Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
bed molding
گچ بری و تزئینات نزدیک سقف
Other Matches
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
passementerie
تزئینات
dressed
تزئینات
bijouterie
تزئینات
wall hanging
تزئینات دیواری
anaglyph
تزئینات برجسته
draperies
تزئینات پردهای
brattishing
تزئینات سنگر
flourishes
تزئینات نگارشی
flourish
تزئینات نگارشی
flourished
تزئینات نگارشی
frills
زواید تزئینات
frill
زواید تزئینات
foliated
[تزئینات با برگ گل]
drapery
تزئینات پردهای
drop-ornament
تزئینات آویزان
interlace
[تزئینات در هم بافته]
scrollwork
تزئینات طوماری شکل
curlicue
تزئینات خطاطی وغیره
acompaniment
تزئینات اضافی در ساختمان
shellwork
تزئینات صدف مانند
fleur-de-lys
[تزئینات گل زنبق یا سوسن]
parament
تزئینات اویختنی کلیسا
redecorating
تزئینات تازه کردن
redecorates
تزئینات تازه کردن
drop-tracery
تزئینات مشبک کاری
redecorate
تزئینات تازه کردن
flush bead moulding
[تزئینات گچ بری دوتایی]
redecorated
تزئینات تازه کردن
Fleur-de-lis
[تزئینات گل زنبق یا سوسن]
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
triglyphic
وابسته به تزئینات برجسته سه ترک
with all the frills
با همه تزئینات که باهاش می آید
languet
[تزئینات زبانه ای شکل]
[معماری]
lacertine
[تزئینات پیچکی در دوره سلتیکی]
quirks
تزئینات یا خصوصیات خط نویسی شخص
husk
[تزئینات کلاسیک شبیه حلقه گل]
quirk
تزئینات یا خصوصیات خط نویسی شخص
modillion
تزئینات معماری روی قرنیس ساختمان
corbeille
[معماری شبیه سبدی با تزئینات گل و میوه]
corbeil
[معماری شبیه سبدی با تزئینات گل و میوه]
ambience
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
ambiance
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
tracery
تزئینات ونقش ونگار پنجرههای گوتیک
feathering
[تزئینات با نگین تراشیده شده کوچک]
sgraffito
تزئینات هنری روی فروف سفالین وغیره
Frigi darium
[تزئینات زیبا و بزرگ در حمام های رومی]
disc
[تزئینات به شکل ستون صاف، مدور و برجسته]
gutta
تزئینات مخروطی شکل سردیوار ساختمانهای قدیم
C-scroll
[پیچک هایی به شکل سی و اس بویژه در تزئینات روکوکو]
drop
[تزئینات مخروطی شکل سر دیوار ساختمان های قدیمی]
guilloche
[تزئینات کلاسیک با نوار یا قیان به هم تابیده شده]
[معماری]
Floreale
[سبک تزئینات منزل در معماری هنر نوی ایتالیا]
agrafe
سنگ سر طاق
[دارای تزئینات برجسته کاری شده]
agraffe
سنگ سر طاق
[دارای تزئینات برجسته کاری شده]
ornament
[تزئینات و اجسامی که برای تزئین به فرش دوخته می شوند.]
fusarole
[حلقه ای به شکل نیم دایره در تزئینات میله استوانه ای ستون ها]
accessorize
اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
egg-and-dart
[تزئینات کلاسیک با ابزار محدب به شکل تخم مرغ و نیش]
Ditterling
[تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
strigil
برس یاماهوت پاکن مخصوص بدن یکرشته تزئینات موجی ساختمان
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
bay-leaf
[تزئینات کلاسیک بر طبق برگ خشک کرده ی برگ بو]
Alhambra
تزئینات الحمرا
[در ساختمان غربی اسپانیا استفاده می شود که شامل مجموعه ای از غرفه های به هم متصل شده با دو حیاط بزرگ در هر گوشه می شود.]
