Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
English
Persian
feather crown
پرتاجیشکل
Other Matches
feather
اهسته زدن گوی
feather
تیغه پارو راافقی در اب بردن و پاروزدن با مقاومت کم اب و هوا
feather
فشار مختصر به گاز
feather
بال دادن
feather
باپر پوشاندن باپراراستن
feather
پروبال
feather
پر
feather edged
لب نازک
pen feather
شهیر
pen feather
شاه پر
fur and feather
خزداران وپرندگان
flag feather
شاه پر
feather key
درز گلیف
pin feather
پرتازه درامده
feather bed
تشک پر
feather footed
زودگذر تندرووبی صدا
feather boarding
پوشش ترک ترکی باتخته
feather brain
ادم سبک مغز
feather broom
چوب بر
feather broom
گردگیر
feather footed
دارای پاهای پردار
feather edged
نیم پر
feather edge
لبه نازک
pin feather
پرچه
prince's feather
تاج خروس
prince's feather
تزئین برجسته پشت صندلی
feather one's nest
<idiom>
به علائق خود توجه کردن
feather in one's cap
<idiom>
چیزی که از بدست آوردنش به خود ببالی
It wI'll be a feather in your cap .
هر گلی بزنی بسر خودت زدی
It is as light as a feather.
مانند پر سبک است
feather duster
گردگیر
feather boa
یکجورشالگردنیاروسری
tail feather
پردم
contour feather
قسمتبرجستهیپر
feather-boarding
[پوشش ترک ترکی با تخته]
to feather ones nest
تامین اتیه کردن
to feather ones nest
بارخودرابستن
to feather an oar
پاروراپس ازبیرون اوردن ازاب تخت قراردادن
to be in a high feather
سرخلق بودن
sickle feather
شاهپر دم خروس
quill feather
شاهپر
tar and feather
<idiom>
شدیدا تنببیه کردن
feather brained
سبک مغز
cock feather
پر وصل به کمان
feather-bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding
مزد تنبلی
feather bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-brained
سبک مغز
feather bedding
مزد تنبلی
Birds of a feather flock together .
<proverb>
پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
to show the white feather
زه زدن
to show the white feather
بزدلی کردن
to show the white feather
ازمیدان در رفتن
crown
راس قله
crown
کوژی
crown
تحدب
crown
بالای هرچیزی
crown
ستیغ نیمرخ مهره طاق
crown
تاج قهرمانی
crown
کلید طاق
crown
فرق سر
crown
حد کمال
crown
تاج
crown
ستیغ سره
crown saw
اره استوانهای
crown
تاج گذاری کردن پوشاندن
crown
تاج دندان
crown moulding
گچ بری تاجی شکل
Crown Princesses
ولیعهد
Crown Princesses
همسر ولیعهد
Crown Princess
ولیعهد
Crown Princess
همسر ولیعهد
crown block
قرقرهراس
crown tine
نوکشاخ
crown-strut
[شمع پشتبند عمودی]
crown-steeple
منارک برج
crown-post
تیرک عمودی
crown-plate
بالشتک
crown glass
شیشه پنجره
[در قرن نوزدهم انگلیس]
crown cornice
کتیبه اصلی
crown cornice
قرنیز اصلی
crown-steps
لاریز
[برجستگی هایی که شکل پله یا کنگره در سرازیرهای شیروانی است.]
Crown Prince
ولیعهد
Crown Prince
نایب السلطنه
Crown Princes
ولیعهد
crown jewels
جواهرآلاتسلطنتی
crown court
دادگاهیدر انگلستانو ولز
Crown Princes
نایب السلطنه
crown-tile
سفال تیزه
the crown of the teeth
دندان بیرونی
crown ether
اتر تاجی
crown gear
چرخ دنده محدب
crown glass
شیشه گردیاچرخی
crown wheel
چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
crown tree
شمع
crown top
تاج
crown top
کلاهک
crown section
برش در کلید قوس
crown paper
کاغذی که 38/10سانتیمتردر50/80سانتیمترباشد
crown of arch
کلید طاق
crown of arch
مهره طاق
crown law
قانون جزائی
crown land
خالصه
crown knot
گره تاج
crown imperial
گل سرنگون
crown debt
طلب دولتی بستانکاری دولتی
crown debt
وام بدولت
the crown of the teeth
قسمت بیرونی دندان
the crown of the head
فرق سر
southern crown
اکلیل جنوبی
crown stopper
سر بطری پهن
piston crown
تاج پیستون
crown of the caves way
قسمت میان سنگ فرش)
olive crown
تاج زیتون
mural crown
ناجی که به نخستین بالارونده ازدیوار شهر دشمن داده میشد
heir to the crown
ولی عهد
half crown
سکه معادل دوشلیلینگ وشش پنس
crown colony
بعضی از کلنیهای ممالک مشترک المنافع انگلیس که مقام سلطنت بر انها نظارت دارد
counsel for the crown
وکیل عمومی
counsel for the crown
دادیار
law officers of the crown
دادستان
law officers of the crown
وکیل عمومی دادیار
downstream profile at crown
نیمرخ کلید در پایین دست
downstream profile at crown
نیمرخ پایاب در کلید
crown green bowls
بولینگ بین دو بازیگر در چمن وسیع
You could have knocked me knocked me down with a feather. I hit the roof .
از تعجب شاخ درآوردم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com