English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 302 (14 milliseconds)
English Persian
four-letter word واژهیچهار حرفی
four-letter word واژهی قبیح
Search result with all words
word کلمه
word لغت
word لفظ
word گفتار
word واژه سخن
word حرف
word عبارت
word پیغام خبر
word قول
word عهد
word فرمان
word لغات رابکار بردن
word بالغات بیان کردن
word زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
word مشابه 10721
word تعداد کلمات در فایل یا متن
word تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word واژه
word perfect یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
word-perfect یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
word processor کلمه پرداز
word processors کلمه پرداز
word play جناس تجنیس جنگ لغتی لغت بازی
word-play جناس تجنیس جنگ لغتی لغت بازی
code word کلمه رمز
code word کلمات رمزی
word blindness واژه کوری
word-blindness واژه کوری
word processing پردازش کلمه
word of mouth کلمات مصطلح
word of mouth صدای کلمه شفاهی
abide by one's word سر قول خود ایستادن
abide by one's word بر قول خود استوار بودن
alphabetic word کلمه الفبایی
as good as one's word خوش قول
at his word بفرمان او
at his word بحرف او
by word of mounth زبانی
by word of mounth شفاها
by word of mouth زبانی
by word of mouth شفاهی
channel command word کلمه فرمان محرا
channel status word کلمه وضعیت مجرا
communicating word processor پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
computer word کلمه کامپیوتری
control word کلمه کنترل
cross word جدول معمائی
cross word جدول لغز
cross word puzzle جدول معمایی
data word کلمه داده
data word size اندازه کلمه داده
dedicated word processor کلمه پرداز اختصاصی
double word کلمه مضاعف
exercise code word رمز تمرین
exercise code word رمز عملیات مانور
fixed word length کلمه با طول ثابت
fixed word length computer کامپیوتر با طول کلمه ثابت
full word تمام کلمه
full word کلمه کامل
function word کلمه دستوری
ghost word لغت غیر مستعمل
ghost word کلمه غیرمصطلح
half word نیم کلمه
he is a man of his word گفتاروکردارش یکی است قولش درست است
head word کلمه یاجملهای که در سراغاز فصل یا بخش کتاب نوشته میشود
his bare word قول خشک وخالی او
i came across a word بکلمه ای برخوردم
in a word خلاصه
in a word خلاصه اینکه مختصرا
in one word خلاصه
in one word خلاصه اینکه مختصرا
in the p sense of the word بمعنی واقعی کلمه
in word and deed درگفتارو عمل
instruction word کلمه دستورالعمل
introductory word کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
keep to one's word سر قول خود بودن
key word مفتاح
key word in context KWIC
last word حرف اخر
last word اتمام حجت
last word بیان یا رفتار قاطع
loan word واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
loan word لغت اقتباسی
machine word کلمه ماشین
memory word کلمه حافظه
microsoft word یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
mum's the word این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
nonce word واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
not a word of it was right یک کلمه انهم درست بود
numeric word کلمه عددی
one word sentence جمله تک واژهای
poetaster is pejorative word شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
procedure word کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
Other Matches
to insert a letter in a word حرفی را در میان واژهای جادادن
His word is his bond. HE is a man of his word. حرفش حرف است
He is a man of his word . He is as good as his word . قولش قول است
Get the letter to him . Have the letter handed to him. نامه را بدستش برسان
i wrote letter a letter هی کاغذ نوشتم
i wrote letter a letter چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
Read out the letter. Read the letter aloud. نامه را بلند بخوان
letter معرفی نامه
letter no نامه شماره 5
letter نوشته
letter of a اگاهی نامه
letter of a اطلاع نامه
letter حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
to the letter طابق النعل بالنعل
letter باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
d. letter حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
letter حرف الفباء
letter نویسه
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter اثارادبی
letter کاغذ ادبیات
letter سند
letter نامه
letter حرف چاپی
letter حرف
letter مراسله
letter معرفت دانش
to the letter <adv.> نکته به نکته
to the letter <adv.> مو به مو
letter for letter <adv.> نکته به نکته
letter for letter <adv.> کلمه به کلمه
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
letter for letter <adv.> مو به مو
to the letter <adv.> کلمه به کلمه
to a. letter فرستادن
to the letter <idiom> طبق قانون
letter of credit برگه اعتبار
letter of credence اعتبارنامه
letter of credit اعتبار اسنادی
letter of attorney نیرو
letter of attorney وکیل
letter of agreement موافقتنامه
letter of advice آگهی
letter of admission اقرارنامه
letter of attorney مدعی
letter of attrney وکالتنامه
letter of credence credence
letter missive امریه
letter of credit اعتبارنامه
letter of credit ورقه اعتبار
letter of credit اعتبار نامه بانکی
letter carrier نامه رسان پستچی
letter book کتاب رونوشت
letter-bomb بمب نامهای
letter book رونوشت نامه
under cover of letter no ضمن نامه شماره
with reference to letter no با اشاره بنامه شماره ....عطف بنامه .......نسبت بنامه ......