foreby
نزدیک
by
از نزدیک
contiguous
نزدیک
approaching
نزدیک
forbye
از نزدیک
beside
نزدیک
near-
نزدیک
near by
نزدیک به
near by
نزدیک
upcoming
نزدیک
in sight
نزدیک
towards
نزدیک
narrowly
از نزدیک
hard by
نزدیک
imminent
نزدیک
near at hand
نزدیک
forbye
نزدیک
forby
از نزدیک
close-ups
از نزدیک
close aboard
نزدیک
cephalo
نزدیک به سر
caudal
نزدیک به دم
closes
نزدیک
closer
نزدیک
close
نزدیک
close by
نزدیک
close-up
از نزدیک
close up
از نزدیک
nigh
نزدیک
forby
نزدیک
forthcoming
نزدیک
fast by
نزدیک
hand to hand
نزدیک
hand-to-hand
نزدیک
closest
نزدیک
at hand
نزدیک
nears
نزدیک
nearest
نزدیک
accessible
نزدیک
on the verge of
نزدیک به
nearing
نزدیک
up to
<idiom>
نزدیک به
to gain ground upon
نزدیک
neared
نزدیک
vicinal
نزدیک
nearer
نزدیک
proximate
نزدیک
nearby
نزدیک
up against
<idiom>
نزدیک به
on the eve of
نزدیک
next door to
نزدیک
neighbouring
نزدیک
adjacent
نزدیک
near
نزدیک
near upon
نزدیک
not ahunderd mails flom
نزدیک
to be on the way
نزدیک شدن
to gain on
نزدیک شدن به
to keep close
نزدیک ماندن
caudal
نزدیک به انتها
deciding
نزدیک به هدف
toward(s) evening
نزدیک به عصر
close in
نزدیک شدن
close coordination
هماهنگی نزدیک
subsaturated
نزدیک به اشباع
close coordination
همکاری نزدیک
myopia
نزدیک بینی
close control
کنترل نزدیک
to come by
نزدیک شدن
close controlled
همکاری نزدیک
close combat
رزم نزدیک
approachable
نزدیک شدنی
adducent
نزدیک کننده
aftermost
نزدیک پاشنه
aggress
نزدیک شدن
deepest
نزدیک به هدف
admaxillary
نزدیک ارواره
deeper
نزدیک به هدف
deep
نزدیک به هدف
to be quite close
نزدیک به هم بودن
stand by
<idiom>
نزدیک بودن
Near our office .
نزدیک اداره ما
in the near future
در آینده نزدیک
upcoming
دراتیه نزدیک
adductor
نزدیک کننده
close price
قیمت نزدیک
near point
نقطه نزدیک
in the near f.
دراینده نزدیک
in shore
در اب نزدیک کرانه
odd comeshortly
روز نزدیک
odd comeshortly
اینده نزدیک
immediate flanks
جناحین نزدیک
his almost night
نزدیک شب است
hare sighted
نزدیک بین
of kin
نزدیک همانند
hand in glove
خیلی نزدیک
hand and glove
خیلی نزدیک
one of these days
دراینده نزدیک
inapproachable
نزدیک نشدنی
neighbor
همسایه نزدیک
near shore
نزدیک به ساحل
near by
دم دست نزدیک
near sightedness
نزدیک بینی
near sight
نزدیک بینی
myopy
نزدیک بینی
nearer the end
نزدیک تر بیابان
nearsightedness
نزدیک بینی
keep back
نزدیک نشوید
infighting
نبرد نزدیک
inextremis
نزدیک بمرگ
hail fellow
صمیمی نزدیک
on the simmer
نزدیک بجوش
parahepatic
نزدیک جگر
cypres
تقریبی نزدیک
short sighted
نزدیک بین
subadult
نزدیک سن تکلیف
subapical
نزدیک راس
come by
نزدیک شدن
paranasal
نزدیک بینی
close support
پشتیبانی نزدیک
close supervision
نظارت نزدیک
subcentral
نزدیک مرکز
close range
فاصله نزدیک
danger close
خطر نزدیک
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com