English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
controlled port بندر نظامی کنترل شده
controlled port بندرکنترل شده
Other Matches
controlled کنترل شده
controlled مهار شده
self-controlled خوددار
self controlled خوددار
controlled exercise تمرین کنترل شده
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
controlled atmosphere گاز محافظ
controlled inventory اقلام ذخیره کنترل شده
controlled inventory موادکنترل شده اقلام بررسی شده
controlled mosaic موزاییک کنترل شده
controlled area منطقه کنترل شده
controlled mosaic موزاییک تنظیم شده
controlled exercise مانور کنترل شده
controlled environment محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
controlled atmosphere اتمسفر کنترل شده
controlled atmosphere جو واپاده
controlled atmosphere هواسپهر واپاده
controlled burning اتش زنی کنترل شده
controlled burning اتش زنی واپاده
controlled company شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
controlled economy اقتصاد تحت کنترل
controlled economy اقتصادارشادی
controlled effects اثرات کنترل شده
controlled effects جنگ افزارهای با اثرات کنترل شده
controlled net شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
controlled passing عبور کنترل شده
remote-controlled دستگاهکنترلازراهدور
close controlled همکاری نزدیک
close controlled رهگیری بروش کنترل نزدیک
controlled interception رهگیری کنترل شده
controlled variable متغیر کنترل شده
display controlled نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود
controlled war جنگ پیش تنظیم
controlled war جنگ محدود
controlled airspace فضای هوایی کنترل شده
controlled passing عبور ومرور کنترل شده
controlled pattern بارریزی کنترل شده هوایی بارریزی با استفاده ازگسترش معین چترها
controlled rectifier یکسوکننده تنظیم پذیر
controlled airspace قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
radio-controlled وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
controlled reprisal انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
controlled sampling نمونه گیری کنترل شده
controlled area منطقه ممنوعه
automatically-controlled door درکنترلخودکار
controlled access road راه با ورودی محدود
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
remote-controlled points نقطهکنترلازراهدور
controlled stick steering دسته دنده خودکار
controlled stick steering دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
controlled thermonuclear reaction جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
solenoid controlled valve سوپاپ الکترومغناطیسی
silicon controlled restifier یکسو کننده کنترل شده سیلیکانی
broadcast controlled air interception نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
raven's controlled projection test ازمون فرافکنی کنترل شده ریون
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
port مجرای عبورروغن
out port ساحلی مورد استفاده سر پل
out port بندرخارج از محوطه
out port بندر دور از مقصد
last port شیپور عزا
last port شیپور خاموشی
way port بندر سر راه
i/o port مدخل ورودی و خروجی
port فرودگاه هواپیما
port دروازه
port روزنه دید حمایل نگهداشتن تفنگ حمایل فنگ
port حمل کردن مزغل تیراندازی
port سمت چپ ناو
port ریل اطراف ناو
port درگاه
port دهانه
port بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
port شیار هادی دهانه
port مجرا
port مامن مبدا مسافرت
port لنگرگاه
port بندرگاه
port دورازه
port در رو مخرج
port بندر ورودی
port شراب شیرین بارگیری کردن
port ببندر اوردن حمل کردن
port بردن
port بندر
port ترابردن
port دماغه
port بندر گاه
port مداری که داده موازی در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند تا امکان دستیابی سریال فراهم کند
port باب
port مدخل
port دریچه تبدیل برنامه
port درب درگاه
port اتصال به کامپیوتر که امکان ارسال داده آسنکرون میدهد
port سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
port وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد
port دریچه
port یچ ای که به کاربر امکان میدهد که وسیله جانبی که کامپیوتر
port به آن وصل است را انتخاب کند
port مدار یا اتصال که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسایل خارجی دیگر میدهد
port پورت خروجی کامپیوتر با اتصال استاندارد که چاپگر به آن وصل است تا حروف داده را دریافت کند.
port مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد
port مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
port سوکت و مدار واسط که goystick وارد آن میشود
port روزنه
port of embarkation بندر عزیمت
port watch پست نگهبانی بندر
port hole روزنه
port complex لنگرگاه
put into port وارد بندر شدن
port complex مجتمع بندری
registered port بندر مشخص
sally port دروازه بزرگ قلعه
port watch نگهبان بندر
port of exit مرز خروج کالا یا فرد ازکشور
port of debarkation بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
port of debarkation بندر مقصد حمل کالا
port of destination بندر مقصد
port installations تاسیسات بندری
port of embarkation بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
port of entry بندر مقصد
port of entry بندرمحل ورود
port hole مزغل
port of entry مرز ورود کالا یا فرد به کشور
sally port درب ورودی بزرگ
sally port دریچه
car port گاراژ بی دیوار ولی سقف دار
Port-au-Prince شهر پورت اوپرنس
printer port قسمتاتصالبهچاپگر
port [software] دریچه ای [مدار و اتصالی] که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد [نرم افزار] [رایانه شناسی]
ejection port دهانهپرتاب
video port قسمتنمایش
keyboard port قسمتاتصالصفحهکلید
modem port قسمتقرارگیریمدم
network port قسمتکارباشبکهاینترنت
port glass جام شرابقرمزوشیرینپرتقالی
transfer port دریچهانتقال
treaty port بندر پیمانی
terminal port بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
terminal port بندر مقصد
sally port دروازه عبور از قلعه
sally port درب اصلی قلعه یا استحکامات
secondary port بندر فرعی
secondary port ,
secondary port subordinatestation : syn
secondary port station secondary
serial port مدخل سری
serial port درگاه ترتیبی
car port سایبان اتومبیل
supply port درگاه تامین
supply port درگاه تدارکاتی
port hand دستسویچپ
free port بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
deflation port سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
destination port بندر مقصد
destination port بندر تحویل کالا
exhaust port مجرای خروجی
exhaust port دریچه خروجی
freeing port شکاف یک طرفه
gas port محفظه عبور گاز
gas port میله تنظیم گاز
gas port لوله عبور گاز
gun port مزغل
free port بندر ازاد
control port درگاه کنترل
compensating port مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
port of call بندرواقع در مسیر کشتی پاتوق
port of call بندر لنگراندازی
port of call بندر توقف
admission port سوپاپ ورودی
admission port دریچه پذیرش
aerial port باراندازی هوایی
attention to port احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
captain of the port افسر انتظامات بندر
cargo port دریچه بارگیری ناو
hard port فرمان سمت را به سمت مغناطیسی تغییر دهید درعملیات دریایی
hard port ناو را باچرخش سریع به سمت جلوهدایت کنید
high port حالت دست فنگ
memory port درگاه حافظه
midi port دریچه یا درگاه IDI
minor port بندر کوچک
aerial port لنگرگاه هوایی
naval port بندر دریایی
parallel port درگاه موازی
port arms پیش فنگ
port arms فرمان پیش فنگ پیش فنگ کردن
main port بندر اصلی
main port port principal
main port refrencestation : syn
inlet port دریچه ورودی
intake port دریچه ورودی
intake port سوپاپ ورودی
inlet port سوپاپ ورودی
home port پایگاه مادر
main port ,
home port پایگاه اصلی
high port حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
port hand buoy بویه سمت چپ
port a punch card علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
named port of shipment بندر مشخص برای حمل
one port radial pump تلمبه شعاعی یک پرهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com