Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (42 milliseconds)
English
Persian
isolate
1-جدا کردن چیزی از سیستم . 2-جدا کردن
isolates
1-جدا کردن چیزی از سیستم . 2-جدا کردن
isolating
1-جدا کردن چیزی از سیستم . 2-جدا کردن
Search result with all words
importation
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
Other Matches
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
extensions
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to see something as something
[ to construe something to be something]
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to regard something as something
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
lay hands upon something
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to depict somebody or something
[as something]
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to portray somebody
[something]
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
sleep on it
<idiom>
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectify
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectified
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
shut down
خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covets
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
coveting
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
denouncing
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounced
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounces
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounce
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
to mind somebody
[something]
اعتنا کردن به کسی
[چیزی]
[فکر کسی یا چیزی را کردن]
flavoring
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
lyophilization
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
flavorings
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
prejudges
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to prescribe something
[legal provision]
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
prejudged
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
think nothing of something
<idiom>
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
to pirate something
چیزی را غیر قانونی چاپ کردن
[دو نسخه ای کردن]
premeditate
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
refer
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
fraise
نرده دار کردن دهانه چیزی را گشادتر کردن
to pull off something
[contract, job etc.]
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
refers
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
set loose
<idiom>
رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
fix
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
link encryption
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
BAT file extension
مشخصه استاندارد سه حرفی فایل در سیستم -MS DOS برای مشخص کردن فایل دستهای فایل متن حاوی دستورات سیستم
quantified
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
to instigate something
چیزی را برانگیختن
[اغوا کردن ]
[وادار کردن ]
quantifies
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantify
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifying
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
cession
صرفنظر کردن از چیزی وواگذار کردن ان واگذاری
to throw light upon
روشن کردن کمک بتوضیح چیزی کردن
valuate
ارزش چیزی رامعین کردن ارزیابی کردن
see about (something)
<idiom>
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to give up
[to waste]
something
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
to beg for a thing
چیزی راخواهش کردن یاگدایی کردن
beck
باسرتصدیق کردن یاحالی کردن چیزی
references
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
briefer
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
minds
فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
minding
فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
mind
فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
briefed
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
brief
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefest
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
reference
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
crash conversion
تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
quantize
با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
guidance
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
automation
کامپیوتری کردن دستگاهها کامپیوتری کردن خودکارکردن سیستم
shakedown
[of something]
[American English]
تغییر پایه سیستم کاری
[چیزی]
cash in
<idiom>
تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
to sum something up
چیزی را جمع کردن
[سرجمع کردن]
[جمع زدن]
[ریاضی]
to total something up
چیزی را جمع کردن
[سرجمع کردن]
[جمع زدن]
[ریاضی]
to add something
[up or together]
چیزی را جمع کردن
[سرجمع کردن]
[جمع زدن]
[ریاضی]
quit
ترک کردن برنامه یا سیستم
quitting
ترک کردن برنامه یا سیستم
mates
جفت کردن دو قطعه یک سیستم با هم
decimalize
تبدیل کردن به سیستم دهدهی
mated
جفت کردن دو قطعه یک سیستم با هم
mate
جفت کردن دو قطعه یک سیستم با هم
subversion
سرنگون کردن حکومت سیستم براندازی
logging
عملی باز کردن عملیات در یک سیستم
hacks
تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hacked
تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
trailed
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trails
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trail
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trailing
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
hack
تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
permanent
خطایی در سیستم که قابل رفع کردن نیست
copied
تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copy
تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copies
تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copying
تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
cold boot
روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
decouple
جدا کردن یا قطع ارتباط بین اجزاء یک سیستم
beaufort scale
سیستم اعداد برای مشخص کردن شدت باد
reboot
بار کردن مجدد سیستم عامل در حین محاسبه
defrost
یخ چیزی را اب کردن
defrosts
یخ چیزی را اب کردن
to cut back
[on]
something
چیزی را کم کردن
to cut down
[on]
something
چیزی را کم کردن
to smell at something
چیزی را بو کردن
deducting
کم کردن چیزی از کل
defrosted
یخ چیزی را اب کردن
deduct
کم کردن چیزی از کل
deducted
کم کردن چیزی از کل
to cut something
چیزی را کم کردن
deducts
کم کردن چیزی از کل
to reason out something
چیزی را حل کردن
to work out something
چیزی را حل کردن
make do with something
با چیزی تا کردن
defrosting
یخ چیزی را اب کردن
to throw something overboard
چیزی را ول کردن
make something do
با چیزی تا کردن
fills
پر کردن چیزی
fill
پر کردن چیزی
locating
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
sort
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
armstrong
سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
auditing
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
sorts
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
audit
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
audited
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
seamless integration
فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
internal sort
مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
sorted
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
audits
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
To give the meaning of something . to interpret something .
