English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
hurdle rate of return کمترین نرخ بازده
Other Matches
least کمترین
minimum کمترین
low tide کمترین حد
the least amount کمترین
minims ذره کمترین
ground state کمترین نیرو
price cut to the bone کمترین قیمت
the least amount کمترین کار
bottom price کمترین قیمت
minim ذره کمترین
neap tide کمترین جذر و مد
rock-bottom price کمترین قیمت
minimum price کمترین قیمت
to the very least تا کمترین [دست کم ]
last but not least اخرین ولی نه کمترین
just noticeable difference کمترین تفاوت محسوس
jnd کمترین تفاوت محسوس
it shall not be scathed ) کمترین اسیبی به ان نخواهدرسید
huffman tree درختی با کمترین مقادیر
minimal changes method روش کمترین تغییرات
My salary is too small for me . کمترین توجهی نکرد
least significant digit رقم با کمترین ارزش
least squares method روش کمترین مجذورات
method of least squares روش کمترین مجذورات
Without the least regard . بدون کمترین ملاحظه یی
minimal audible sound کمترین صوت شنودپذیر
lsc کاراکتر با کمترین ارزش
neap season فصل کمترین جزر و مد
upset price کمترین بهای مقطوع درهراج
powered حداکثر تلاش در کمترین زمان
powers حداکثر تلاش در کمترین زمان
normalization را در محل با کمترین ارزش می افزاید
powering حداکثر تلاش در کمترین زمان
minimal brain damage کمترین اسیب مغزی موثر
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
ranges مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
I dont have an earthly chance. کمترین شانس راروی زمین ندارم
LSD Digit Significant Least رقم با کمترین ارزش
ranged مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
range مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
span مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spanned مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spanning مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
rock-bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
spans مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
rock bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
not to have a prayer of achieving something کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
limen کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
compact کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
major cycle کمترین زمان دستیابی به وسیله ذخیره سازی مکانیکی
machines کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
compacted کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
machined کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
compacting کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
machine کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
compacts کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
low yield بازده کم
out put بازده
high yield پر بازده
outturn بازده
outputs بازده
yield بازده
yielded بازده
yields بازده
revenue بازده
returns بازده
returning بازده
returned بازده
feedback بازده
output بازده
return بازده
efficiency بازده
crest clearing graph نمودار تعیین کمترین درجه مربوط به حاشیه امنیت مانع
farm yields بازده کشاورزی
mechanical efficiency بازده مکانیکی
high yielding farms با بازده زیاد
high yielding farms مزارع پر بازده
rectifier efficiency بازده یکسوکننده
high yield با بازده زیاد
generator efficiency بازده مولد
ideal efficiency بازده ایده ال
gross yield بازده ناخالص
rate of return نرخ بازده
injection efficiency بازده تزریق
net yield بازده خالص
low productivity بازده پائین
yield بازده انفجار
yielded بازده انفجار
output per head بازده سرانه
motor efficiency بازده موتور
fission to yield ratio بازده اتمی
lamp bulb efficiency بازده لامپ
overall efficiency بازده کلی
yields بازده انفجار
quantum yield بازده کوانتایی
farm yields بازده مزرعه
real time بازده فوری
cardiac output بازده قلبی
transformer efficiency بازده مبدل
turn over محصول بازده
average yield بازده متوسط
average return بازده متوسط
average efficiency بازده متوسط
volumetric efficiency بازده حجمی
yield of capital بازده سرمایه
earning yield بازده عواید
payouts بازده سیستم
payout بازده سیستم
luminosity بازده روشنایی
efficiency بازده سودمندی
combustion efficiency بازده احتراق
commercial efficiency بازده صنعتی
return [on something] نرخ بازده
return of capital بازده سرمایه
efficiency of rectification بازده یکسوکنندگی
diminishing return بازده نزولی
emission efficiency بازده کاتد
redemption yield بازده خرید
energy gain بازده انرژی
fair return بازده عادلانه
fair return بازده منصفانه
diminishing returns بازده نزولی
constant return بازده ثابت
sustained yield بازده پیوسته
conversion efficiency بازده تبدیل
decreasing return بازده نزولی
sustained yield بازده مستمر
current yield بازده جاری
clearance volume کمترین حجم سیلندر هنگامیکه پیستون در نقطه مرگ بالاقرار دارد
elegant programming نوشتن برنامه ساخت یافته با استفاده از کمترین تعداد دستور است
hurdle rate of return نرخ بازده لازم
normal rate of return نرخ بازده متعارف
return to scale بازده نسبت به مقیاس
net rate of return نرخ بازده خالص
social rate of return نرخ بازده اجتماعی
yield of invested capital بازده سرمایه گذاری
work decrement کاهش بازده کار
private rate of return نرخ بازده خصوصی
margine efficiency of capital بازده نهایی سرمایه
average net return بازده خالص متوسط
efficiency فعالیت مفید بازده
gross rate of return نرخ بازده ناخالص
energy efficiency بازده انرژی لومینسانس
ampere hour efficiency of storage batter بازده باتری انبارهای
law of diminishing return قانون بازده نزولی
diminishing returns بازده کاهش یابنده
current ratio of transformer بازده شدتی مبدل
real time بازده بلادرنگ بی درنگ
by product recovery بازده محصولات فرعی
internal rate of return نرخ بازده داخلی
payload بازده خودرو یا دستگاه
payload بازده حمل بارخودرو
payloads بازده حمل بارخودرو
payloads بازده خودرو یا دستگاه
marginal return of capital بازده نهائی سرمایه
increasing marginal return بازده نهائی فزاینده
law of increasing return قانون بازده صعودی
law of increasing return قانون بازده فزاینده
law of diminishing returns قانون کاهندگی بازده
margin land حد نهایی بازده زمین
LSD رقمی که محل سمت راست عدد را اشغال میکند و کمترین توان را دارد
logic seeking چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
arresting system payout بازده سیستم مهار هواپیما
yield of bonds نرخ بازده اوراق قرضه
automatic gain control کنترل بازده بطور خودکار
available payload بازده قابل استفاده وسیله
constant return to scale بازده ثابت نسبت به مقیاس
margin efficiency of investment بازده نهایی سرمایه گذاری
increasing returns to scale بازده فزاینده نسبت به مقیاس
performances کار وسیله یادستگاه بازده عمل
performance کار وسیله یادستگاه بازده عمل
The return on the bonds amounts to ... مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
crystal frequency changer efficiency بازده بلور تغییر دهنده بسامد
to get a good return on an investment بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
scaling law فرمول محاسله بازده بمب اتمی در هر فاصله
venturi کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
component efficiency میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
margin land حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
betterment خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
least significant bit رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
auctioneering device وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
reserve factor نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
machine کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machines کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machined کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
noisy mode سیستم محاسبات اعداد اعشاری که عددی غیر از صفر به محل کمترین ارزش در حین نرمالسازی عدد اعشاری افزوده میشود
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
sensitivity کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
sensitivities کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
mode عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
modes عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
ballistic efficiency کارایی بالیستیکی گلوله یاجنگ افزار بازده بالیستیکی
lsb رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
virtual level تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com