Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
To go round hat in hand .
کاسه گدایی بدست گرفتن
Other Matches
Hand to hand fighting
جنگ تن به تن
pass from hand to hand
ترتب ایادی
to shuffle from hand to hand
دست بدست کردن
round up
<idiom>
گرد هم آوردن ،جمع آوری
to get round
باحیله پیشدستی کردن بر
to go round
به همه رسیدن
to go round
برای همه کفایت کردن
come round
بحال اول رسیدن
come round
بازگشتن
to get round
ازسرخودرفع کردن ریشخندکردن
to come round
گشت زدن
to come round
سرزدن
to be round with any one
با کسی رک حرف زدن وسخت گیری کردن
get round
از سر خود وا کردن
get round
پیش دستی کردن بر
get round
قلق
get round
بدست اوردن
come round
بهوش امدن
come round
شفا یافتن
go round
دور زدن
all round
دورتا دور
all round
سرتاسر
all round
کاملا شامل هر چیز یا هرکس
to round up
جمع اوری کردن
to round up
تبعیدکردن
to round up
گلوله کردن
to round up
گرد کردن
to round on any one
چغلی کسیرا کردن
to round on any one
از کسی چغلی کردن
to look round
اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
to go round
دیدنیهای غیر رسمی کردن
to go round
دورزدن
go round
به همه رسیدن
round and round
گرداگرد
round and round
دور تا دور
round about
پر پیچ و خم
ro round off
کاو کردن محدب کردن
ro round off
ازتیزی دراوردن
ro round off
صاف کردن
ro round off
گرد کردن
right round
از هر طرف
right round
از هرسو
right round
گرداگرد
right round
دور تادور
out of round
غیرمدور
look round
اطراف کار را دیدن
it is the other way round
عکس این است
round and round
از هرسو
round and round
ازهر طرف
round d.
دوازده تاتمام
round up
گرد کردن افزایشی
round up
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
round out
دورزدن هواپیما برای نشستن
round out
گرد کردن
round out
دور زدن
round on
گرد کردن
round on
جمع اوری کردن
round off
گرد کردن برشی
round off
گرد کردن
round in
به هم بستن قرقرههای تاکل ناو
round down
گرد کردن کاهشی
round d.
دوجین تمام
it is the other way round
وارونه است
round
عدم دقت در اعداد به علت گرد کردن
round-up
ورود ناگهانی پلیس
round
گلوله
round
مبلغ زیاد
round
عدد صحیح
round
دایره وار
round
منحنی
round
فشنگ
round
گردی
round
دور زدن مدور
round
تعداد تیر تعداد شلیک دور
round
دوربازی
round
مدور
get round
طفره رفتن
get round
از زیر
[کاری]
در رفتن
round
مشابه 8759
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
round
آنچه در دایره حرکت میکند
round
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
round
روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
round-up
حمله ناگهانی پلیس
round
گرد
round
بی خرده
round
گرد بی خرده
round
گرد کردن
to come round
[around]
<idiom>
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
round
نوبت گردکردن
round
نوبت گرد کردن
round about
دور سر گرداندن مطلب
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
round
تکمیل کردن
round
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
round
بی خرده کردن
round
کامل کردن
round robin
با گردش نوبت
round robin
نوبت گردشی
round sewing
دوخت گرد
round table
کنفرانس میز گرد
round sewing
گرد دوخت
round timber
چوب گرد
round seizing
بستن گرد
round timber
گرده بینه
smoke round
گلوله دودانگیز
half round
گج بری نیم گرد
half round
نیم دایره
half round
نیم گرد
smell round
سر و گوش اب دادن
round-robin
تورنمنت دورهای شطرنج
st george round
مسابقه مردان هر کدام با 63تیر در مسافت 001 متر و63 تیر در 08 متر و 63 تیردر 06 متر با تیر و کمان
target round
یک دور تیراندازی با تیر وکمان
show one round
همه جا را به کسی نشان دادن
short round
گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
right round bracket
پرانتز بسته
round vowel
حرف صدایی که درتلفظ ان باید دهان یا لب را گرد کرد
round voyage
سفر دوسره
sculpture in the round
پیکره سازی همه جانبی
sculpture in the round
پیکره سازی تمام بر
send round
دور زدن
send round
فرستادن
short round
فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
round robin
انجام مسابقه بنوبت
round robin
درخواست کتبی
pull round
بهبودی یافتن
pull round
رفع نقاهت کردن
offer round
به همه تعارف کردن
national round
مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و42 تیر از05 متری با تیر وکمان
merry go round
چرخ گردان
merry go round
چرخ فلک
marking round
گلوله نشان کننده
marking round
تیر نشان کننده
live round
تیر جنگی
live round
گلوله جنگی
king's round
مسابقه با کمانهای صلیبی با6 تیر
in round numbers 00
سر راست 001تا
in round numbers 00
در حدود 001 عد د
illumination round
گلوله منور
illumination round
گلوله روشن کننده
hunter's round
نوعی مسابقه صحرایی
round-the-clock
شبانه روزی
round billet
شمش گرد
round angle
زاویه 063 درجه
round off error
خطای گرد کردن
round numbers
اعداد سرراست
round line
طناب گرد
round house
بازداشت گاه اطاق عقبی درعرشه بالای کشتی
round head
برگردان
round head
سر گرد
round file
سوهان گرد
round dance
والتز
round dance
رقص چوبی
round brackets
دوهلال
round ingot
شمش گرد
round bilge
خن گرد
merry-go-round
چرخ فلک
round of ladder
پله نردبان
hereford round
مسابقه تیراندازی مخصوص زنان در مسافتهای مختلف
round trips
سفر رفت و برگشت سفردوسره
round trip
سفر رفت و برگشت سفردوسره
round shouldered
دارای شانههای جلو امده شانه گرد
to turn round
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
top round
قسمت گرد
top round
گوشت کبابی
we went for a good round
گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
western round
مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و84 تیر از 05 متری با کمان
aaron's round
بوصیر
aaron's round
بنک سفید
all the year round
در تمامی یا سرتاسر سال
to show one round
کسیرا دور گرداندن وجاهای تماشایی راباو نشان دادن
to come round
[British E]
[دوباره]
به هوش آمدن
[پزشکی]
to turn round
دورزدن
to turn round
دور گشتن
to turn round
گردگشتن
to turn round
چرخیدن
windsor round
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
wooden round
گلوله سالم و بادوام
yean round
در تمام سال
round pronator
عضلهمکبورود
paper round
فردیکهدریکمسیرخاصبهدرخانههاروزنامهمیرساند
round-eyed
چشمگرد
whip-round
تهیههدیهدستجمعیبرایفردی
The news got round that he has come.
خبرپیچیدکه اوآمده است
round-shouldered
دارای شانههای جلو امده شانه گرد
round the clock
۲۴ ساعته
round neck
یقهگرد
round eye
دکمهقزن
round brush
بورسگردمویی
yean round
کار کننده درتمام سال
york round
مسابقه تیراندازی با 07 تیراز مسافت 001 متری و 84تیر از 08 متری و 42 تیر از06 متری با کمان
round-the-clock
بیست و چهار ساعته
round-the-clock
روز و شب
round-the-clock
لاینقطع
round-the-clock
پیوسته
year-round
در تمام مدت سال
year-round
همه ی سال
year-round
<idiom>
همه ساله
to round into a man
بمردی رسیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com