کردن
emphasized
باقوت تلفظ کردن
intonations
طرز قرائت تلفظ
aspiration
تلفظ حرف H ازحلق
accentuate
با تکیه تلفظ کردن
accentuated
با تکیه تلفظ کردن
zed
تلفظ انگلیسی حرف Z
burr
غلیظ تلفظ کردن
anglicizing
بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicizes
بطرزانگلیسی تلفظ کردن
burring
غلیظ تلفظ کردن
mispronounce
غلط تلفظ کردن
mispronounced
غلط تلفظ کردن
mispronounces
غلط تلفظ کردن
mispronouncing
غلط تلفظ کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com