Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (30 milliseconds)
English
Persian
wad
کپه کردن لایی گذاشتن
wads
کپه کردن لایی گذاشتن
Other Matches
pads
لایی گذاشتن
pad
لایی گذاشتن
gasket
درز گرفتن لایی گذاشتن
gaskets
درز گرفتن لایی گذاشتن
lay off
<idiom>
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
packing
لایی
wad
لایی
stuffing
لایی
bushes
لایی
pads
لایی
layers
لایی
layer
لایی
pad
لایی
mattresses
لایی
padding
لایی
mattress
لایی
bushing
لایی
wads
لایی
bush
لایی
wadding
لایی
stiffener
لایی
shim
لایی
gaskets
لایی
static seal
لایی
gasket
لایی
distance wadding
لایی
stiffeners
لایی
laminate
چند لایی
filter packing
لایی صافی
fillings
لایی گذاری
filling
لایی گذاری
single conductor cable
کابل تک لایی
cellulose wadding
لایی سلولزی
stranded conductor
کابل تک لایی
padding
لایی گذاری
isolator for battery plate
لایی باتری
cotton wool
لایی پنبه
cotton wool
پنبه لایی
heeltap
لایی پاشنه
metallic packing
لایی فلزی
battery isolator
لایی باتری
stranded wire
کابل تک لایی
shim
لایی فلزی
plywood
تخته سه لایی
distance wadding
لایی جازم
fix
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
fixes
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
lids
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into
<idiom>
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
laminated beam
تیر چند لایی
labyrinth packing
لایی واشر لابیرنت
battery jar spacer
لایی فرف باتری
pads
دفترچه یادداشت لایی
linings
به خط شدن نظامیان لایی
lining
به خط شدن نظامیان لایی
manifold
لوله چند لایی
pad
دفترچه یادداشت لایی
falsie
لایی پستان بند
cuts
عبور کردن گذاشتن
lay down
فدا کردن گذاشتن
lodges
گذاشتن تسلیم کردن
lodged
گذاشتن تسلیم کردن
lodge
گذاشتن تسلیم کردن
cut
عبور کردن گذاشتن
inserts
گذاشتن جاسازی کردن
inserting
گذاشتن جاسازی کردن
insert
گذاشتن جاسازی کردن
deposit
: ته نشین کردن گذاشتن
have
صرف کردن گذاشتن
stead
گذاشتن حمایت کردن
having
صرف کردن گذاشتن
deposits
: ته نشین کردن گذاشتن
upholster
روکشیدن مبل و لایی و فنرگذاشتن در ان
booster
لایی استری منفجر کننده
boosters
لایی استری منفجر کننده
in
:درمیان گذاشتن جمع کردن
rat race
<idiom>
رها کردن ،تنها گذاشتن
deposit
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
applies
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
in-
:درمیان گذاشتن جمع کردن
deposits
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
arrange
قرار گذاشتن سازمند کردن
arranges
قرار گذاشتن سازمند کردن
to hang up
معطل کردن مسکوت گذاشتن
arranging
قرار گذاشتن سازمند کردن
apply
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
applying
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
heed
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
inserts
داخل کردن در میان گذاشتن
inserting
داخل کردن در میان گذاشتن
insets
افزودن اضافه کردن گذاشتن
auctions
حراج کردن بمزایده گذاشتن
to put together
بکب کردن پیش هم گذاشتن
heeding
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeds
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
auctioning
حراج کردن بمزایده گذاشتن
insert
داخل کردن در میان گذاشتن
auctioned
حراج کردن بمزایده گذاشتن
to shut up
حبس کردن درصندوق گذاشتن
auction
حراج کردن بمزایده گذاشتن
louse
شپش گذاشتن شپشه کردن
to put a way childish
صرف کردن گرو گذاشتن
deteriorate
خراب کردن روبزوال گذاشتن
To trample upon justice. To be unfair.
پاروی حق گذاشتن ( حق کشی کردن )
accumulate
روی هم گذاشتن متراکم کردن
deteriorated
خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorates
خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorating
خراب کردن روبزوال گذاشتن
inset
افزودن اضافه کردن گذاشتن
dumfound
متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
arranged
قرار گذاشتن سازمند کردن
accumulating
روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulates
روی هم گذاشتن متراکم کردن
heeded
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
dumbfound
متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
improver
لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
dress improver
لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
oakum
پس مانده الیاف شاهدانه کنف لایی
buster
خرج مشتعل کننده استری یا لایی
to soak out the salt of
توی اب گذاشتن وکم نمک کردن
to part the hair
فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
swindles
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
emplacement
پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
skirt
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
swindle
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindled
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
skirts
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
adventure
درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
emplace
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
cook up
<idiom>
اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
adventures
: درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
the setting of a gem
سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
cable laid rope
طنابیکه ازسه رشته سه لایی بافته شده باشد
affect
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
chest protector
لایی کلفت محافظ سینه توپگیریا داور بیس بال
reefknot
گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
To leave behinde.
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
staked
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stake
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stakes
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
superinduce
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
to leave someone in the lurch
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
antistatic mat
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
cornering
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corners
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corner
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
plywood
تخته لایی تخته چند لا
to lay it on with a trowel
گذاشتن
apostrophize
گذاشتن
placing
گذاشتن
lays
گذاشتن
to run in
تو گذاشتن
getting on in years
پا به سن گذاشتن
to trample on
گذاشتن
teasing
سر به سر گذاشتن
lay
گذاشتن
to take in
تو گذاشتن
leaving
گذاشتن
infiltrating
گذاشتن
infiltrates
گذاشتن
infiltrated
گذاشتن
infiltrate
گذاشتن
let
گذاشتن
lets
گذاشتن
letting
گذاشتن
leave
گذاشتن
placement
گذاشتن
mislaid
جا گذاشتن
run home
جا گذاشتن
go on
<idiom>
گذاشتن
inculcate
پا گذاشتن
mislaying
جا گذاشتن
mislays
جا گذاشتن
take in
تو گذاشتن
placements
گذاشتن
put
گذاشتن
putting
گذاشتن
To be gettingh on in years.
پا به سن گذاشتن
puts
گذاشتن
inculcating
پا گذاشتن
inculcates
پا گذاشتن
inculcated
پا گذاشتن
misplace
جا گذاشتن
to pickle a rod for
گذاشتن
ti turn in
تو گذاشتن
loads
گذاشتن
question answer
در صف گذاشتن
place
گذاشتن
load
گذاشتن
places
گذاشتن
mislay
جا گذاشتن
to leave a margin
حاشیه گذاشتن
set down
بزمین گذاشتن
reserve
کنار گذاشتن
trepass
پافرا گذاشتن
cupped
فنجان گذاشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com