Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
control flow
گردش کنترل
Search result with all words
multimedia
محصول ماکروسافت که امکان تولید برنامههای کاربردی چند رسانهای با استفاده از کتابخانه توابع برای کنترل گردش ویدیو
Other Matches
cascade control
چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
constant displacement pump
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template
یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
equation of exchange
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
tasks
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
electronic
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
tokens
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
token
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
apt
زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel
صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
loops
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
real time
سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
looped
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
control and reporting center
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
executives
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executive
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
radio control
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control
کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron
کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible
کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
inventory control
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controls
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
ctrl
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control statement
حکم کنترل دستور کنترل
control sheet
صفحه کنترل چارت کنترل
block plot
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick
سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
controlled fragmentation
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
tactical air controler
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
subroutine
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
climb mode
روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
remote control
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
control officer
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
simple network management protocol
سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode
روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
quality control tests
ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
flight control
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
airlift control element
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
jaunt
گردش
wrests
گردش
canter
گردش
travels
گردش
traveled
گردش
travel
گردش
progress
گردش
canters
گردش
cantering
گردش
cantered
گردش
twirl
گردش
jaunts
گردش
gyration
گردش
twirls
گردش
twirling
گردش
twirled
گردش
runs
گردش
circuit
گردش
circuits
گردش
hike
گردش
hiked
گردش
hikes
گردش
hiking
گردش
flowline
خط گردش
flowine
خط گردش
gyrations
گردش
run
گردش
progressed
گردش
progresses
گردش
turns
گردش
excursion
گردش
meanders
گردش
meandering
گردش
meandered
گردش
nutation
گردش
excursions
گردش
counterclockwise rotation
گردش به چپ
meander
گردش
maeander
گردش
paseo
گردش
on the rove
در گردش
water circulation
گردش اب
wresting
گردش
movement
گردش
turn
گردش
operation
گردش
progressing
گردش
strolls
گردش
strolled
گردش
stroll
گردش
wrested
گردش
promenade
گردش
revving
گردش
revved
گردش
revs
گردش
rev
گردش
revolutions
گردش
revolution
گردش
promenades
گردش
walking
گردش
ambulation
گردش
circumrotation
گردش
perambulation
گردش
circulation
گردش
rotation
گردش
traversing
گردش
itineration
گردش
trip
گردش
tripped
گردش
races
گردش
raced
گردش
circulations
گردش
race
گردش
traverse
گردش
traversed
گردش
traverses
گردش
left handed rotation
گردش به چپ
wrest
گردش
cycled
گردش
flows
گردش
turnover
گردش
period
گردش
itineracy
گردش
periods
گردش
cycles
گردش
cycle
گردش
flow
گردش
anticlockwise rotation
گردش به چپ
flowed
گردش
trips
گردش
circulates
گردش کردن
turnover
گردش معاملات
cycle of the room
گردش ماه
itinerancy
در بدری گردش
cycle of water
گردش اب در طبیعت
to make an excursion
به گردش رفتن
circulates
به گردش در اوردن
revolutions per minute
گردش بر دقیقه
operating capital
سرمایه در گردش
revs per minute
گردش بر دقیقه
trading capital
سرمایه در گردش
circulate
گردش کردن
clockwise rotation
گردش براست
promenader
گردش کننده
rotation in a clockwise direction
گردش به راست
roll
چرخش گردش
circulated
گردش کردن
program flow
گردش برنامه
cooling water circulation
گردش اب سرد
nyuctitropism
گردش برگ در شب
circulated
به گردش در اوردن
circulate
به گردش در اوردن
itinerate
گردش کردن
rolled
چرخش گردش
rpm
گردش بر دقیقه
rev
گردش بر دقیقه
rambling
گردش کننده
working capital
سرمایه در گردش
volume of sales
گردش معاملات
sashay
گردش سفر
turn-over
گردش معاملات
clockwise rotation
گردش به راست
sales
{pl}
گردش معاملات
cycle
دوره گردش
rides
گردش سواره
round robin
با گردش نوبت
river trip
گردش رودخانه ای
passageway
غلام گردش
passageways
غلام گردش
continous running
گردش دائمی
continous cycle
گردش دائمی
cycles
دوره گردش
cycled
دوره گردش
circulative
گردش کننده
circulationg air
هوای در گردش
ride
گردش سواره
cash flows
وجوه در گردش
capital turnover
گردش سرمایه
budget cycle
گردش بودجه
turning effect
اثر گردش
turning circle
دایره گردش
turnaround time
زمان گردش
circulations
مسیر گردش
pleasure ground
گردش گاه
circulating asset
دارایی در گردش
circulating capital
سرمایه در گردش
circulation capital
سرمایه در گردش
speed of rotation
گردش بر دقیقه
operation
گردش جنبش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com