Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
front headlock and side roll
سر زیر بغل با مایه بزکش
Other Matches
outside kick and front headlock
لنگ تندر
outside kick and front headlock
قفل کردن سرحریف
outside kick and front headlock
گرفتن دست راست بادست چپ و چرخاندن ازروی پشت
front headlock and leg lever in knee
خیمه زدن
double arm roll from front
زیر با مایه کلندون
leg lift and side roll
کنده سرانبون
side by side columns
ستونهای پهلو به پهلو
To take someones side . To side with someone.
از کسی طرفداری کردن
roll out
دویدن هواپیما روی باند
roll
طومار
roll
لوله
roll
توپ
roll
صورت
roll
فهرست پیچیدن
roll
چرخش گردش
roll
چیز پیچیده
roll out
سر خوردن هواپیما
to roll on
صاف کردن
roll in
در حافظه پهن کردن
roll
غلطیدن ناو
roll on roll off
روش بارگیری مستقیم ناو
roll on roll off
روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
roll out
از حافظه جمع کردن
roll out
ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll
غلتک
roll
نورد
roll
طاقه
roll
انحراف به چپ یا راست
roll
دوران حول محور طولی غلطش
roll
ناویدن
roll
چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll
چرخش توپ والیبال
roll
فهرست
roll
نورد کردن
roll
غلتش ناو
roll
غلطیدن
roll
غلتاندن غلت دادن
roll
غل دادن
roll
غلتک زدن
roll
گردکردن
roll
بدوران انداختن
roll
غلتیدن
roll
غلت خوردن گشتن
roll
تراندن
roll
تردادن
roll
تلاطم داشتن
to roll on
غلتیدن
roll
ناوش
roll up
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll up
جمع اوری کردن تاسیسات
roll up
رویهم جمع شدن
roll
ثبت
roll up
انباشتن
roll around
<idiom>
برگشتن
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
roll in
<idiom>
باقیمت بالایی رسیدن
roll out
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll up
چرخیدن
to roll by
اسان رفتن
to roll on
اسان رفتن
to roll by
غلتیدن
roll up
جمع کردن
to roll by
صاف رفتن
roll up
اندوختن
roughing roll
پیش نورد
breaking down roll
نورد شکست
jack roll
چرخ چاه
call the roll
حضور و غیاب کردن
roll pass
رخده نورد
call the roll
حاضر و غایب کردن
roll paper
کاغذ لولهای
break down roll
پیش نورد
bottom roll
غلطک ماتریسی
blooming roll
دستگاه نوردشمشه
blooming roll
نورد شمشه
bed roll
خاموت انکادره
bed roll
رختخواب پیچ
bead roll
صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
backing roll
غلطک پشت بند
roll up one's sleeves
<idiom>
سخت تلاش کردن
chest roll
چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
To call the roll. Roll-call.
حاضر غایب کردن
roll stand
مقام نورد
To roll up ones sleeves.
آستینهارابالازدن
roll pass
کالیبر نورد
sheet roll
نورد ورق
roll over credit
اعتبار گردان
eastern roll
شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
dummy roll
نورد کور
dummy roll
غلطک کور
roll scroll
متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
cross roll
نورد عرضی
roll reversal
حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
cold roll
نورد کردن در حالت سرد
cogging roll
دستگاه نورد اولیه شمش
chilled roll
نورد سخت کننده
back up roll
غلطک پشت بند
period of roll
دوره تناوب
idle roll
غلطک کور
hot roll
نورد کردن داغ
pancake roll
گوشتو...درستمیشود
sausage roll
نوعیغذاباسوسیس
spring roll
مربوطبهغذایچینی
toilet roll
دستمالتوالت
grooved roll
نورد شیاردار
grooved roll
غلطک شیاردار
To roll up the map. ,
نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
jelly roll
رولت
jelly roll
نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
period of roll
زمان تناوب چرخش
muster roll
دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
muster roll
دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
pick and roll
ایجاد سد و چرخش
pay roll
لیست پرداخت حقوق
pay roll
لیست حقوق
pilger roll
غلطک زائر
plate roll
غستگاه نورد صفحه
roll film
فیلملولهای
giant roll
تاب
crushing roll
غلتکسنگشکن
roll axis
محور غلطش
roll call
حضور و غیاب سازمانی
roll call
حاضر و غایب کردن افراد
roll forward
تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll forward
, با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll housing
پایه دستگاه نورد
roll kitchen
اشپزخانه متحرک
roll of thunder
غرش رعد
pancake roll
کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
roll call
نامیدن افراد
roll call
حضور و غیاب
roll back
عقب کشیدن
roll back
قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
roll back
عقب کشی
roll back
عمل تنزل دادن
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll back
کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
roll back
عقبگرد
roll call
حاضر و غایب
roll call
شیپورجمع
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
drag roll
غلطک کششی
rock'n'roll
رقص راک اندرول
roll-call
حاضر و غایب کردن
western roll
غلطیدن افقی از روی میله
wire roll
نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
drum roll
ضربات مداوم
drum roll
تندزنی
to be on the pay roll
مواجب یا مزد گرفتن
to be on the pay roll
جزوکارمندان یا مزدوران بودن
roll of honour
صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
the roll of the sea
غلت یا موج اب دریا
the roll of a ship
غلت کشتی
roll of honour
لیست افتخار
swing roll
چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
striking off the roll
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
straightening roll
غلطک مستقیم کنی
roll-calls
حاضر و غایب کردن
shoulder roll
چرخیدن روی شانه ها
rock and roll
رقص راک اندرول
rock and roll
رقص بحنبان وبچرخان
to call the roll
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
universal roll
نورد یونیورسال
universal roll
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
rock'n'roll
رقص بحنبان وبچرخان
to roll one's eyes
<idiom>
نشان دادن بی میلی
[بی علاقگی]
به انجام کاری
[اصطلاح مجازی]
hip-roll
تیر چوبی نبش
angle-roll
ابزار گرد
edge-roll
ابزار سه ربع گرد
to roll a huge snowball
گلوله بزرگی از برف درست کردن
roll piercing process
فرایند نوردمایل
Roll the blanket round yourself.
پتو رابدور خودت بپیچ
to roll up the enemy line
حمله جناحی
to roll up the enemy line
بخط دشمن کردن
roll piercing process
روش نورد مایل
center disc roll
نورد دیسکی
center disc roll
غلطک دیسکی
roll out the red carpet
<idiom>
برای خوشآمد فرش زیرپای مهمان پهن کردن
To toss and turn. To roll over.
از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
roll out the red carpet
<idiom>
حسابی پذیرایی کردن
arm roll and grapevine
بغل رومی
intermediate roll stand
مقام نورد میانی
to go to the front
بجبهه رفتن
to go to the front
داخل جنگ شدن
front
سمت دشمن
front
جبهه
front
درصف جلوقرارگرفتن
front
نمای ساختمان
at the front
در جلو
front
مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
front
بطرف جلو روکردن به
up front
پیشاپیش
front
جلودار
front
نما طرز برخورد
front
صف پیش
front
منادی جبهه جنگ
front
خط اول میدان رزم پیشانی
front
یچهای کنترل سیستم کامپیوتر اصلی و نشانگرهای وضعیت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com