چیزی را معنی کردن
to refuse somebody something
چیزی را از کسی رد کردن
to deny somebody something
چیزی را از کسی رد کردن
fill up
کاملاگ پر کردن چیزی
to put
[place]
credence in something
به چیزی اعتقاد کردن
to work out something
حل چیزی را پیدا کردن
to reason out something
چیزی رامعین کردن
to chop something off
قطع کردن چیزی
to ensure something
تضمین کردن
[چیزی]
to ensure something
تامین کردن
[چیزی]
hurtling
با چیزی تصادف کردن
to make r. after something
چیزی را جستجو کردن
to ensure something
مراقبت کردن در
[چیزی]
To devour something .
چیزی را یک لقمه کردن
hurtle
با چیزی تصادف کردن
to protest against something
به چیزی اعتراض کردن
endow
چیزی راوقف کردن
to lay stress on something
چیزی راتاکید کردن
hurtles
با چیزی تصادف کردن
hurtled
با چیزی تصادف کردن
assume
چیزی را فرض کردن
endowing
چیزی راوقف کردن
to book something
چیزی را رزرو کردن
endows
چیزی راوقف کردن
premise
چیزی را فرض کردن
presume
چیزی را فرض کردن
simplify
ساده تر کردن چیزی
speak out
<idiom>
دفاع کردن از چیزی
to take apart something
چیزی را از هم جدا کردن
demystifying
سر چیزی را برطرف کردن
to r. at something
از چیزی ناله کردن
to agree on something
موافقت کردن با چیزی
evaluates
چیزی رامعین کردن
to agree on something
سازش کردن با چیزی
to take apart something
چیزی را از هم باز کردن
To give up (overlook)something.
از چیزی صرفنظر کردن
simplifies
ساده تر کردن چیزی
to take exception to anything
به چیزی اعتراض کردن
to touch something
لمس کردن چیزی
to strain after anything
در پی چیزی تقلا کردن
evaluating
چیزی رامعین کردن
try (something) out
<idiom>
امتحان کردن(چیزی)
to obtain something
کسب کردن چیزی
to give credence to something
به چیزی اعتقاد کردن
to sweeten something
چیزی را شیرین کردن
demystifies
سر چیزی را برطرف کردن
simplifying
ساده تر کردن چیزی
demystify
سر چیزی را برطرف کردن
to make something clear
چیزی را روشن کردن
evaluate
چیزی رامعین کردن
to put
[place]
credence in something
به چیزی باور کردن
demystified
سر چیزی را برطرف کردن
to give credence to something
به چیزی باور کردن
To spit at someone (something).
بکسی (چیزی ) تف کردن
replacing
چیزی را تعویض کردن
replaces
چیزی را تعویض کردن
replaced
چیزی را تعویض کردن
to mull over something
بازاندیشی کردن چیزی
evaluated
چیزی رامعین کردن
pass on
<idiom>
رد کردن چیزی که دیگر
To prepare something. To get somethings ready.
چیزی را حاضر کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com