English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
quota کمیت تعیین شده توسط دولت
quotas کمیت تعیین شده توسط دولت
Other Matches
minimim wage law قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
quantifies کمیت را تعیین کردن
quantified کمیت را تعیین کردن
quantify کمیت را تعیین کردن
quantifying کمیت را تعیین کردن
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
confiscation مصادره و ضبط توسط دولت
price support تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
privateer کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
capital levy مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
bank rate مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
retorsion عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
kwic روش شاخص بندی اطلاعات توسط کلمات یا عبارات از قبل تعیین شده
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
wagners law براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
differential compression check ازمایشی از وضعیت موتور که در ان مقدار نشتی رینگها وسوپاپها توسط اندازه گیری افت فشار در طرفین سوراخی با قطر معین تعیین میشود
open market operation عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
source مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر
federal state دولت متحده یا دولت اتحادی
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
social contract اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
processor وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
readable آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
digital read out نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
air turbine starter استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
pull down menu فهرستی که میتواند توسط تیک کردن اشاره گر ماوس بر روی عنوان ان و یا توسط فشردن دکمه صفحه کلیدنمایش داده
gas discharge display صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
scalar کمیت
quant کمیت
quantities کمیت
quantity کمیت
quantum کمیت
shagreen کمیت
environment متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environments متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
menus برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
menu برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
virtual که موجود نیست ولی توسط کامپیوتر شبیه سازی شده است و توسط کاربر به صورت مجازی قابل استفاده است
pulsating quantity کمیت ضربانی
certificate of quantity گواهی کمیت
quantifier کمیت سنج
physical quantity کمیت فیزیکی
certificating of quantity گواهی کمیت
quantity control کنترل کمیت
peridic quantity کمیت تناوبی
oscillating quantity کمیت نوسانی
batch quantity کمیت گروهی
scalar quantity کمیت اسکالر
sinusoidal quantity کمیت سینوسی
vector quantity کمیت برداری
scalar quantity کمیت عددی
alternating quantity کمیت متناوب
scalar quantity کمیت نردهای
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
wage fund theory of wages نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
conserved quantity کمیت پایسته [فیزیک]
evaluating محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluates محاسبه یک مقدار یا کمیت
conserved quantity کمیت ثابت [فیزیک]
scalar quantity کمیت غیر برداری
evaluated محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluate محاسبه یک مقدار یا کمیت
phase of a sinusoidal quantity فاز کمیت سینوسی
damped sinusoidal quantity کمیت سینوسی میرنده
quantity surveyor ارزیاب کمیت مواد
quantity surveyors ارزیاب کمیت مواد
pseudoscalar quantity کمیت شبه عددی
observable quantity کمیت مشاهده پذیر
quantification کمیت پذیر کردن
mean value of periodic quantity میانگین کمیت دورهای
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
telemetry اندازه گیری یک کمیت یا کیفیت
symmetrical alternating quantity کمیت متناوب متقارن نامتوازن
evaluations عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
even کمیت یا عدد که ضریب دو است
time constant of an exponential quantity ثابت زمانی یک کمیت نمایی
measure روش محاسبه اندازه یا کمیت
scalar کمیت نرده ای [فیزیک] [ریاضی]
evaluation عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
scalar quantity کمیت نرده ای [فیزیک] [ریاضی]
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
dimensionless quantity کمیت بدون بعد [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
level کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
leveled کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levelled کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levels کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
stakhnovism افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
relocation کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
instantaneous readout سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
groupware نرم افزاری که توسط گروهی از افراد استفاده میشود که به شبکه وصل اند و به آنها کمک میکند تا کار خاصی را انجام دهند. حاوی توابع مفید مثل پست الکترونیکی است که توسط تمام کاربران قابل دستیابی است
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
radiation shield وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
lost cluster تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
states دولت
respublica دولت
mammon دولت
power دولت
powered دولت
powering دولت
powers دولت
government دولت
governments دولت
state- دولت
stated دولت
stating دولت
state دولت
enemy state دولت دشمن
cabinets هیات دولت
public servant مستخدم دولت
public debt بدهی دولت
lese majestyodhkj &odhkj fvqn پادشاه یا دولت
nation state دولت ملی
independent state دولت مستقل
puppet government دولت پوشالی
mafias دولت ستیزی
cabinet هیات دولت
money bag دارایی دولت
quirinal دولت ایتالیا
office-holder کارمند دولت
office-holders کارمند دولت
Whitehall دولت انگلیس
govt government دولت
government department وزارتخانه دولت
stated دولت استان
national state دولت ملی
states دولت استان
Ottawa دولت کانادا
stating دولت استان
pillars of the state ارکان دولت
forfeit to the state ضبط دولت
state- دولت استان
buffer state دولت حایل
state دولت استان
military government دولت نظامی
mandatary دولت قیم
Kremlin دولت شوروی
chief of state رئیس دولت
state government دولت مرکزی
the policy of the government رویه دولت
officer کارمند دولت
the policy of the government سیاست دولت
head of the state رئیس دولت
public officer [American E] کارمند دولت
government treasury خزانه دولت
stateless بی دولت بی وطن
civil servant [British E] کارمند دولت
government stock سهام دولت
state property دارائی دولت
territory of state قلمرو دولت
the body politic ملت و دولت
official کارمند دولت
government budget بودجه دولت
state budget بودجه دولت
loyalists دولت دوست
loyalist دولت دوست
government expenditures هزینههای دولت
ambassadors ماموررسمی یک دولت
ambassador ماموررسمی یک دولت
mafia دولت ستیزی
Downing Street دولت انگلیس
nation-state دولت ملی
Warsaw دولت لهستان
vassal atate دولت پوشالی
war state دولت جنگی
nation-states دولت ملی
totaliarian state دولت توتالیتر
secret service دستگاه محرمانه دولت
federal authorities قدرت دولت متحده
colonial government دولت یا حکومت مستعمراتی
civil servants مستخدم یا کارمند دولت
federal council مجلس دولت متحده
civil servant مستخدم یا کارمند دولت
mandatory powers اختیارات دولت قیم
federalist طرفدار دولت فدرال
non serverign acts اعمال تصدی دولت
land grant زمین اعطایی دولت
cabinet کابینه هیئت دولت
dependent state دولت غیر مستقل
subsidy کمک بلاعوض دولت
family allowances کمک دولت به خانوارها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com