Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
semiosis
یک سلسله فعل وانفعالات مشخص جانور علامت
Other Matches
badges
امضاء و علامت برجسته و مشخص
badge
امضاء و علامت برجسته و مشخص
psychogenesis
ایجاددر اثر فعل وانفعالات درونی منشافعالیت ذهنی روان زایش
beach marker
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
epizoic
زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
earmarked
نامزد شده مشخص شده علامت گذاری شده
ghaut
سلسله سلسله کوه
chains
سلسله سلسله مراتب
chain
سلسله سلسله مراتب
zoo ecology
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
algorithm
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
command channels
سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
symbol
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
symbol
علامت ترسیمی علامت فرمولی
character
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
descriptor
کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
nexus
سلسله
catena
سلسله
systems
سلسله
strips
سر سلسله
system
سلسله
train
سلسله
kingdom
سلسله
trained
سلسله
range
سلسله
ranged
سلسله
gradation
سلسله
ranges
سلسله
trains
سلسله
dynasties
سلسله
run
سلسله
dynasty
سلسله
genealogy
سلسله
genealogies
سلسله
chains
سلسله
gradations
سلسله
runs
سلسله
chain
سلسله
string
ردیف سلسله
pecking order
سلسله مراتب
train
رشته سلسله
protomartyr
سر سلسله شهدا
system
سلسله رشته
chain of command
سلسله مراتب
rank
سلسله مقام
systems
سلسله رشته
ranked
سلسله مقام
ranks
سلسله مقام
pulse train
سلسله تپش ها
trains
رشته سلسله
hierarchy
سلسله مراتب
chain
سلسله کوه
hierarchies
سلسله مراتب
series
سلسله ردیف
trained
رشته سلسله
ommiades
سلسله امیه
mountain ranges
سلسله جبال
nervous systems
سلسله عصب
ghat
سلسله کوه
nervous system
سلسله عصب
sequence
سلسله مراتب
channel
سلسله مراتب
ghat
رشته سلسله
channeled
سلسله مراتب
channels
سلسله مراتب
channelled
سلسله مراتب
sequences
سلسله مراتب
phylon
اجداد سلسله
channeling
سلسله مراتب
ommiad
سلسله امیه
hierachy
سلسله مراتب
the vascular system
سلسله اوندهاومجراها
range
سلسله ردیف
unit system
سلسله احاد
coneatenation
تسلسل سلسله
chains
سلسله کوه
ranged
سلسله ردیف
ranges
سلسله ردیف
phylum
اجداد سلسله
response hierarchy
سلسله مراتب پاسخ
the nervous system
سلسله پیهای نباتی
request mast
از طریق سلسله مراتب
hierarchical model
مدل سلسله مراتبی
hierachical structure
ساختار سلسله مراتبی
hierarchy of needs
سلسله مراتب نیازها
thearchy
سلسله مراتب خدایان
control hierarchy
سلسله مراتب کنترل
hierarchism
اصول سلسله مراتب
cryptochannel
سلسله مراتب رمز
hierarchical network
شبکه سلسله مراتبی
data hierarchy
سلسله مراتب داده ها
heavenly hierarchy
سلسله مراتب فرشتگان
achamenidae
سلسله هخامنشی هخامنشیان
neural
وابسته به سلسله اعصاب
memory hierarchy
سلسله مراتب حافظه
occupational hierarchy
سلسله مراتب شغلی
flight
یک رشته پلکان سلسله
military channel
سلسله مراتب نظامی
chain of command
سلسله مراتب فرماندهی
echelon
ستون طبقه سلسله مراتب
habit family hierarchy
سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
hierarchies
ساختار دادهای سلسله مراتبی
sympathetics
سلسله پیهای نباتی باشد
campaign
سلسله عملیات کوره بلند
dynastical
وابسته بیک سلسله پادشاهان
pecking order
سلسله مراتب دانه چینی
echelons
ستون طبقه سلسله مراتب
campaigns
سلسله عملیات کوره بلند
campaigning
سلسله عملیات کوره بلند
hierarchy
ساختار دادهای سلسله مراتبی
ohm
واحد مقاومت برق در سلسله .S.K.
argumentum
یک سلسله دلایل قابل قبول
dynast
عضو سلسله پادشاهان سرسلسله
campaigned
سلسله عملیات کوره بلند
ohms
واحد مقاومت برق در سلسله .S.K.
hierachical file system
سیستم فایل سلسله مراتبی
hierarchic
وابسته به سلسله مراتب وریاست
request mast
گزارش از طریق سلسله مراتب
algebraic hierarchy parenthese
پرانتزهای سلسله مراتبی جبری
novus actus intervenieus
قطع سلسله علیت در خسارات
trains
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
exempted station
یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
train
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trained
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
hierarchical data base management system
سیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی
underplot
یک سلسله حوادث تبعی و عرفی نمایش توط ئه
aborts
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborting
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
abort
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborted
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
hierarchies
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchy
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
locating
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locates
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
located
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locate
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
fiscal station
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
hdbms
DataBase Hierarchicalسیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی Systems anagement
creature
جانور
he
جانور نر
it
ان جانور
creatures
جانور
animalize
جانور
apod
جانور بی پا
johnny
جانور نر
beasts
جانور
it pron
ان جانور
structure of an animal
جانور
malacostracan
جانور
ruffianly
جانور خو
animals
جانور
animal
جانور
beast
جانور
nightwalker
جانور شب پر
brutalities
جانور خویی
pelagian
جانور دریایی
perissodactyl
جانور فرد سم
monocule
جانور یک چشم
nekton
جانور شناور
stinkard
جانور بدبو
strayed
جانور ولگرد
milker
جانور شیرده
strays
جانور بی صاحب
scrag
جانور نحیف
mammiferous
جانور پستاندار
polystomatous
جانور بسیار
mammifer
جانور پستاندار
polystome
جانور بسیار
saxicoline
جانور سنگ زی
saprozoon
جانور پوده زی
saxicolous
جانور سنگ زی
polypod
جانور بسیارپا
pollard
جانور بی شاخ
brutality
جانور خویی
plantigrade
جانور دوپا
stray
جانور بی صاحب
poikilotherm
جانور خونسرد
poikilothermism
خونسردی جانور
shell fish
جانور صدف
straying
جانور بی صاحب
hybrid
جانور دورگه
pudge
جانور چاق
brute
جانور حیوان
brutes
جانور حیوان
brutal
جانور خوی
amoeba
جانور تک سلولی
amebas
جانور تک سلولی
amebae
جانور تک سلولی
animalist
نقاش جانور
beastliness
جانور خویی
brutalization
جانور خویی
animalculum
جانور ریزه
zoophagous
جانور خوار
zoologist
جانور شناس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com