English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 43 (4 milliseconds)
English Persian
She just left ( went ) . off she went . گذاشت ورفت
Other Matches
differentiator وسیلهای که برون گذاشت ان با مشتق سیگنال درون گذاشت متناسب است
it is all up گذشت ورفت
Off she went . راهش را کشید ورفت
It vanished into thin air. دود شد ورفت هوا
She left me in the lurch . She stood me up. مرا کاشت ورفت
He shut the door and left. دررا بست ورفت
pother امد ورفت ه حالت اضطراب
shuttles ترنی که فقط در مسیرمعینی امد ورفت کند
shuttle ترنی که فقط در مسیرمعینی امد ورفت کند
shuttled ترنی که فقط در مسیرمعینی امد ورفت کند
negligence فرو گذاشت
inputted درون گذاشت
overlays جای گذاشت
feed درون گذاشت
feeds درون گذاشت
overlay جای گذاشت
input درون گذاشت
overlaying جای گذاشت
output برون گذاشت برونگذار
outputs برون گذاشت برونگذار
He left his family in Europe . خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
he put orlaid the blame me تقصیر را به گردن من گذاشت
The fellow just took off. طرف گذاشت دررفت
penny bank بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
drew دریافت کرد ناتمام گذاشت
Mother left me 500 tomans . مادرم برایم 500 تومان گذاشت
The professor stepped into the classroom. استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
He left a large fortuue. ثروت هنگفتی را به ارث (باقی )گذاشت
incommunicably چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
He left a great name behid him . نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
She laid the book aside . کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
extensiontable میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
hand وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
handing وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
identity of indiscernibles یکی بودن چیزهایی که نتوان بین شان فرق گذاشت
differentiating cicuit مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
rough handling of a thing گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
Tahmasb شاه تهماسب [پسر شاه اسماعیل موسس سلسله صفوی خدمات زیادی برای حفظ و اعتلا هنر فرشبافی ایران به جای گذاشت.]
densities سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com