Dictiornary-Farsi | کنار امدن با | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
put in	کنار امدن با


Search result with all words

coping	کنار امدن
Other Matches

lote	کنار
limit	کنار
brim	کنار
brimmed	کنار
brimming	کنار
brims	کنار
bourne	کنار
border line	خط کنار
along side	تا کنار
along side	در کنار
abutment	کنار
off	از کنار
lotos	کنار
marginate	کنار
border	کنار
bordered	کنار
bordering	کنار
lotuses	کنار
lotus	کنار
margins	کنار
margin	کنار
rand	کنار
away	کنار
side aisle	کنار
on shore	بر کنار
lip	کنار
verges	کنار
verge	کنار
rim	کنار
brink	کنار
edge	: کنار
ex-	کنار
marge	کنار
ex	کنار
waterfronts	اب کنار
waterfront	اب کنار
bank	کنار
banks	کنار
recesses	کنار
recess	کنار
rims	کنار
edges	: کنار
apart	کنار
besides	کنار
list	کنار
lotos	درخت کنار
overrules	کنار گذاشتن
side	سمت کنار
to lay aside	کنار گذاشتن
sides	سمت کنار
earmark	کنار گذاشتن
by	نزدیک کنار
step aside	کنار رفتن
to put a way	کنار گذاشتن
to put by	کنار گذاشتن
touchline	خط کنار زمین
sheer	کنار رفتن
overruled	کنار گذاشتن
lotus-eaters	کنار خوار
riverside	کنار رور
to leave off	کنار گذاشتن
lotus-eater	کنار خوار
withdrawal	کنار کشیدن
lotus eater	کنار خوار
lotos eater	کنار خوار
overrule	کنار گذاشتن
seastrand	دریا کنار
withdrawals	کنار کشیدن
waterside	کنار دریا
shore	کنار دریا
shores	کنار دریا
seaside	دریا کنار
bedside	کنار بستر
bypassing	کنار گذار
foreshore	کنار دریا
foreshores	کنار دریا
roadside	کنار جاده
roadsides	کنار جاده
sideline	خط کنار زمین
bow out	کنار کشیدن
by the side of the road	در کنار جاده
bypasses	کنار گذار
bypassed	کنار گذار
sidelines	خط کنار زمین
sidelining	خط کنار زمین
coast	کنار دریا
coasts	کنار دریا
strand	کنار دریا
strands	کنار دریا
strands	کنار رود
bypass	کنار گذار
sidelined	خط کنار زمین
floret of ray	گلچه کنار
lay away	کنار گذاشتن
shipside	کنار کشتی
side foot	ضربه با کنار پا
side step	کنار رفتن
receding	کنار کشیدن
recedes	کنار کشیدن
receded	کنار کشیدن
recede	کنار کشیدن
shipboard	کنار کشتی
seacoast	دریا کنار
lote	درخت کنار
pt down	کنار گذاردن
pull away	کنار گرفتن
put aside	کنار گذاشتن
to set by	کنار گذاشتن
put away	کنار گذاردن
strand	کنار رود
riparian	رود کنار
earmarks	کنار گذاشتن
shelf	کنار گذاشتن
graveside	در کنار آرامگاه
reserve	کنار گذاشتن
reserves	کنار گذاشتن
reserving	کنار گذاشتن
wayside	کنار جاده
off	از روی از کنار
Joking apart. <idiom>	شوخی به کنار.
Joking aside. <idiom>	شوخی به کنار.
Stand asid . step aside .	کنار بایست
lotus	درخت کنار
next	جنب کنار
by the window	کنار پنجره
lotuses	درخت کنار
limbo	کنار دوزخ
deposits	کنار گذاشتن
gravesides	در کنار آرامگاه
deposit	کنار گذاشتن
colocate	کنار هم قرار گرفتن
road side	کنار جاده یا خیابان
safety fence	جانپناه کنار راه
ratch	کنار یا لبه کشتی
sea dike	دیوار کنار اب دریا
holiday at the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
inshore	نزدیک دریا کنار
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
road ditch	راه آب [کنار جاده]
holiday by the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
the ins and outs	گوشه و کنار جرئیات
holiday at the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
a seat by the window	یک صندلی کنار پنجره
barrier inspection	بازدید کنار جاده
holiday by the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
down the line	ضربه از کنار زمین
ex ship	تحویل در کنار کشتی
franco alongside ship	تحویل کنار کشتی
ex warehouse	تحویل در کنار انبار
to set aside [temporarily]	[موقتا] کنار گذاشتن
sculled	پاروی کنار قایق
jooshim	داور کنار تکواندو
seafront	اسکله کنار دریا
to stand at [by] the window	کنار پنجره ایستادن
long shore	وابسته بدریا کنار
seafronts	اسکله کنار دریا
cross block	سد کردن خط دفاعی از کنار
scull	پاروی کنار قایق
sculls	پاروی کنار قایق
marshalled	داوران کنار مسیر
marshal	داوران کنار مسیر
There is no need dor ceremony between us.	تعارف رابگذار کنار
marshals	داوران کنار مسیر
towpaths	جادهی کنار آب راه
marshaling	داوران کنار مسیر
towpath	جادهی کنار آب راه
roadhouses	میخانهی کنار راه
roadhouse	میخانهی کنار راه
to put something into cold storage <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن
marshaled	داوران کنار مسیر
waterside workmen	کارگران کنار دریا
crash barrier	حصار کنار جاده
Try to be serious for a change .	شوخی رابگذار کنار
to put something on the shelf <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن
shunted	تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
it was skirted by trees	درخت هایی در کنار ان بود
shunts	تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
polder	اراضی پست کنار دریا
bypassing	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
shunt	تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
pretermit	از قلم انداختن کنار گذاشتن
bypasses	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
juxtaposition	مرتب کردن موضوعات در کنار هم
cross-gable	[سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
put by	قطع کردن کنار گذاردن
imprint	نوشتن یادداشتهای کنار نقشه
power slide	لغزش به کنار در پیچ مسیر
pole horse	اسب کنار مال بند
gulleys	محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
dogging	مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
dog	مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
dugout	پناهگاه کنار زمین بازیگران
dugouts	پناهگاه کنار زمین بازیگران
corner	گوشه و کنار فرش و یا یک شکل
cess	سرازیری کنار رودخانه وغیره
to skirt a camp	از کنار یا پیرامون اردویی ردشدن
brushwood hurdle	سرشاخه بافته شده کنار هم
block storing	کنار هم چیدن کانتینرهای مشابه
dogs	مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
ex works	تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه

put in

کنار امدن با