Dictiornary-Farsi | گردش به راست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (11 milliseconds)

English	Persian
clockwise rotation	گردش به راست
right handed rotation	گردش به راست
rotation in a clockwise direction	گردش به راست


Search result with all words

dextrorotation	گردش بطرف قطب راست
No left [right] turn!	گردش به چپ [راست] ممنوع!
Other Matches

dexiotropous	واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropic	واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
attention to port	احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.	این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
bi directional	چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
constant displacement pump	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
one two	ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
orthotropous	دارای تخمک راست راست اسه
plain dealing	معامله راست حسینی راست باز
To lead an idle life.	راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
flowchart template	یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
off	خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
columnleft	فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
half face	نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
equation of exchange	همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
underhook	گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
side step	فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
right justify	هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
guide left	فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
half left	فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
progresses	گردش
traveled	گردش
travel	گردش
progressing	گردش
on the rove	در گردش
canters	گردش
cantering	گردش
turn	گردش
progressed	گردش
nutation	گردش
circumrotation	گردش
hikes	گردش
water circulation	گردش اب
travels	گردش
progress	گردش
turns	گردش
wresting	گردش
wrests	گردش
gyration	گردش
gyrations	گردش
promenades	گردش
movement	گردش
promenade	گردش
traverses	گردش
excursions	گردش
hiking	گردش
traversing	گردش
hiked	گردش
hike	گردش
excursion	گردش
wrested	گردش
wrest	گردش
meanders	گردش
meandering	گردش
meandered	گردش
meander	گردش
rotation	گردش
ambulation	گردش
paseo	گردش
walking	گردش
perambulation	گردش
traverse	گردش
traversed	گردش
operation	گردش
cantered	گردش
runs	گردش
trip	گردش
tripped	گردش
trips	گردش
flow	گردش
circulation	گردش
flowed	گردش
flows	گردش
anticlockwise rotation	گردش به چپ
turnover	گردش
run	گردش
circulations	گردش
race	گردش
period	گردش
periods	گردش
flowline	خط گردش
canter	گردش
strolled	گردش
stroll	گردش
cycled	گردش
cycles	گردش
itineracy	گردش
revved	گردش
counterclockwise rotation	گردش به چپ
revs	گردش
rev	گردش
itineration	گردش
revolutions	گردش
revolution	گردش
left handed rotation	گردش به چپ
maeander	گردش
strolls	گردش
cycle	گردش
races	گردش
twirling	گردش
flowine	خط گردش
twirled	گردش
circuits	گردش
twirl	گردش
jaunt	گردش
circuit	گردش
jaunts	گردش
raced	گردش
revving	گردش
twirls	گردش
straightish	سر راست
straightish	راست
wrapover skirt	راست
wrapover dress	راست
outspoken	رک و راست
rectilineal	راست خط
blankly	سر راست
wrapover top	راست
right back	بک راست
straighter	راست
pricking	راست
pricked	راست
straightest	راست
straightforward	راست
straightforward	رک سر راست
prick	راست
wooden	راست
sheer	یک راست
straight	راست
up front	رک و راست
uninhibited	رک و راست
erects	راست
turnabouts	به راست راست
turnabout	به راست راست
right face	به راست راست
erecting	راست
erected	راست
right footed	راست پا
four-square	رک و راست
erect	راست
beeline	خط راست
pricks	راست
right turn	به راست راست
righted	راست
upright	راست
truest	راست
plain spoken	یر راست
righting	راست
plain dealing	راست
freehearted	رک و راست
apeak	راست
vertical beam	راست رو
directly	سر راست
right	راست
bee line	خط راست
bolt upright	راست
dextrorotatory	راست بر
dextrogyrous	راست بر
candid	راست
on end	راست
truer	راست
vertically	راست
true	راست
plumply	سر راست
forthrights	سر راست
gyringly	گردش کنان
hydraulic cycle	گردش اب در طبیعت
cycles	دوره گردش
round robin	با گردش نوبت
roll	چرخش گردش
rolled	چرخش گردش
cycle of water	گردش اب در طبیعت
rolls	چرخش گردش
daily round	گردش روزانه
cycled	دوره گردش
data flow	گردش داده ها
gyre	گردش دایره
cycle	دوره گردش
sashay	گردش سفر
take a walk	گردش کردن
field trip	گردش علمی
flow direction	جهت گردش
flow of expenditure	گردش هزینه
the turn of a wheel	گردش چرخ
to be in a whirl	گردش کردن
flow of information	گردش اطلاعات
flow of production	گردش تولید
eyre	گردش دورانی
excursionist	گردش کننده
excurse	گردش کردن
to go for a walk	گردش رفتن
flow of income	گردش درامد
go for a walk	گردش رفتن
peripatetic	گردش کننده
bloodstreams	رگ گردش خون
bloodstream	رگ گردش خون
fractional rotation	گردش کسری
promenade	گردش کردن
to go for a stroll	گردش کردن
roved	گردش کردن