English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English Persian
full command کنترل کامل
Search result with all words
hold all the trump cards <idiom> کنترل کامل داشتن
lead by the nose <idiom> کنترل کامل داشتن
twist someone around one's little finger <idiom> کنترل کامل روی کسی داشتن
Other Matches
cascade control چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
full mobilization تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
full annealing بازپخت کامل تاباندن کامل
completed case جعبه کامل خشاب کامل
full scale باندازه کامل بمقیاس کامل
token بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
task نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tasks نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
tokens بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
apt زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
loops عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
executive دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executives دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
control and reporting center تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
circulation control کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
imago حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough بطور کامل کامل
IRQ سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
inventory control کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controlling سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
ctrl کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control statement حکم کنترل دستور کنترل
control sheet صفحه کنترل چارت کنترل
block plot صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
control officer افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
remote control کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
climb mode روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
quality control tests ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
tactical air control center مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
controlled net شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
wall-to-wall کامل
plenary کامل
echaustive کامل
totals کامل
plenaries کامل
empennage دم کامل
in a entireness of state کامل
of ripe years کامل
searching کامل
large کامل
larger کامل
largest کامل
complete کامل
totaling کامل
totaled کامل
completes کامل
total کامل
totalled کامل
completing کامل
totalling کامل
completed کامل
unqualified کامل
entire کامل
full کامل
fullest کامل
perfecting کامل
absolute کامل
absolutes کامل
unmitigated کامل
exact کامل
exacts کامل
semibreve نت کامل
semibreves نت کامل
all-out کامل
exacted کامل
self-contained کامل
perfects کامل
perfect کامل
perfected کامل
stark کامل
main کامل
starker کامل
starkest کامل
starkly کامل
saturation کامل
full fledged کامل
unabridged کامل
full-fledged کامل
fire control کنترل کردن اتش کنترل اتش
panoply سلاح کامل
panoply زره کامل
full mobilization بسیج کامل
detail شرح کامل
full load فرفیت کامل
full load بار کامل
hohlraum تابشگر کامل
partial نیمه کامل
full justification تطابق کامل
detailing شرح کامل
full frame قاب کامل
full-blown تمام کامل
intact سالم کامل
full production تولید کامل
full section برش کامل
grand slams موفقیت کامل
grand slam موفقیت کامل
orbicular مدور کامل
overall safety ایمنی کامل
accomplished کامل شده
pappus حقه کامل گل
partitur قطعه کامل
partitura قطعه کامل
payment in full پرداخت کامل
perfect competition رقابت کامل
total system سیستم کامل
perfect fluid سیال کامل
mature system سیستم کامل
full speed سرعت کامل
full step یک قدم کامل
full step گام کامل
full word کلمه کامل
hip and thigh بطور کامل
hunky dory بارضایت کامل
ideal dielectric عایق کامل
ideal radiator تابشگر کامل
fixed round فشنگ کامل
low tide or water جزر کامل
complementary color رنگ کامل
comprehensive insurance بیمه کامل
hottest امادگی کامل
hotter امادگی کامل
hot امادگی کامل
absolutes کامل قطعی
absolute کامل قطعی
revolution یک دوره کامل
integers عدد کامل
integer عدد کامل
elaborately بطور کامل
conversance اگاهی کامل
conversance اشنایی کامل
clamped بست کامل
clamping بست کامل
clamps بست کامل
complete ditch گود کامل
complete ditch گودبرداری کامل
complete graph گراف کامل
blackbody تابشگر کامل
amain باسرعت کامل
complete inventory موجودی کامل
complete sound فشنگ کامل
complete substitution جانشین کامل
almightiness قدرت کامل
completely specified با تعیین کامل
all in price بهای کامل
completeness check تطبیق کامل
conversancy اگاهی کامل
conversancy اشنایی کامل
total جمع کل کامل
fletcherism وجویدن کامل ان
revolutions یک دوره کامل
flying colors توفیق کامل
foud royant a سکته کامل
full annealing بازپخت کامل
full annealing کامل گداختن
clamp بست کامل
full blown تمام کامل
full bodied money پول کامل
full command اداره کامل
full employment اشتغال کامل
totaled جمع کل کامل
totaling جمع کل کامل
totalled جمع کل کامل
finish کامل کردن
dismounted defilade اختفاء کامل
fuller کامل تر تمام تر
ripens کامل شدن
empery سلطه کامل
ripening کامل شدن
totals جمع کل کامل
ripened کامل شدن
ripen کامل شدن
out and out کامل سرتاسر
totalling جمع کل کامل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com