English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (35 milliseconds)
English Persian
hard که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
Other Matches
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
autoexec bat در DOS یک فایل دستهای است که هنگام روشن شدن کامپیوتر یا شروع مجدد کاردستگاه فعال میشود
coldest روشن کردن یک کامپیوتر
colder روشن کردن یک کامپیوتر
cold روشن کردن یک کامپیوتر
colds روشن کردن یک کامپیوتر
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powering خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powers خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powered خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
colds روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colder خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
colder روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
coldest خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
coldest روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colds خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
shadow RAM ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
cold fault نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
cold خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold boot روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
autos امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
senses روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sense روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sensed روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
auto امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
autos توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
auto توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
shutdown دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdowns دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
zeros 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zero 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zeroes 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
illuminate چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
blinks روشن خاموش شدن چراغها
blinked روشن خاموش شدن چراغها
blink روشن خاموش شدن چراغها
flashes شدت حرف که روشن و خاموش شود
bistable که در موقعیت ممکن روشن و خاموش دارد
flash شدت حرف که روشن و خاموش شود
flashed شدت حرف که روشن و خاموش شود
illumination by diffusion روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
The lights of the aircraft were blinking. چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
shut down خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
blinking روشن و خاموش شدن در نتیجه تغییر شدت حرف نمایش داده شده
explained روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain روشن کردن باتوضیح روشن کردن
daylit روز روشن روشن کردن
daylight روز روشن روشن کردن
relayed عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relay عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relays عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
clears روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearest روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearer روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clear روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
bootstrap مجموعه دستوراتی که پیش از بار شدن برنامه توسط کامپیوتر اجرا میشود که معمولاگ سیستم عامل را بار میکند وقتی که کامپیوتر روشن میشود
to throw light upon روشن کردن کمک بتوضیح چیزی کردن
muffle خاموش کردن ساکت کردن
dumbest لال کردن خاموش کردن
muffles خاموش کردن ساکت کردن
dumber لال کردن خاموش کردن
dumb لال کردن خاموش کردن
muffling خاموش کردن ساکت کردن
quenches دفع کردن خاموش کردن
still brith خاموش کردن ساکت کردن
quenched دفع کردن خاموش کردن
quench دفع کردن خاموش کردن
equalised معادل کردن .
equalized معادل کردن .
equalize معادل کردن .
equalising معادل کردن .
equalizes معادل کردن .
equalises معادل کردن .
equalizing معادل کردن .
out- خاموش کردن
to put out خاموش کردن
suffocates خاموش کردن
extinguish خاموش کردن
smothers خاموش کردن
turn out <idiom> خاموش کردن
smothering خاموش کردن
smothered خاموش کردن
suffocated خاموش کردن
suffocating خاموش کردن
suffocate خاموش کردن
quenching خاموش کردن
to snuff out خاموش کردن
to switch off خاموش کردن
smother خاموش کردن
put out خاموش کردن
hush خاموش کردن
extinguishing خاموش کردن
outed خاموش کردن
extinguishes خاموش کردن
out خاموش کردن
turn-off خاموش کردن
turn off خاموش کردن
dout خاموش کردن
turn-offs خاموش کردن
turn on <idiom> روشن کردن،بازکردن،شروع کردن
snow واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snowed واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snows واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snowing واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
to talk down خاموش یاساکت کردن
snub سربالا خاموش کردن
to smother a flame شعله ای را خاموش کردن
turn-offs خاموش کردن یاشدن
snubbed سربالا خاموش کردن
turn off خاموش کردن یاشدن
snubbing سربالا خاموش کردن
snubs سربالا خاموش کردن
quenched خاموش کردن ترساندن
turn-off خاموش کردن یاشدن
to blow out alamp خاموش کردن چراغ
fight the fire اتش خاموش کردن
turn out باکلید خاموش کردن
snuff بافوت خاموش کردن
To dye ones hair. موها را خاموش کردن
to laugh down با خنده خاموش کردن
powered خاموش کردن یک وسیله
powering خاموش کردن یک وسیله
powers خاموش کردن یک وسیله
stifles خاموش کردن فرونشاندن
to shut down a reactor راکتوری را خاموش کردن
quenches خاموش کردن ترساندن
power خاموش کردن یک وسیله
stifled خاموش کردن فرونشاندن
stifle خاموش کردن فرونشاندن
To extinguish a fire. آتش را خاموش کردن
turn off <idiom> بستن ،خاموش کردن
quench خاموش کردن ترساندن
resets سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
reset سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
ctrl انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
CTR انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
infra red link سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند
smolder بی اتش سوختن خاموش کردن
stills ساکت کردن خاموش شدن
to snuff out در نتیجه گل گیری خاموش کردن
radar silence خاموش کردن موقتی رادارها
power down قطع برق خاموش کردن
stillest ساکت کردن خاموش شدن
smouldering بی اتش سوختن خاموش کردن
stiller ساکت کردن خاموش شدن
smoulder بی اتش سوختن خاموش کردن
light line خط خاموش کردن چراغ خودروها
smoulders بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders بی اتش سوختن خاموش کردن
still ساکت کردن خاموش شدن
stanch خاموش کردن ساکت شدن
smoldering بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered بی اتش سوختن خاموش کردن
static MAR که تا وقتی داده می پذیرد که منبع تغذیه روشن است و داده نیازی به تنظیم مجدد ندارد
reloaded پر کردن مجدد
reloading پر کردن مجدد
reload پر کردن مجدد
reloads پر کردن مجدد
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powered خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powers خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
shut off <idiom> بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
powering خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
to turn off خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
banding روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
warm boot فرایند فریب دادن کامپیوتر بااین تفکر که برق ان با وجودروشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم
powering مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
powers مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
powered مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
remelt ذوب کردن مجدد
reproductions تولید کردن مجدد
subdevice قسمت کردن مجدد
reprecipitation رسوب کردن مجدد
reproduction تولید کردن مجدد
reconditioning شرطی کردن مجدد
redesign طراحی مجدد کردن
subdevice بخش کردن مجدد
To squash someone . تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
bit map ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
reflow فروکش کردن جریان مجدد
refers مراجعه کردن بازدید مجدد
refer مراجعه کردن بازدید مجدد
referred مراجعه کردن بازدید مجدد
recapitalize سرمایه گذاری مجدد کردن
wet blankets پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wet blanket پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
lumine روشن کردن
illumining روشن کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com