Dictiornary-Farsi | کمک حساس به قرینه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
context sensitive help	کمک حساس به قرینه


Other Matches

presumption hominis	قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
reciprocal border	حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
tentacles	شاخک حساس ریشه حساس
tentacle	شاخک حساس ریشه حساس
sensitive to corrosion	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
lop sided	بی قرینه
indication	قرینه
proportion	قرینه
proportions	قرینه
symmetry	قرینه
pendant to each other	قرینه هم
proprotionable	با قرینه
dissymmetrical	بی قرینه
conpanion	قرینه
asummetric	بی قرینه
symmetrically	با قرینه
circumstantial evidence	قرینه
asymmetrical	بی قرینه
paralleled	همگام قرینه
parallel	همگام قرینه
paralleling	همگام قرینه
parallelled	همگام قرینه
parallelling	همگام قرینه
parallels	همگام قرینه
presumption juris et de jure	قرینه قویه
presumption juris tantum	قرینه کافیه
presumptions	فن قوی قرینه
symmetrical exchange	تعویض قرینه
reflection response	پاسخ قرینه
asymmetric	نامتقارن بی قرینه
mirror image	تصویر قرینه
symmetry	قرینه تناسب
homolographic	دارای قرینه
mirror images	تصویر قرینه
indirect evidence	قرینه و اماره
skew polygon	چندضلعی بی قرینه
double	تصویر قرینه
presumption	فن قوی قرینه
context switching	راه گزینی قرینه
symmetry	قرینه سازی همسنجی
keratome	چاقوی قرینه شکافی
halogeton	علف قلیاب قرینه
proportionably	بطور متناسب یا با قرینه
symmetrize	باهم قرینه کردن
homocercal	دارای دم قرینه متقارن الذنب
lopsided	متمایل بیک طرف بی قرینه
match	قرینه سازی در طرح یا بافت
drop repeat	واگیره [تکرار یک نقش بصورت قرینه و در طول فرش]
keeping house	در خانه ماندن تاجرورشکسته و عدم حضورش در محل کسب خود که قرینه ورشکستگی او محسوب میشود
divan cover	[قالیچه رومبلی که معمولا دو تکه قرینه بوده و در یک طرف بدون ریشه می باشد تا در کنار هم بصورت یک قطعه به نظر آید.]
Family prayer rug	فرش محرابی صف گونه [اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.]
elastic demand	حساس
critical	حساس
tender	حساس
tendered	حساس
tendering	حساس
sensitive	حساس
vigilant	حساس
tenderest	حساس
delicate	حساس
passible	حساس
sentimental	حساس
feisty	حساس
activator	حساس گر
elastic	حساس
acute	حساس
key <adj.>	حساس
exquisite	حساس
ticklish	حساس
techy	حساس
prominent	حساس
alive	حساس
susceptive	حساس
sensate	حساس
sensitive clay	رس حساس
sensor	حساس
supersensitive	حساس
thin skinned	حساس
sharp nosed	حساس
propor tionably	بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
sensitization	حساس سازی
high strung	بسیار حساس
elastic supply	عرضه حساس
sensitive zone	منطقه حساس
sensory nerves	پیهای حساس
sensitizer	حساس کننده
hygrosensitive	حساس به رطوبت
skinless	خیلی حساس
sensitization	حساس شدن
feelingly	بطور حساس
sensitization	حساس کردن
gleg	حساس باهوش
a sensitive subject [topic]	موضوعی حساس
key points	نقاط حساس
supersensitive	حساس شده
palpi	شاخک حساس
overstrung	خیلی حساس
mimosa	گیاه حساس
supersensitive	فوق حساس
key terrain	زمین حساس
key position	شغل حساس
pixilated	خیلی حساس
keop soo	نقاط حساس
vibrissa	موی حساس
it touched him on the raw	بنقطه حساس
hyperaesthetic	زیاده از حد حساس
senseful	خیلی حساس
sensitive plant	گیاه حساس
critical position	پوزیسیون حساس
stark	حساس سفت
sensitizes	حساس کردن
sensitized	حساس شدن
sensitised	حساس شدن
sensitized	حساس کردن
kittle	هوشیار حساس
sensitize	حساس شدن
jumpy	بیقرار حساس
tenderising	حساس کردن
tenderize	حساس کردن
sensitising	حساس شدن
tenderized	حساس کردن
tenderizes	حساس کردن
tenderizing	حساس کردن
perceptive	حساس و باهوش
sensitising	حساس کردن
sensitised	حساس کردن
sensitises	حساس شدن
sensitizing	حساس کردن
insensitivity	غیر حساس
insensitive	غیر حساس
starker	حساس سفت
starkest	حساس سفت
sensitize	حساس کردن
starkly	حساس سفت
sensitizing	حساس شدن
critical mass	توده حساس
sensitizes	حساس شدن
critical item	اماد حساس
critical facility	تاسیسات حساس
tenderised	حساس کردن
tender	حساس بودن
tendered	حساس بودن
tenderest	حساس بودن
tenderises	حساس کردن
tendering	حساس بودن
sensitively	بطور حساس
insensible	غیر حساس
sensitises	حساس کردن
Jangle Arjuk	طرح جنگلی ارجوک [این گل در طرح فرش های افغانی بصورت قرینه بافی بکار می رود.]
touch sensitive panel	صفحه حساس به تماس
susceptible	حساس مستعد پذیرش
pressure sensitive pen	قلم حساس به فشار
youch sensitive screen	صفحه حساس به تماس
tender minded	دارای فکر حساس
sensitivities	حساس بودن به چیزی
sensitivity	حساس بودن به چیزی
sentient	حساس دستخوش احساسات
touch panel	صفحه حساس به تماس
tentacular	شبیه شاخک حساس
sensitive to light	حساس نسبت به روشنایی
touchy	نازک نارنجی حساس
touchiest	نازک نارنجی حساس
touchier	نازک نارنجی حساس
supersensitive	فوق العاده حساس
susceptible to pain	حساس نسبت بدرد
soft boiled	نیم بند حساس
tentacular	دارای شاخک حساس
palpus	شاخک حساس سبیل
detecting circuit	مدار حساس مین
key position	موضع حساس و مهم
key terrain features	عوارض حساس زمین
kyusho	نقاط حساس بدن
vital points	نقاط حساس بدن
laminitis	اماس لایههای حساس
context sensitive	حساس نسبت به متن
tentacle	موی حساس جانور
dipneedle circuit	مدار حساس مغناطیسی
tentacles	موی حساس جانور
electrosensitive paper	کاغذ حساس الکترونیکی
inelastic demand	تقاضای غیر حساس
touch sensitive tablet	تابلو حساس به تماس
hypergolic fuel	سوخت فوق حساس
homing mine	مین حساس به انعکاس امواج
detector paper	کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
sensitive	حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
electrosensitive	چاپ با کاغذ حساس به الکترون
dunnite	نوعی ماده منفجر حساس
touch sensitive display	صفحه نمایش حساس لمسی
fluxgate	وسیله حساس به مین مغناطیسی
panchromatic	حساس نسبت بهمه رنگها
otocyst	عضو حساس شنوایی بی مهرگان
photoconductor	هادی حساس نسبت به نور
photodiode	دیود حساس نسبت به نور
light sensitive layer	لایه یا قشر حساس در برابرنور
light sensitive resistor	مقاومت حساس در برابر نور
pressure sensitive keyboard	صفحه کلید حساس به فشار
sensory	وابسته به مرکز احساس حساس
light sensitive cell	سلول حساس در برابر نور
hypergolic fuel	سوخت خیلی حساس به اشتعال