English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
high chairs صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
Other Matches
chairs خرک
chairs برکرسی یاصندلی نشاندن
chairs کرسی استادی در دانشگاه
chairs مقر
chairs صندلی
stacking chairs صندلیپشتدار
easy chairs صندلی راحت
sedan chairs تخت روان یکنفره
musical chairs نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
rocking chairs صندلی گهوارهای
rocking chairs صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
musical chairs <idiom> هر روز شخصی را سریککار گذاشتن
Dust has accumulated [settled] on the chairs. روی صندلی ها خاک نشسته
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
high برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high ت
high روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high خیلی بزرگ
high اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high زبان سطح بالا
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high وسیله گران یا با کارایی بالا
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
you were then that high ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
very high ارتفاع خیلی بالا
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
on high به اسمان
on high در بالا
on high در اسمان
high (1 9 to 36) بلند
high-up فردیباقدرتونفوذفراوان
high value گران قیمت
high value قیمتی
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high تند زیاد باصدای زیر
high متکبرانه
high عالی
high خشن متکبر
high مرتفع
high بلند
high فراز
high خشمگینانه
high وافر گران گزاف
high زیاد
high عظیم
high متعال رشید
high بلند پایه
high باصدای بلند
high بوگرفته
high معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high واچرخه
high جای مرتفع
high ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high سخت گران
high بزرگ
high اندکی فاسد
high بالا
high resistance پرمقاومت
high temperature دمای بالا
high resolution وضوح بالا
high strung کوک
high strung عصبانی
high resistance پر مقاومت
high road شاهراه
high strung بسیار حساس
high tender مزایده
high priced پر قیمت
high priced پر بها
high priest کشیش اعظم
high priest کاهن اعظم
high proof سنگین
high proof تند
high proof برنده
high ranking عالی رتبه
high tender به مزایده گذاشتن
high relief نقوش برجسته
high relief نقش تمام برجسته
high priced گران بها
high road جاده عمده
high speed دنده سریع
high spin پرچرخش
high spin چرخش زیاد
high spin پر اسپین
high spirited جسور
high spirited متکبر
high spirited دارای روح خودسری وجسارت
high status بلندپایه
high stick بالا بردن غیرمجاز چوب
high sticking بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
high sticking خطا با ضربه چوب لاکراس
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high speed سریع السیر
high souled با همت
high run حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
high sea دریای ازاد
high seas دریای ازاد
high seas ابهای بین المللی
high seas دریاهای ازاد
high seas دریاهای باز
high seasoned پرادویه
high seasoned خوش طعم پرچاشنی
high souled با جرات
high storage انباره بالا
high gear دنده قوی خودرو
high hat افاده کردن
high horse مغرور
high horse پر افاده
high hurdles مسابقه کوتاه دو بامانع
high hurle مانع بلند
high impedance امپدانس بالا
high interest بهره گران
high interest بهره سنگین
high jack دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
high jumper پرنده پرش ارتفاع
high land زمین کوهستانی
high light نکات برجسته یا جالب
high hat کلاه بلند
high handed مکارانه
high gloss پر جلاء
high grade درجه اعلی
high grade عالی
high grade مرغوب
high grade قوی
high grade خیلی پیشرفته پرقدرت
high grown بلند بالا
high grown بلند قد
high grown دارای سبزیکای یا درخت کاری بلند
high handed امرانه
high handed خودخواهانه
high light تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
high lights نکات مهم
high lights موضوعات مهم مطالب مهم
high pass پاس بلند
high pheasant تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
high polymer بسپار سنگین
high polymer بسپار بزرگ
high port حالت دست فنگ
high port حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
high potential فشار قوی
high power تفنگ شکاری بزرگ
high precison دقت زیاد
high precison دقت بالا
high pressure دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
high pressure قوی
high order رتبه بالا
high octane دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
high limit حد نهایی
high line پل رابط اصلی
high line پل طنابی نقل مکان بین ناوها
high hat متکبر وپر افاده اشرافی ماب
high mind با مناعت دارای احساسات بلند
high minded بامناعت
high minded بزرگ منش
high minded مغرور
high money پول گران
high moral روحیه عالی
high moral روحیه قوی
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
high pressure فشار زیاد
high-class درجه یک
high-rise ساختمان چندین اشکوبه
high-rise ساختمان بلند
high-rise وابسته به ساختمان چند اشکوبه
high card کارتبالا
high altar مهمترینمحرابکلیسا
high and mighty ازخودراضی - ازخودمتشکر
High Commission کنسولگری - دفتریکهبهاعضایعالیرتبهخودجاومکانمیدهد
High Court دادگاهویژهجرائممهم
high heels کفشپاشنهبلند
high point نقطهاوج
high season فصلتوریست
high-powered مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
high-powered توانمند
high-pitched زیر
high-pitched متعال
high-pitched والا
high-pitched ارجمند
high-pitched هیجان زده
high-pitched شوریده
high-pitched بسیار شیبدار
high-pitched میان فراز
high-powered پر نیرو
high-powered پر زور
high-powered پر توان
high spot جذابترین لذتبخشترین
high street خیاباناصلیشهر
high time <idiom> زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
off one's high horse <idiom> تحقیرآمیز و مغرورانه عمل نکردن
on one's high horse <idiom> مغرور
riding high <idiom> جالب توجه
high-altar محراب اصلی
high ball شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
high cross [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
High Gothic [معماری سبک گوتیک در آلمان]
high relief برجستگی زیاد
High Renaissance [سبک معماری دوره رنسانس تا تجدد هنری و ادبی ایتالیا در قرن شانزد میلادی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com