English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
arms control کنترل سلاح
Other Matches
range card کارت تیر سلاح جدول تیر سلاح
cascade control چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
armor سلاح
weapon سلاح
weaponless بی سلاح
armouring سلاح
armour سلاح
armaments سلاح
armament سلاح
weapons سلاح
arm سلاح
tokens بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tasks نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
token بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
apt زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
control panel صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
processor پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
executives دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executive دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
loops عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
control and reporting center تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
circulation control کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
spica سماک بی سلاح
dis armament خلع سلاح
offensive weapon سلاح خطرناک
pieces قبضه سلاح
to fly to arms سلاح برداشتن
disarmament خلع سلاح
offensive weapon سلاح تهاجمی
chemical munition سلاح شیمیایی
piece قبضه سلاح
range برد سلاح
airguns سلاح بادی
to carry arms سلاح برداشتن
airgun سلاح بادی
accident علامت سلاح
ranged برد سلاح
under arms تحت سلاح
loading پر کردن سلاح
ranges برد سلاح
weaponry تهیه سلاح
heavy arm سلاح سنگین
panoply سلاح کامل
half loaded سلاح نیمه پر
distance برد سلاح
automatic weapon سلاح خودکار
accidents علامت سلاح
distances برد سلاح
side armor سلاح کمری
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
cycle of operation دوره عمل سلاح
range correction تصحیح برد سلاح
unarm خلع سلاح کردن
intermediate range سلاح برد متوسط
artillery carriage قنداق سلاح توپخانه
disarm خلع سلاح کردن
brandish تکان دادن سلاح
disarmed خلع سلاح کردن
bear arms تحت سلاح رفتن
brandishing تکان دادن سلاح
brandishes تکان دادن سلاح
brandished تکان دادن سلاح
safety lock چفت ضامن سلاح
disarms خلع سلاح کردن
IRQ سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
failures عمل نکردن گیر سلاح
loading خرج گذاری کردن سلاح
heavy weapon سلاح و جنگ افزار سنگین
failure عمل نکردن گیر سلاح
jutte نوعی سلاح بنام ده دست
nuking با سلاح اتمی حمله کردن
nukes با سلاح اتمی حمله کردن
to lay down ones arms سلاح خودرا بزمین گذاشتن
nuked با سلاح اتمی حمله کردن
nuke با سلاح اتمی حمله کردن
inventory control کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controls سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
bazooka یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
bazookas یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
concrete steel سلاح یا میله فولادی بتن ارماتور
to a oneself خودرا اماده یامجهزکردن سلاح پوشیدن
half loaded سلاح نیمه خرج گذاری شده
setting up بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
sets بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
set بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
range board طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
civil nuclear powers کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
range calibration تعیین دقت مسافت تنظیم برد سلاح
bear arms سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
ctrl کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control sheet صفحه کنترل چارت کنترل
control statement حکم کنترل دستور کنترل
catches ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
block plot صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
climb mode روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
control officer افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
remote control کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
quality control tests ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
disarms خلع سلاح کردن بی اثر کردن مین
disarmed خلع سلاح کردن بی اثر کردن مین
disarm خلع سلاح کردن بی اثر کردن مین
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
extraction عمل اخراج در عمل سلاح
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
tactical air control center مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
controlled net شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
fire control کنترل کردن اتش کنترل اتش
inspection arms سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
periodic stock check کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
rein کنترل
controls کنترل
line control کنترل خط
minor control کنترل کم
control code کد کنترل
controlling کنترل
check-up کنترل
control کنترل
check-ups کنترل
relayed یچ کنترل الکترومغناطیسی
penstock دریچه کنترل اب
flight control کنترل پرواز
fiscal control کنترل مالی
bank sluice دریچه کنترل
pilot lamp لامپ کنترل
organization control کنترل سازمانی
relays یچ کنترل الکترومغناطیسی
bridling کنترل کردن
digital control کنترل دیجیتالی
direct control کنترل مستقیم
bridles کنترل کردن
fly control برج کنترل
bridled کنترل کردن
flow control کنترل جریان
bridle کنترل کردن
controls کنترل بازبینی
numerical control کنترل عددی
process control کنترل فرایند
process control کنترل فرایندها
frame کنترل هایی
exchange control کنترل ارزی
control unit واحد کنترل
error control کنترل خطا
experimental control کنترل ازمایشی
external control کنترل خارجی
controlling کنترل کردن
field control کنترل میدان
fighter control کنترل شکاریها
price control کنترل قیمت
exchange control کنترل ارز
control system سیستم کنترل
control کنترل کردن
fire control کنترل اتش
control کنترل بازبینی
controls کنترل کردن
electric control کنترل الکتریکی
electronic control کنترل الکترونیکی
controlling کنترل بازبینی
check-up کنترل کردن
intensity control کنترل شدت
controlled کنترل شده
light control کنترل روشنایی
inspection lamp لامپ کنترل
manual control کنترل دستی
marketing audit کنترل داخلی
arbitrary control کنترل فرضی
material control کنترل مواد
uncontrolled کنترل نشده
cortical control کنترل مغزی
accuracy control کنترل دقت
input control کنترل ورودی
minor control کنترل ضعیف
mixture control کنترل مخلوط
access control کنترل دستیابی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com