Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (41 milliseconds)
English
Persian
score
گرم کردن اسب ثبت حرکات
scored
گرم کردن اسب ثبت حرکات
scores
گرم کردن اسب ثبت حرکات
Other Matches
movements
حرکات
calisthenics
حرکات نرمشی
voluntary exercise
حرکات اختیاری
air movements
حرکات هوایی
rings
حرکات دارحلقه
peristalsis
حرکات حلقوی
calisthenics
حرکات سوئدی
gestures
حرکات بیانگر
pump
حرکات فریبنده
retrograde movement
حرکات به عقب
eurythmics
تناسب حرکات
motion analysis
تحلیل حرکات
puerilism
حرکات کودکانه
cadences
موزونی حرکات
play marking
حرکات تهاجمی
compulsory freestyle
حرکات اجباری
prescribed exercise
حرکات اجباری
movements
حرکات یکانها
cadence
موزونی حرکات
school figures
حرکات اسب
optional
حرکات اختیاری
pumps
حرکات فریبنده
pumped
حرکات فریبنده
compulsory
حرکات اجباری
tactical movement
حرکات تاکتیکی
eye movements
حرکات چشم
notations
ثبت حرکات شطرنج
by-play
حرکات یا مکالمات فرعی
eurhythmics
حرکات بدنی موزون
disported
حرکات نشاط انگیزکردن
disport
حرکات نشاط انگیزکردن
lunes
حرکات جنون امیز
gestural
متضمن حرکات واشارات
rapid eye movements
حرکات سریع چشم
eurythmics
حرکات بدنی موزون
compound attack
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
circulation control
مدار کنترل حرکات
position of attention
حرکات و احترامات نظامی
composite attack
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
disporting
حرکات نشاط انگیزکردن
maneuvering board
تابلوی حرکات ناوها
lateral and sway bracing
حرکات جانبی و نوسانی
appeasement gestures
حرکات صلح جویانه
notation
ثبت حرکات شطرنج
aerobatic
حرکات آکروباتی با هواپیما
surged
حرکات افقی اب دریا
transposition
تبدیل حرکات شطرنج
air movement section
قسمت حرکات هوایی
floor exercise
حرکات زمینی ژیمناستیک
surges
حرکات افقی اب دریا
road movement
حرکات روی جاده
surge
حرکات افقی اب دریا
disports
حرکات نشاط انگیزکردن
adiadokinesis
زوال حرکات تناوبی
girlishness
حرکات یا حالات دخترانه
lip key
[دستگاه ثبت حرکات لب]
music of the spheres
اهنگ حرکات افلاک
air register
تنظیم حرکات هوایی
piaffe
نمایش حرکات یورتمهای
mass of maneuver
سنگینی حرکات یکان
lip read
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
screwing
حرکات دورانی یخهای دریایی
lip-read
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
figure skate
اسکیت با انجام حرکات مختلف
lip-reads
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
cardiography
ثبت حرکات وضربان قلب
by-play
حرکات یا مکالمات کنار صحنه
tic
حرکات غیر ارادی اندامها
combatdrill
تمرین حرکات و ارایشهای رزمی
percentage
نسبت حرکات موفقیت امیز
theatrical gestures
حرکات واداهایی که در خورتماشاخانه باشد
air control ship
ناو کنترل حرکات هوایی
percentages
نسبت حرکات موفقیت امیز
tics
حرکات غیر ارادی اندامها
kinesiology
تشریح حرکات بدنی انسان
pattern
گامها و حرکات دو اسکیت بازبا هم
patterns
گامها و حرکات دو اسکیت بازبا هم
lipreading
فهم کلمات از راه حرکات لب لب خوانی
pinning combination
مجموع حرکات منجر به ضربه فنی
free skating
قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
movement control
کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
degree of difficulty
درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
myocardiograph
اسبابی که حرکات قلب راترسیم میکند
paragraph three
هرکدام از حرکات روی یک پاتوام با چرخش
figurine algebraic notation
ثبت جبری و شکلی حرکات شطرنج
progressive attack
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
algebriac notation
ثبت حرکات شطرنج با استفاده نمادهای جبری
stop hit
ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
streak
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
lindy
رقص دارای حرکات سریع وجهشهای مداوم
flag days
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
psychomotor
ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
pnemograph
الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
entrucking table
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
streaked
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaks
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaking
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
kymograph
دستگاه ثبت نوسانات یا حرکات موجی مانند نبض
escapement
تنظیم ابتدایی حرکات عمودی یک ورق کاغذ در چاپگر
beau geste
حرکات لطیف وزیبا در هنگام سخن گفتن ژست
dressage
حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
combination shot
ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
regulating station
پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
program
مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین
programs
مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین
calibrating
تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد
calibrate
تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد
calibrates
تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد
calibrated
تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد
Grands Prix
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
peripheral
وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند
Grand Prix
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
polar motion
وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
mouse
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouses
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
adjudicated
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
mechanical mouse
mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
scheduled wave
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
drill sergeant
گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
swing bowler
توپ اندازی که از پرتاب توپ با حرکات قوسی اش استفاده میکند
restrictive fire plan
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
trick ski
اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
facing
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
circus catch
گرفتن توپ با حرکات ژیمناستیکی گرقتن توپ ضربه خورده با روشی عجیب
stepped up separation
حرکت پلهای هواپیماها ارایش پلهای در حرکات هوایی
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
eurhythmy
ضربان منظم نبض حرکات منظم بدن
eurythmy
ضربان منظم نبض حرکات منظم بدن
positioned
مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
position
مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
retrograde
عقب کشیدن حرکات به عقب
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com