English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
interrupt handler گرداننده وقفه
Other Matches
interrupts خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
transparent مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
operators گرداننده
drives گرداننده
inverter بر گرداننده
drive گرداننده
operator گرداننده
operator گرداننده
user گرداننده
handler گرداننده
operators گرداننده ها
handlers گرداننده
users گرداننده ها
final drive گرداننده نهایی
driving wheel چرخ گرداننده
driving axle محور گرداننده
drive number شماره گرداننده
driving rod میله گرداننده
hard drive گرداننده سخت
driving flange لبه گرداننده
driving flange فلانژ گرداننده
driver راننده گرداننده
drivers راننده گرداننده
operating lever اهرم گرداننده
st0 drive گرداننده 605ST
current drive گرداننده کنونی
driving axle اکسل گرداننده
driving belt تسمه گرداننده
driving sleeve استوانه گرداننده
drive راندن گرداندن گرداننده
dual disk drive گرداننده دیسک دوگانه
back driving axle محور گرداننده عقب
peristrephic گرداننده موجب گردش
magnetic tape transport گرداننده نوار مغناطیسی
magnetic tape drive گرداننده نوار مغناطیسی
crank drive گرداننده میل لنگ
default drive گرداننده پیش فرض
driving torque گشتاور پیچشی گرداننده
drives راندن گرداندن گرداننده
winchester disk drive گرداننده دیسک وینچستر
driving pinion چرخ دندانه پی نیون گرداننده
final drive چرخ گرداننده نهایی شنی
sprocket دنده ملخی مین چرخ گرداننده نهایی در تانک
interrupt وقفه
at a stretch بی وقفه
gaps وقفه
gap وقفه
pausing وقفه
pauses وقفه
paused وقفه
pause وقفه
dead lock وقفه
hiatus وقفه
hold back وقفه
ceasing وقفه
abeyance or adeyancy وقفه
suspension وقفه
suspensions وقفه
hoid up وقفه
interrupting وقفه
down time وقفه
discontinuance وقفه
interrupts وقفه
chasm وقفه
chasms وقفه
desuetude وقفه
abeyance وقفه
interruptions وقفه
interruption وقفه
paralysis وقفه
ceases وقفه
ceased وقفه
station وقفه
stationed وقفه
breaks وقفه
stations وقفه
arrest وقفه
arrested وقفه
break وقفه
arrests وقفه
stick وقفه
deadlock وقفه
standstill وقفه
blocks وقفه
blocking وقفه
block وقفه
blocked وقفه
jib وقفه
jibbed وقفه
unabated <adj.> بی وقفه
standstil وقفه
stound وقفه
cease وقفه
interval وقفه
uninterrupted بی وقفه
jibs وقفه
jibbing وقفه
work stoppage وقفه در کار
sticking voltage ولتاژ وقفه
wind rocked out وقفه تنفسی
external interrupt وقفه خارجی
continous cycle دوره بی وقفه
affect block وقفه عاطفه
caesura وقفه ایست
blocking period دوره وقفه
betweentimes درمدت وقفه
automatic interrupt وقفه خودکار
full stops وقفه کامل
full stop وقفه کامل
interrupt driven وقفه گرا
massed learning یادگیری بی وقفه
interval ایست وقفه
flashback وقفه زمانی
machine interupption وقفه ماشین
uninterrupted duty کار بی وقفه
time out وقفه فاصله
flashbacks وقفه زمانی
massed practice تمرین بی وقفه
nerve block وقفه عصبی
priority interrupt وقفه اولویت
system interrupt وقفه سیستم
interrupt vector بردار وقفه
unceasing بدون وقفه
run on بدون وقفه
program interrupt وقفه برنامه
vectored interrupt وقفه برداری
scanned interrupt وقفه پویش شده
insolvency وقفه در پرداخت دیون
ups تامین برق بی وقفه
disarm ثیرات وقفه شدن
short time rating کار کردن با وقفه
disarmed ثیرات وقفه شدن
interrupt ناتوان کردن وقفه
disarms ثیرات وقفه شدن
interrupting حرکت دادن وقفه
interrupting ناتوان کردن وقفه
fall into abeyance درحال وقفه افتادن
machine check interrupt وقفه بررسی ماشین
machine check interrupt وقفه مقابله ماشین
interrupt serrice routine روال سرویس وقفه
clock interrupt وقفه زمان سنجی
interrupts ناتوان کردن وقفه
arm خط وط وقفه فعال شده .
interrupts حرکت دادن وقفه
interrupt حرکت دادن وقفه
parabiosis وقفه رسانش عصبی
constant speed drive چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
spinning wheels چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning wheel چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
evertor عضله برون گرداننده عضله راجعه
NMI وقفه غیرقابل چشم پوشی
tenuis علامت مکث و وقفه در یونانی
shut up باعث وقفه در تکلم شدن
uniterruptable power supply سیستم تامین برق بی وقفه
uninterruptable power supply منبع تغذیه وقفه ناپذیر
continous type furnace کوره نوع بدون وقفه
continous متصل متوالی بدون وقفه
interrupting انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupt انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupts خط وقفه که فعال شده است
interrupting ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting خط وقفه که فعال شده است
interrupt خط وقفه که فعال شده است
interrupt ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupts ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupts انجام عملی پس از تشخیص وقفه
capstan میله نوار گردان یا واحد پشتیبانی نوار که باعث میشود نوار به نوک خواندن / نوشتن یا گرداننده منتقل نماید
interrupting حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
station break وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
interrupt حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
caesura وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
suspended animation وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
interrupts حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupting ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
handler یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
attention کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
attentions کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
interrupt تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupt ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
attentions سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
burst انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
interrupting تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
attention سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
handlers یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
bursts انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
interrupts تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupts ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
disk drive گرداننده دیسک دیسک گردان
disk drives گرداننده دیسک دیسک گردان
disabling دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
daisy chain خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
Dont let the grass grow under your feet. نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
interrupts سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
disables دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
interrupting سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
maskable سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com