chain letter نامهی زنجیری
four-letter words واژهیچهار حرفی
four-letter words واژهی قبیح
in letter and in spirit از حیث نص و معنی هردو
in letter and in spirit لفظاومعنا
letter balance ترازوی نامه کشی
letter box صندوق پست
letter missive اجازه نامه ابلاغیه
letter missive امر نامه
letter head کاغذیکه نشان چاپی دارد
letter head سر کاغذ
letter founder حروف ریز
letter de chancellerie نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
letter de chancellerie نامه رسمی
letter carrier چاپار
letter card کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
letter drop صندوق پست
in letter and in spirit ئر لفظ و در معنی
send a letter نامهای بفرستید
the letter of the law عبارت قانون
the letter of the law نص یا لفظ شریعت
the original letter عین نامه
omission of a letter انداختن یا حذف یک حرف
nundinal letter حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
near letter quality خروجی چاپ شده توسط چاپگرهای نقطه ماتریسی که به اندازه خروجی چاپگرهای با کیفیت حروف عالی خوانانمیباشد
to readdress a letter عنوان نامهای را عوض کردن
letter writing نامه نگاری
letter writer کاغذ نویس
letter writer نامه نویس
letter writer نامه نگاری
the letter of the law لفظ یا نص قانون
recredential letter recredential
red letter با حروف قرمز
sea letter سند بیطرفی کشتی
send a letter کاغذ بدهید
scarlet letter حرف A برنگ سرخ که روی سینه زناکاران نصب میشده
small letter حرف ریز
take this letter to the post این نامه راببرید به پستخانه
repetitive letter نوشته شده است
repetitive letter یات آدرس
the letter is urgent نامه فوری است
registered letter نامه سفارشی
referring to your letter of با اشاره بنامه .......عطف بنامه ....... راجع بنامه .......
red letter مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
letter writer کتاب
letter weight کاغذ نگاه دار
letter of recommendation سفارش نامه
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
letter of marque پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
letter of invitation رقعه دعوت
letter of invitation دعوت نامه
letter of introduction معرفی نامه
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
letter of instruction دستورالعمل انجام کار
letter of indemnity غرامت نامه
letter of indemnity ضمانت نامه
letter of even date نامه همین تاریخ
letter of recommendation توصیه نامه
letter paper کاغذ نویسی
letter perfect کلمه بکلمه
letter testamentary تصدیق انحصار وراثت
letter shift مبدله حروف
letter sheet نامه تمبردار پستی
letter quality کیفیت حرفی
letter quality چاپ با کیفیت خوب
letter quality کیفیت حرف
letter press نوشته وابسته به عکسها
letter press مواد چاپی
letter perfect از بر
letter perfect کاملاوارد
letter perfect جزء بجزء
letter of d ult مامه سوم ماه گذشته
circular letter نامه اداری
adverting to letter عطف بنامه
Has a letter arrived for me? آیا برای من نامه ای رسیده است؟
open letter نامه سر گشاده
letter lock قفل حروفی
covering letter نامه توضیحی
covering letter نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
covering letter نامه پوششی
air letter نامهء هوایی
air letter نامهء مخصوص پست هوایی
an open letter نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
circular letter بخشنامه اداری
capital letter حرف بزرگ
form letter فرم نامه
block letter حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر
block letter چاپ نوعی حروف چوبی وبزرگ
blind letter نامهای که نام ونشان روشن ندارد
black letter حرف سیاه
back letter گواهی تضمین
love letter نامه عاشقانه
letter of attorney وکالت نامه
letter of dismissal ترک
letter of dismissal متارکه
letter of dismissal رها سازی
letter of dismissal خاتمه
letter of dismissal انقضا
letter of dismissal الغا
letter of dismissal بطلان
I read through the letter. من این نامه را کاملا میخوانم.
letter of attorney اختیار نامه
letter of attorney اجازه نامه
to kern a letter فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
letter of reference معرفی نامه
letter of reference توصیه نامه
letter of dismissal انفصال
computer letter حرف کامپیوتری
I have just received your letter. کاغذت تازه به دستم رسیده است
letter scale مقیاسنامهها
To mail a letter. نامه ای رابه پست انداختن
i am in receipt of your letter نامه شما به من رسید
curled letter کاهوی پیچ
The letter is addressed to you . نامه بعنوان شما نوشته شده است
dead letter قانون منسوخ
dead letter نامه غیر قابل توزیع
The letter is in his own handwriting . نامه بخط خودش است
i am in receipt of your letter نامه شما واصل گردید
This letter has been tampered with . در این نامه دست برده شده
drop letter نامه پست شهری
I had a letter from my father . از پدرم کاغذ داشتم
He signed with the letter امضاء با حرف او
letter opener سرنامهبازکن
action letter فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
Letter of recommendation. توصیه نامه
letter-bombs بمب نامهای
letter-box company شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
round robin (letter) <idiom> نامهای که دست جمعی نوشته شود (هرگوشه آن بوسیله شخصی)
personalized form letter فرم شخصی
printnow letter.doc DOS یا 2/OS به جای علامت 1% نام فایلی را که تایپ شده است قرار میدهدو DOC.LETTER را روی چاپگر چاپ میکند
revocable letter of credit اعتبارقابل فسخ
letter quality printing خصوصیت برخی چاپگرهای matria-dot که حروف با کیفیت یکسان با ماشین تایپ را با نقاط بسیار نزدیک به هم تامین میکند
In response (reply) to your letter. در جواب نامه تان
foreign letter paper کاغذ چاپاری نازک
irrevocable letter of credit اعتبار اسنادی غیرقابل برگشت
unconfirmed letter of credit اعتبار اسنادی تایید نشده
to date a letter forward کاغذی راتاریخ عقب ترگذاشتن
revocable letter of credit اعتبار قابل برگشت
Did you carry (deliver) the letter ? نامه را بردی یا نه ؟
letter quality printing چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
letter quality printer چاپگرکیفیت حروف
letter quality printer چاپگر با کیفیت حروف خوب چاپگر با کیفیت عالی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com