Dictiornary-Farsi | یک ساعت کار یک کارگر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
man hour	یک ساعت کار یک کارگر


Search result with all words

time out	ساعت غیبت کارگر
time card	کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
Other Matches

sundials	ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
sundial	ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
gandey dancer	کارگر فصلی کارگر سیار
Look at the watch.	نگاه کنید به ساعت [مچی] ببینید ساعت چند است.
zone time	وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
By my watch it's five to nine.	طبق ساعت [مچی] من ساعت پنج دقیقه به نه است.
My curfew is at 11.	من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
standard time	ساعت بین المللی ساعت استاندارد
spindles	دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock.	او [مرد] عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
spindle	دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
synchronous	ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
clockwise	مطابق گردش عقربه ساعت در جهت عقربه ساعت
o'clock	ساعت از روی ساعت
transmission	وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmissions	وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
labourer	کارگر
joss	سر کارگر
laborers	کارگر
operatives	کارگر
operative	کارگر
labors	کارگر
labored	کارگر
workingman	کارگر
labourers	کارگر
worker	کارگر
labour	کارگر
employee	کارگر
workmen	کارگر
workwoman	کارگر زن
workwoman	زن کارگر
workman	کارگر
workpeople	کارگر
cooly	کارگر
employe	کارگر
telling	کارگر
laborer	کارگر
master workman	سر کارگر
craftsman assistant	کارگر
effective	کارگر
active	کارگر
shopman	کارگر
labour	حزب کارگر
common labour	کارگر عمومی
stable-boy	کارگر اصطبل
date labourer	کارگر روزمزد
labors	حزب کارگر
farm hands	کارگر مزرعه
farm hand	کارگر مزرعه
dairymaids	کارگر لبنیاتی
labor party	حزب کارگر
journeyman	کارگر مزدور
journeyman	کارگر ماهر
refiners	کارگر پالایشگاه
journeymen	کارگر مزدور
accommodator	کارگر کمکی
lay off	تعلیق کارگر
labor	حزب کارگر
exploitation of labor	استثمار کارگر
farmhand	کارگر مزرعه
daysman	کارگر روزمزد
furnace man	کارگر کوره
casual labour	کارگر اتفاقی
hodcarrier	کارگر ناوه کش
brain worker	کارگر مغزی
journeyman	کارگر متخصص
journey man	کارگر مزدور
day labourer	کارگر روزمزد
day laborer	روز کارگر
labour	کارگر عمله
laboring class	طبقه کارگر
journeymen	کارگر ماهر
journeymen	کارگر متخصص
workfolks	جماعت کارگر
workfolk	جماعت کارگر
work force	تعداد کارگر
unskilled worker	کارگر غیرمتخصص
unskilled worker	کارگر ساده
road maker	کارگر راه
seasonal worker	کارگر فصلی
unskilled labor	کارگر غیرماهر
slave ant	مورچه کارگر
shovelbill	کارگر بیل زن
longshoreman	کارگر اسکله
longshoremen	کارگر اسکله
navvies	کارگر ساده
shoveler	کارگر بیل زن
shovelman	کارگر بیل زن
skilled labour	کارگر ماهر
navvy	کارگر ساده
working man	کارگر افزارمند
swotting	کارگر زحمتکش
swotted	کارگر زحمتکش
dairymaid	کارگر لبنیاتی
refiner	کارگر پالایشگاه
mealmen	کارگر اسیاب
munitioneer	کارگر زرادخانه
workpeople	طبقه کارگر
outworker	کارگر ازاد
piler	کارگر شمعکوب
proletariat	کارگر ورنجبر
proletariat	طبقه کارگر
workingman	ازطبقه کارگر
reacher	کارگر نخ تاب
leaven	عامل کارگر
leavening	عامل کارگر
leavens	عامل کارگر
swot	کارگر زحمتکش
swots	کارگر زحمتکش
skilled worker	کارگر ماهر
labour day	روز کارگر
dockers	کارگر لنگرگاه
craftsman	کارگر ماهر
craftsmen	کارگر ماهر
dockers	کارگر بارانداز
docker	کارگر لنگرگاه
steelworkers	کارگر پولادسازی
steelworker	کارگر پولادسازی
stable-boys	کارگر اصطبل
Labour Party	حزب کارگر
labourparty	حزب کارگر
May Day	روز کارگر
working class	طبقه کارگر
working classes	طبقه کارگر
labored	کارگر عمله
labored	حزب کارگر
working	کارگر طرزکار
charge hand	کارگر معمولی
migrant worker	کارگر مهاجر
labor	کارگر عمله
docker	کارگر بارانداز
workings	کارگر طرزکار
labors	کارگر عمله
coalminer	کارگر معدن
potman	کارگر اسفالت ساز
quarrier	کارگر معدن سنگ
pkeman	کارگر کلنگ دار
penetratingly	بطور نافذ کارگر
pitman	کارگر درون معدن
quarryman	کارگر معدن سنگ
quarryman	کارگر کان سنگ
outworker	کارگر خارج ازخانه
exploitation of labor	بهره کشی کارگر
deckhand	کارگر عرشه کشتی
industrial relations	روابط کارگر وکارفرما
day laborer	کارگر روز مزد
gandey dancer	کارگر راه اهن
grisette	دختر کارگر فرانسوی
building craftsman	کارگر ماهر ساختمانی
luggie	کارگر سنگ شکن
laundryman	کارگر لباسشوی مرد
horizontal labor mobility	تحرک افقی کارگر
he is short of hands	کارگر کافی ندارد
railroader	کارگر راه اهن
journey man	شاگرد یا کارگر روزمزد
inflow of labor	جریان ورود کارگر
brain worker	کارگر ذهنی روشنفکر
cordwainer	کارگر چرم ساز
blacklegs	کارگر اعتصاب شکن
proletarian	عضو طبقه کارگر
effectively	بطور موثر یا کارگر
blackleg	کارگر اعتصاب شکن
stevedore	کارگر بار انداز
stevedores	کارگر بار انداز
underutilization of labor	کم بهره گیری از کارگر
workmanlike	شایسته کارگر خوب
unskilled worker	کارگر غیر ماهر
unskilled worker	کارگر غیر متخصص
work people	کارگران طبقه کارگر
working paper	ورقهء استخدام کارگر
wright	کارگر سازنده نجار
navvy	کارگر کارهای خاکی
semi skilled worker	کارگر نیمه ماهر
navvy	کارگر غیر ماهر
navvies	کارگر کارهای خاکی
workmanly	شایسته کارگر خوب
navvies	کارگر غیر ماهر
submariner	کارگر زیر دریایی
proletarian	کارگر وابسته بکارگر
quarryman	کارگر معدن معدنچی سنگ کن
profit sharing	سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
profit-sharing	سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
dishwasher	کارگر طرفشو ماشین طرفشویی
barker	کارگر یا ماشینی که پوست میکند
agricultural labor productivity	بهره دهی کارگر کشاورزی
working classes	مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
working class	مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
roustabout	کارگر اسکله یا بندر گاه
dishwashers	کارگر طرفشو ماشین طرفشویی
take on	گرفتن کارگر هیاهو کردن
hewer	کارگر معدن زغال سنگ
to sweat workers	کارسخت ومزدکم دادن به کارگر
The working (middle,upper)class.	طبقه کارگر (متوسط بالا )
A bad workman always blames his tools. <proverb>	کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
caucus	نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
caucuses	نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
findings	انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
finding	انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
spinner	عنکبوتی که تار می تند کارگر یاماشین نخ ریسی
work load	مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد