Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (10 milliseconds)
English
Persian
job enlargement
گسترش شغلی
Other Matches
deploying
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deployment operating base
پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
force tabs
نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
occupational
شغلی
vocational
شغلی
inoccupation
بی شغلی
vocational guidance
راهنمایی شغلی
vocational maladjustment
ناسازگاری شغلی
vocational counseling
مشاوره شغلی
vocational selection
گزینش شغلی
duty position
محل شغلی
fringe benefit
مزایای شغلی
occupational hazard
صدمه شغلی
occupational hazards
سانحه شغلی
occupational hazards
صدمه شغلی
dead-end job
شغلی بی آینده
occupational hazard
سانحه شغلی
vocational adjustment
سازگاری شغلی
job security
امنیت شغلی
job specification
مشخصات شغلی
job specification
ویژگیهای شغلی
job training
اموزش شغلی
occupational aptitude
استعداد شغلی
occupational family
گروه شغلی
job satisfaction
رضایت شغلی
occupational interests
رغبتهای شغلی
occupational mobility
تحرک شغلی
occupational psychology
روانشناسی شغلی
occupational stability
ثبات شغلی
occupational test
ازمون شغلی
job evaluation
ارزشیابی شغلی
job description
توصیف شغلی
job analysis
تحلیل شغلی
job elements
عناصر شغلی
trade tests
ازمونهای شغلی
vocational aptitude test
ازمون استعداد شغلی
professional liability insurance
بیمه تعهدات شغلی
vocational interest blank
پرسشنامه علائق شغلی
job classification
طبقه بندی شغلی
vocational rehabilitation
توان بخشی شغلی
occupational hierarchy
سلسله مراتب شغلی
dictionary of occupational titles
واژگان عنوانهای شغلی
job description
شرح وفایف شغلی
to accept a job
کاری
[شغلی]
را پذیرفتن
to follow a profession
شغلی راپیشه کردن
military occupational speciality
تخصص شغلی نظامی
But not just any job .
ولی البته نه هر شغلی
vacancy
موقعیت شغلی آزاد
runner
اداره کننده شغلی
job
پست شغلی و کار
jobs
پست شغلی و کار
runners
اداره کننده شغلی
svib
رغبت سنج شغلی استرانگ
kuder occupational interest survey
رغبت سنج شغلی کودر
test protectors
بازرس ازمایشات کارایی شغلی
tied down
<idiom>
مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
entry group
واجدین شرایط تخصصی شغلی
strong vocational interest blank
رغبت سنج شغلی استرانگ
to promote somebody
به کسی در شغلی درجه دادن
to upgrade somebody
به کسی در شغلی درجه دادن
sinecure
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
no branch
شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
sinecures
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
test examiner
مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
develop
گسترش
propagation
گسترش
expansion
گسترش
spread
گسترش
line of deployment
خط گسترش
spreads
گسترش
develops
گسترش
developments
گسترش
dispersal
گسترش
extension
گسترش
deploys
گسترش
deployment
گسترش
deploying
گسترش
promotions
گسترش
promotion
گسترش
deploy
گسترش
expanse
گسترش
development
گسترش
expanses
گسترش
extensions
گسترش
to unfold
گسترش دادن
installed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
prompt deployment
گسترش فوری
prompt deployment
گسترش مناسب
sign extension
گسترش علامت
to develop
[into]
گسترش دادن
[به]
to grow
[into]
گسترش دادن
[به]
vertical expansion
گسترش عمودی
widening of capital
گسترش سرمایه
applied
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
appointed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
deployed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
inserted
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
develop
گسترش وضعیت
widening of market
گسترش بازار
deploys
گسترش یافتن
circumfuse
گسترش یافتن
accrues
گسترش یافتن
deployment diagram
دیاگرام گسترش
deployment diagram
طرح گسترش
development plan
طرح گسترش
generation
افرینش گسترش
eco development
بوم گسترش
develops
گسترش وضعیت
develops
گسترش دادن
develop
گسترش دادن
generations
افرینش گسترش
bank expansion
گسترش بانکی
deployed
گسترش یافته
expansion
گسترش انبساط
abroad
گسترش یافته
wide angle
عدسی گسترش
wide-angle
عدسی گسترش
deploying
گسترش یافتن
accruing
گسترش یافتن
deployment
تفرقه گسترش
outspread
گسترش یافتن
accrue
گسترش یافتن
disposition
ارایشات گسترش
credit expansion
گسترش اعتبار
image speard
گسترش تصویر
deploy
گسترش یافتن
flank development
گسترش جناحی
spreads
گسترش یافتن
spread
گسترش یافتن
extensibility
گسترش پذیری
expansion path
مسیر گسترش
path of expansion
مسیر گسترش
expansible
گسترش پذیر
expansion
گسترش توسعه
redeployment
گسترش مجدد دادن
bank development
گسترش شبکه بانکی
automatic volume expansion
گسترش خودکار صدا
to spread
[across]
[over]
گسترش یافتن
[سرتاسر]
redeployment
تجدید گسترش کردن
relocation
تجدید گسترش دادن
spaces
گسترش دادن متن
generate
گسترش یافتن افریدن
generating
گسترش یافتن افریدن
elater
خاصیت انبساط و گسترش
dispersion
تفرقه گسترش یکان
space
گسترش دادن متن
generates
گسترش یافتن افریدن
flare angle
زاویه گسترش یا گشادگی
generated
گسترش یافتن افریدن
growth company
شرکت در حال گسترش
expanding industry
صنعت در حال گسترش
spreads
بسط وتوسعه یافتن گسترش
spread
بسط وتوسعه یافتن گسترش
open ranks
گسترش باز درسواره نظام
expandable
آنچه قابل گسترش باشد
expansion
توسعه گسترش دادن کشیدن
extensible
آنچه قابل گسترش است
battery groung pattern
طرح گسترش توپهای اتشبار
To extend the scope of ones activities .
میدان عملیات خودرا گسترش دادن
deployed
مستقر گسترش یافته در روی زمین
extending
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extends
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding ground
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
breeding grounds
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
extend
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
basic plus
نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
frictional unemployment
اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
metastasize
گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
disposition
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
problem child
فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
remedial maintenance
باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
EEMS
در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
monroe doctrine
سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
to pull off something
[contract, job etc.]
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
proficiency rating
طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
fringe benefits
مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
occupational disease
امراض شغلی
[نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
scalable software
برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
secure hypertext transfer protocol
گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
proliferation
سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
development
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
developments
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
metastasis
هجوم مرض گسترش میکرب مرض
diamond formation
ارایش لوزی شکل گسترش لوزی
pan american union
سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
gun displacement
جابجایی توپها گسترش توپها
expansion joint
درز گسترش درز گشایش
controlled fragmentation
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
repeater
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
ecosystem development
گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
expanding economy
اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
vase design
طرح گلدانی
[طرح های اولیه آن به حدود چهارصد سال پیش باز می گردد و وجه مشترک طرح های گلدانی استفاده از یک یا چند گلدان در متن فرش بوده که انواع پیچک و گل ها از درون آن به اطراف فرش گسترش می یابد.]
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com