English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
copy letter book دفتر کپیه
Other Matches
copy of his letter is here with enclosed رونوشت نامه وی ضمیمه است
copy book دفتر کپیه
press copy book دفتر کپیه
letter book رونوشت نامه
letter book کتاب رونوشت
i wrote letter a letter هی کاغذ نوشتم
Get the letter to him . Have the letter handed to him. نامه را بدستش برسان
i wrote letter a letter چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
Read out the letter. Read the letter aloud. نامه را بلند بخوان
copy تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copy بدل سازی کردن
copy کپی برداری
to copy در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
copy دستور سیستم عامل که محتوای یک فایل را روی فایل دیگر در رسانه ذخیره سازی کپی میکند
copy رونوشت
copy سواد
copy جلد
copy کپیه
copy پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copy نگهبان مخابراتی
copy کپیه کردن رونویسی کردن
copy نسخه برداری
copy نسخه
copy رونویس کردن
copy استنساخ کردن
copy کپی
copy نمونه ساختن
copy نمونه
attested copy رو نوشت مصدق
authorization to copy اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
backup copy کپی پشتیبان روگرفت پشتیبان
cheap copy بدل قلابی
cetified copy سواد مصدق
tape copy پیام ضبط شده روی نوارضبط
abdominos'copy شکم بینی
pirate copy نسخه سرقت شده
cetified copy رونوشت مصدق
backup copy نسخه پشتیبان
examined copy نسخه بررسی شده
certified copy رونوشت گواهی رسمی شده
She is a bit too copy . خیلی ناز دارد ( ناز میکند )
The painting is only a copy. این نقاشی فقط کپی [از اصل] است.
back copy نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
copy for private use نسخه برای استفاده شخصی
be a carbon copy <idiom> دقیقا مثل دیگری بودن
copy quantity مقدارکپی
true copy رونوشت مطابق با اصل
certified copy سواد مصدق
certified copy رونوشت مصدق
pirate copy نسخه غیر قانونی چاپ شده
dead copy اخبارکهنه
exact copy رونوشت عین
foul copy چرک نویس
foul copy مسوده
presentation copy نسخه قدیمی
office copy رونوشت مصدق
hard copy نسخه چاپی
hard copy نسخه ملموس خروجی چاپی
make a copy of رونوشت برداشتن
make a copy of سواد برداشت
carbon copy کپی نسخه غیراصل
carbon copy رونوشت
carbon copy ورق کاربن
carbon copy رونوشت کاربنی
dead copy اخبارچیده شده
copy protection حفافت دربرابر کپی
fair copy نسخه درست
copy machining الگوتراشی
copy holder گیره کاغذ
copy fitting مطابقت کپی
copy editing ویرایش کپی
soft copy نسخه غیر ملموس
soft copy نسخه غیر چاپی
straightforward copy کپیه عین اصل
tape copy پیام نوار شده
copy milling الگوتراشی
copy plot تکثیر از روی نسخه اصلی
copy protect یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
copy protect یچی که مانع از کپی گرفتن از دیسک میشود
copy protection جلوگیری از اعمال کپی
copy protection محافظت از کپی
camera ready copy کپی اماده تکثیر
copy output mode روکشخروجیکپی
live copy paste کپی الصاق مستقیم
fair or clean copy پاکنویس
rough or foul copy چرک نویس
He's a carbon copy of his father. کپی پدرش است.
hard-copy output نسخه [خروجی] چاپی
blind carbon copy در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind copy receipt در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
colour hard copy device اسباب نسخه چاپی رنگی
letter اثارادبی
letter باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
letter نویسه
letter معرفی نامه
letter سند
letter نوشته
letter معرفت دانش
letter حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter for letter <adv.> مو به مو
letter for letter <adv.> کلمه به کلمه
letter for letter <adv.> نکته به نکته
to the letter <adv.> مو به مو
to the letter <adv.> کلمه به کلمه
d. letter حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
to the letter <adv.> نکته به نکته
letter حرف الفباء
letter حرف
letter حرف چاپی
letter نامه
letter مراسله
letter کاغذ ادبیات
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
to a. letter فرستادن
letter no نامه شماره 5
letter of a اگاهی نامه
letter of a اطلاع نامه
to the letter طابق النعل بالنعل
to the letter <idiom> طبق قانون
letter of credit اعتبارنامه
letter weight کاغذ نگاه دار
letter testamentary تصدیق انحصار وراثت
letter shift مبدله حروف
letter sheet نامه تمبردار پستی
letter of credit برگه اعتبار
letter of dismissal انقضا
letter of dismissal الغا
letter of dismissal ترک
letter writer کتاب
letter writer نامه نگاری
letter of credit ورقه اعتبار
letter of credit اعتبار اسنادی
near letter quality خروجی چاپ شده توسط چاپگرهای نقطه ماتریسی که به اندازه خروجی چاپگرهای با کیفیت حروف عالی خوانانمیباشد
letter of dismissal متارکه
letter of dismissal رها سازی
letter of dismissal خاتمه
letter of credence credence
letter quality کیفیت حرفی
letter writing نامه نگاری
letter writer نامه نویس
letter writer کاغذ نویس
letter of indemnity ضمانت نامه
letter press مواد چاپی
letter perfect از بر
letter perfect کاملاوارد
letter perfect جزء بجزء
letter perfect کلمه بکلمه
letter paper کاغذ نویسی
letter of recommendation توصیه نامه
letter of dismissal بطلان
letter of dismissal انفصال
letter of invitation رقعه دعوت
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
letter of invitation دعوت نامه
letter of introduction معرفی نامه
letter of credit اعتبار نامه بانکی
letter of recommendation سفارش نامه
letter of d ult مامه سوم ماه گذشته
letter of even date نامه همین تاریخ
letter of indemnity غرامت نامه
letter quality چاپ با کیفیت خوب
letter quality کیفیت حرف
letter of instruction دستورالعمل انجام کار
letter press نوشته وابسته به عکسها
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
letter of marque پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
four-letter words واژهیچهار حرفی
four-letter word واژهی قبیح
four-letter word واژهیچهار حرفی
chain letter نامهی زنجیری
with reference to letter no با اشاره بنامه شماره ....عطف بنامه .......نسبت بنامه ......
under cover of letter no ضمن نامه شماره
to readdress a letter عنوان نامهای را عوض کردن
letter of attorney وکالت نامه
the original letter عین نامه
the letter of the law نص یا لفظ شریعت
four-letter words واژهی قبیح
letter-bomb بمب نامهای
letter-bombs بمب نامهای
I had a letter from my father . از پدرم کاغذ داشتم
The letter is addressed to you . نامه بعنوان شما نوشته شده است
This letter has been tampered with . در این نامه دست برده شده
Has a letter arrived for me? آیا برای من نامه ای رسیده است؟
The letter is in his own handwriting . نامه بخط خودش است
Letter of recommendation. توصیه نامه
I have just received your letter. کاغذت تازه به دستم رسیده است
To mail a letter. نامه ای رابه پست انداختن
letter scale مقیاسنامهها
letter opener سرنامهبازکن
letter of attorney اختیار نامه
letter of attorney اجازه نامه
to kern a letter فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
repetitive letter نوشته شده است
repetitive letter یات آدرس
I read through the letter. من این نامه را کاملا میخوانم.
registered letter نامه سفارشی
referring to your letter of با اشاره بنامه .......عطف بنامه ....... راجع بنامه .......
red letter مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com