Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
border check irrigation |
ابیاری نواری |
|
|
Other Matches |
|
border ditch irrigation |
ابیاری نواری |
irrigation |
ابیاری |
over irrigation |
فزون ابیاری |
over irrigation |
ابیاری بیش ازحد |
syringe for irrigation |
سرنگبرایتحریک |
irrigation consumption |
مصرف ابیاری |
irrigation channel |
مادی |
irrigation channel |
جدول |
irrigation channel |
کانال ابیاری |
broad irrigation |
کوداب دادن |
irrigation requirement |
احتیاجات ابی گیاه |
irrigation system |
شبکه ابیاری |
tank irrigation |
شبکه ابیاری با مخازن کوچک |
systematic irrigation |
ابیاری منظم |
surface irrigation |
ابیاری سطحی |
subsoil irrigation |
ابیاری زیرزمینی |
aeration irrigation |
ابیاری برای تهویه خاک |
sewage irrigation |
ابیاری فاضلاب |
kharif irrigation |
ابیاری تابستانه |
sprinkler irrigation |
ابیاری بارانی |
overseer of irrigation channel |
سرمیراب |
overseer of irrigation channel |
مادی سالار |
ideal irrigation interval |
فاصله مطلوب ابیاری |
border |
حاشیه فرش |
at the border to |
دم مرز به |
S-border |
حاشیه های اس [در بعضی از فرش ها، خصوصا قفقازی و آناتولی از نگاره هایی به شکل حرف اس یا زد لاتین جهت تزئین استفاده می کنند.] |
border |
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده |
border |
کران |
border |
زه |
border |
پشته |
border |
سرحد |
border |
مرز |
border |
پشته خاکی |
border |
مجاور بودن |
border |
حاشیه گذاشتن |
border |
سجاف کردن |
border |
لبه گذاشتن |
border |
خط مرزی |
border |
کناره مرز |
border |
لبه |
border |
کنار |
border |
حریم |
border |
دوره |
border |
حاشیه |
border |
حاشیه زه |
border |
حاشیه دار کردن |
border |
کناره |
border |
لبه دارکردن |
border land |
زمین مرزی |
herbaceous border |
محوطهگیاهی |
border post |
ساختمانمرزبانی |
minor border |
حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.] |
border crosser |
عبور کنندگان از مرز پناهندگان |
purple border |
حاشیهارغوانی |
border line |
خط حاشیه |
border line |
خط راهنما |
border method |
روش نواری |
border line |
خط راهبر |
cathode border |
مرز کاتد |
border stone |
سنگ مرزی |
border stone |
جدول |
border line |
خط کنار |
border break |
ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان |
border break |
ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان |
border guard |
پلیس مرزبانی |
Herati border |
طرح حاشیه هراتی [این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.] |
crab border |
حاشیه خرچنگی [فرش] |
carnation border |
حاشیه گل میخکی که در فرش های آسیایی خصوصا هندی دیده می شود |
border police |
پلیس مرزبانی |
meander border |
[طرح پیچ در پیچ و منقطع در حاشیه با مخلوطی از گل ها و پیچک های انگور] |
border installations |
تاسیسات مرزی |
turtle border |
حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.] |
baberpole border |
شیرازه بافته شده از دو رنگ |
rosette border |
حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.] |
Kufic border |
حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی] |
reciprocal border |
حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.] |
rainbow border |
حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.] |
cartouche border |
قاب و کتیبه ای که بیشتر در حواشی بکار گرفته شده و نقش درون آن بصورت یک در میان در هر قاب تکرار می شود |
curled leaf border |
حاشیه با برگ های مجعد که در فرش های ترکمن بکار می رود. |
smuggler [of people across a border] |
قاچاقچی آدم [در سر مرز] |
cloud band border |
[حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.] |
He crossed the frontier(border-line). |
ازمرز رد شد |
check off |
تغییرروش بازی درتجمع |
check |
ارزیابی کردن |
check |
سنجیدن |
check |
تحقیق کردن |
check |
بررسی کردن |
check |
مطالعه کردن |
check |
تجزیه کردن |
check |
محک زدن |
check |
عیار گرفتن |
check out |
تصفیه حساب کردن |
check out |
بازدیدعمل و خصلت جنگ افزار |
in check <idiom> |
غیرقابل کنترل |
to check in |
نام نویسی کردن [هتل] |
to check up |
درست رسیدگی یاحساب کردن |
to check off |
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن |
second check |
بررسی نهایی |
second check |
بررسی دوباره |
to check out something |
چیزی را بررسی یا امتحان کردن |
check up |
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن |
check up |
معاینه کردن |
Please check the ... |
لطفا ... را کنترل کنید. |
check-up |
کنترل |
check |
خطا یا توقف کوچک در فرآیند |
check |
او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر |
check |
اجرای خشک یک برنامه |
check |
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند |
check |
یک بیت از کلمه دودویی که برای بررسی هر بیتی به کار می رود |
check |
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود |
check |
حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد |
check |
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها |
check |
سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است |
check |
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها |
check |
نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است |
check |
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر |
check |
خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی |
check |
اطمینان از صحت چیزی |
check |
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر |
check-up |
بازبینی کردن |
check-up |
کنترل کردن |
check-up |
بازبینی |
check-in |
نام نویسی کردن مراسم ورود |
check-in |
وارد شدن |
check |
تطبیق |
check in |
نام نویسی کردن مراسم ورود |
check in |
وارد شدن |
check |
مقابله کردن بررسی |
check |
چاپ گرفتند وضعیت داده و برنامه در یک نقط ه بررسی |
check |
امتحان |
check |
جلوگیری کردن از |
check |
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود |
check |
دریچه تنظیم |
check |
چک بانک |
check |
نشان گذاردن |
check |
تطبیق کردن |
check |
بررسی کردن |
check |
بررسی |
check |
مقابله کردن مقابله |
check |
محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند |
check |
سرزنش کردن رسیدگی کردن |
check |
ممانعت کردن |
check |
بازرسی کردن |
check |
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن |
check |
چک |
check |
مقابله |
check |
منع |
check |
کم یا متوقف کردن سرعت بدن |
check |
کیش |
check |
و شدن بوی شکار |
check |
وارسی |
check |
بازرسی شد |
check |
امتحان کردن بازرسی |
sales check |
صورت فروش |
residue check |
بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر |
odd even check |
مقابله فرد و زوج |
redundancy check |
بررسی افزونگی |
redundancy check |
تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند |
redudancy check |
بررسی افزونگی |
reasonableness check |
بررسی و کنترل معقولانه و مستدل |
selection check |
مقابله گزینش |
sequence check |
مقابله ترتیب |
stick check |
دور کردن گوی از گوی دار بااستفاده از چوب |
stock check |
کنترل موجودی |
programmed check |
بررسی برنامه ریزی شده |
spite check |
کیش دفع الوقت |
sight check |
مقابله نظری |
sight check |
مقابله چشمی |
modulo n check |
مقابله به پیمانه |
sequence check |
بررسی ترتیبی |
reasonableness check |
بررسی معقول بودن |
parity check |
مقابله توازن |
parity check |
بررسی توازن |
check-ups |
کنترل |
parity check |
مقابله کردن توازن |
check-ups |
بازبینی |
overflow check |
مقابله سرریز |
overflow check |
بررسی سرریزی |
check-ups |
بازبینی کردن |
parity check |
مقابله ایستایی |
range check |
بررسی محدوده |
odd even check |
بررسی فرد و زوج |
programmed check |
مقابله برنامه ریزی شده |
programmable check |
مقابله برنامه ریزی شده |
priority of check |
تقدم کیش |
poke check |
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف |
perpetual check |
کیش دایم |
pay check |
چک حقوق |
overflow check |
بررسی سرریز |
check-points |
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما |
rain check <idiom> |
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده |
rain check <idiom> |
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر |
double-check <idiom> |
دوباره چک کردن |
check-ins |
وارد شدن |
check-ins |
نام نویسی کردن مراسم ورود |
cross check |
بررسی متقابل |
security check |
چکامنیتی |
cross-check |
بررسی متقابل |
check-rail |
ریلتنظیم |
Please check the water. |
لطفا آب را کنترل کنید. |